نویسنده: مهاجر عزیزی

ساینتولوژی؛ ریشه‌ها و باورها

بخش هفدهم

ج: بطلان باور تناسخ از نظر اسلام
باور چرخۀ حیات روح یا تناسخ که ساینتولوژیست‌ها به آن باورمند هستند، یک عقیدۀ باطل و برخواسته از هوا و امیال است و هیچ منطقی سالمی آن را نمی‌پذیرد و این باور از نظر عقل و نقل باطل است، در ادامه با نگاه انتقادی از دیدگاه عقل و شریعت این باور را در دایرۀ نقد و بررسی قرار می‌دهیم:
در قرآن‌کریم آیه‌های متعددی وجود دارد که باور تناسخ را کاملاً رد و ابطال کرده، انتقال روح را در عالم برزخ و آخرت ثابت می‌کند.
وَنُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِی ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَمَن فِی ٱلْأَرْضِ إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُ ۖ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرَىٰ فَإِذَا هُمْ قِیامٌ ینظُرُونَ • وَأَشْرَقَتِ ٱلْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ ٱلْكِتَـٰبُ وَجِاىٓءَ بِٱلنَّبِیـنَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَقُضِىَ بَینَهُم بِٱلْحَقِّ وَهُمْ لَا یظْلَمُونَ”[1] ترجمه: «و در صور دمیده می‌شود، پس هر که در آسمان‌ها و زمین است بی‌هوش می‌گردد، مگر آن‌که خدا بخواهد. سپس بار دیگر در آن دمیده می‌شود و ناگهان همگی برمی‌خیزند و نگاه می‌کنند. و زمین با نور پروردگارش روشن می‌شود، و نامه‌های اعمال نهاده می‌شود، و پیامبران و گواهان آورده می‌شوند، و میان مردم به حق داوری می‌شود و بر آنان ستمی نخواهد شد.»
این صحنه، پس از رویدادی بزرگ و ویرانگر رخ می‌دهد؛ رویدادی که همه‌چیز را در جهان دگرگون می‌کند، زمین شکافته می‌شود، کوه‌ها از جای می‌جنبند، مردگان زنده می‌شوند و محشر برپا می‌گردد. آسمان‌ها شکافته می‌شوند، ستارگان پراکنده می‌گردند و سراسر جهان به حالت جدیدی درمی‌آید.
تناسخ کاملاً برخلاف این تصویر قرآنی است؛ زیرا تناسخ بر انتقال پی‌هم و بی‌پایان روح‌ها در همین دنیا تکیه دارد، در حالی‌که نظام الهی بر پاداش و جزاء در دنیا و آخرت استوار است و برگشت روح به بدن‌های دیگر یا زندگی دوباره در همین دنیا را قبول نمی‌کند. [2]
آیۀ بعدی نیز روشن می‌سازد که بازگشت پس از مرگ ممکن نیست. خداوند متعال می‌فرماید: “حَتّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ ٱلْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ٱرْجِعُونِ • لَعَلِّىٓ أَعْمَلُ صَـٰلِحًا فِیمَا تَرَكْتُ ۚ كَلَّآ ۚ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَا ۖ وَمِن وَرَآئِهِم بَرزَخٌ إِلَىٰ یوْمِ یبعَثُونَ”[3] ترجمه: «چون مرگ یکی از آنان فرا رسد، می‌گوید: پروردگارا، مرا بازگردان، شاید کاری نیک انجام دهم؛ اما هرگز! این سخنی است که او می‌گوید و پیش روی آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.»
این آیات به‌روشنی نشان می‌دهد که قرآن راه برگشت مردگان به دنیا را کاملاً بسته است. كلمه «کلا» (هرگز) صریحاً چنین درخواستی را رد کرده و آن را ناممکن دانسته است؛ چیزی که در اصطلاح قرآن، همان نفی تناسخ است. [4]
ابن‌کثیر رحمه‌الله در تفسیر این آیه می‌گوید: «این آیه حالت انسان محتضر را بیان می‌کند؛ همان کسی‌که از مرگ می‌ترسد و از خدا بازگشت می‌طلبد تا اعمال خود را درست کند؛ اما دیگر فرصتی برای اصلاح باقی نمانده است.» [5]
همچنین خداوند متعال در آیۀ زیر، درخواست بازگشت پس از مرگ را بی‌اساس دانسته، و فرموده است: “وَأَنفِقُوا مِن مَّا رَزَقْنَـٰكُم مِّن قَبْلِ أَن یأْتِىَ أَحَدَكُمُ ٱلْمَوْتُ فَیقُولَ رَبِّ لَوْلَآ أَخَّرْتَنِىٓ إِلَىٰٓ أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُن مِّنَ ٱلصَّـٰلِحِینَ • وَلَن یؤَخِّرَ ٱللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَآءَ أَجَلُهَا ۚ[6]؛ ترجمه: «و انفاق کنید از آنچه شما را روزی دادیم، پیش از آنکه مرگ یکی از شما فرا رسد و بگوید: پروردگارا، چرا مرا اندکی مهلت ندادی تا صدقه دهم و از صالحان باشم؛ و هرگز خداوند هیچ‌کس را بازپس نخواهد انداخت وقتی اجلش فرا رسد.»
این آیه نیز به‌صراحت بیان می‌کند که با فرا رسیدن اجل، نه بازگشتی هست و نه فرصتی دوباره؛ و این حقیقت، اعتقاد به تناسخ را به‌طور کامل رد می‌کند.
عقیدۀ تناسخ از نظر عقل نیز باطل است. اگر فرض کنیم که درست باشد، پاداش و عذاب فقط مربوط به روح نیست؛ بلکه جسم نیز در گناه شریک است. برای روشن‌شدن موضوع، مثالی می‌آورند:
کور و لنگی برای دزدی وارد دکان شدند. لنگ گفت: تو نمی‌بینی؛ من هم نمی‌توانم راه بروم. مرا بر شانه‌هایت بگیر، من می‌بینم و تو هم مرا حمل کن. وقتی صاحب دکان سر رسید، کور عذر آورد که من نمی‌دیدم، این لنگ مرا رهبری کرد. و لنگ گفت: من نمی‌توانستم راه بروم و کور مرا بر دوش گرفت. اما صاحب دکان هر دو را مجازات می‌کند، چون هر دو در جرم شریک‌اند. به همین صورت، روح و بدن در رفتار انسان شریک‌اند و روح بدون بدن کامل نمی‌شود. پس پاداش و کیفر باید شامل روح باشد و حقیقت کیفر بر بدن نیز آشکار می‌شود.[7]
مسیحیان و برخی فیلسوفان می‌گویند که عذاب روحانی (عقوبت تصوّری) کافی است. اما این نوع عذاب به‌حدی ضعیف است که نه جلوی ظلم را می‌گیرد و نه مانع بدکاری می‌شود. لذت و رنج واقعی همیشه با جسم پیوند دارد. لمس، بینایی، درد و خوشی همه مربوط به جسم است، نه تصور ذهنی. پس اگر عذاب تنها روحانی باشد، چگونه انسان را از بدی بازمی‌دارد؟
هر کس که مجازات می‌شود، باید بداند به‌خاطر چه کار و چه دلیلی جزاء می‌بیند. پیروان تناسخ می‌گویند: مثلاً رُفتگر یا کسی‌که زباله جمع می‌کند، به‌خاطر گناهان زندگی قبلی‌اش مجازات شده است! اما این بیچاره هیچ خبر از «گناه قبلی» ندارد و می‌گوید: «من از هیچ‌چیز خبر ندارم!» پس چنین مجازاتی خلاف عدالت است.[8]
بر اساس توضیحات بالا، نظریهٔ ساینتولوژی نظریه‌ای است که پالایش روح و ذهن و رسیدن به خوشبختی و فرحت دنیوی را از اساسات خود می‌داند و از وجود آخرت کاملاً منکر است. همچنین، این نظریه با تأثیرپذیری از بعض ادیان شرق، قایل به چرخۀ روح در جسم‌های مختلف است. از دیدگاه اسلام آخرت و قیامت یک امر ثابت بوده و هیچ عقل سالمی آن را نمی‌تواند انکار کند. تناسخ یا چرخۀ روح به جسم‌های مختلف نیز یک عقیدۀ باطل بوده که اسلام عزیز آن را با دلایل محکم و استوار به‌شدت رد می‌کند.
ادامه دارد…

بخش قبلی | بخش بعدی


[1]. الزمر: ۶۸-۶۹.

[2]. الاسلام فی مواجهة الباطنیة، أبوالهیثم، ص ۴۷، ۴۸.

[3]. المؤمنون، آیه ۹۹-۱۰۰.

[4]. تناسخ الارواح، اصوله وحکم الاسلام فیه، ص ۲۳۲.

[5]. تفسیر ابن کثیر، ج ۵، ص ۴۹۳.

[6]. المنافقون، ۱۰-۱۱.

[7]. العصیدة السماویة، شرح عقیدة الطحاویه، به نقل از علم الفرق والأدیان، شمس‌الحق افغانی، ص ۲۶۱-۲۶۲.

[8]. همان.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version