نویسنده: مهاجر عزیزی

ساینتولوژی؛ ریشه‌ها و باورها

بخش هفتم

پیش‌درآمد
در بخش‌های قبلی، با تاریخچه و بنیان‌گذار ساینتولوژی آشنا شدیم و همچنین به بررسی «دیانتیکس» و ادعاهای آن در زمینۀ سلامت روان پرداختیم. از نگاه اسلام، سلامت روح و روان تنها در سایۀ ایمان به الله و عمل به تعالیم الهی ممکن است، و روش‌هایی مانند دیانتیکس نمی‌توانند جایگزین آن شوند.
اکنون و در این بخش، قصد داریم به باورها و عقاید اصلی ساینتولوژی بپردازیم و آن را با آموزه‌های اصیل اسلامی مقایسه کنیم. این مقایسه به ما کمک می‌کند تا بهتر درک کنیم که چرا اسلام، دین کاملی است و چگونه می‌تواند پاسخی محکم و استوار در برابر باورهای ساختۀ بشر باشد.
عقاید و افکار ساینتولوژی و نقدی بر آن
بررسی و تحلیل عقاید ادیان و فرقه‌ها از محوری‌ترین موارد در میدان تحقیق و پژوهش است. بررسی در این زمینه اهمیت خیلی خاص دارد، چنان‌که بررسی انتقادی در این زمینه می‌تواند به افراد و جامعه کمک‌ کند تا باورهای مخرب و دور از حقایق آیین‌ها را بشناسند و از آسیب‌های آن در امان بمانند. تحلیل باورهای ادیان و فرقه‌های باطل به فرد مسلمان کمک می‌کند تا به حقانیت دین خود خوب‌تر پی ‌ببرد و عقیدۀ خود را استحکام بخشد و همچنان از خرافات و شرکیات ادیان و فرقه‌های باطل آگاه شود و با مقایسۀ آن با دین اسلام، بر رد و تبلیغ انتقادی آن بپردازد.
بررسی عقاید در زمینۀ ادیان وقتی با انصاف و با استفاده از منابع معتبر و اولیه صورت گیرد، به مخاطبان واقعیت‌های اصلی را انتقال می‌دهد و آن‌ها را از قضاوت براساس شنیده‌ها یا منابع مخالف که منجر به‌ سوءتفاهم یا تحریف شود، محافظت می‌کند.
بناءً در این بخش برآن شدیم تا عقاید و باورهای اساسی آیین ساینتولوژی را زیر بحث و تحلیل قرار دهیم و با مقایسۀ آن با دین اسلام به نقد و انکار آن بپردازیم:
۱. توحید و وجود الله
یگانگی و وجود ذات اقدس، امری انکارناپذیر و حقیقتی ثابت است که فطرت، عقل و بصیرت انسان آن را تصدیق کرده و علم، وحی، تاریخ، طبیعت و شگفتی‌هایش آن را برای‌مان معرفی می‌کند. عقل انسان هم حکم می‌کند که هر معلول وابسته به یک علت است و هر مصنوع نیاز به صانع (سازنده) دارد و هیچ مصنوع و معلولی بدون صانع و علت یافت نمی‌شود، وقتی یک خانه اعمار می‌شود، ضرورت به اعمار کننده دارد، اگر چیزی کوچکی تولید می‌شود، لازم است که تولیدکننده یا فابریکه‌ای برای تولید آن وجود داشته باشد. پس وقتی چنین است، این کائنات با این بزرگی‌اش، چرخش سیارات با نظم دقیق در محور آفتاب، وجود شب‌وروز، شگفتی‌های طبیعت مانند بارش برف و باران، دگرگونی فصل‌های مختلف و… چگونه بدون صانع و مدیری دانا و توانا می‌تواند باشد؟
برگ درختان سبز در نظر هوشیار               هر ورقش دفتریست معرفت کردگار
الف: وجود خدا در آیین ساینتولوژی
ساینتولوژی موقفی مشخص در مورد وجود خدا ندارد و وجود خدا را به‌طور مستقیم اثبات یا رد نمی‌کند، بلکه آن را به‌تجربۀ شخصی واگذار می‌کند.
در کلیسای ساینتولوژی نیز آموزه و حرفی از وجود خدا نیست و تمامی توجه و اهداف‌شان روی شناخت ماهیت‌های معنوی فطرت و استعدادهای آن و همچنان پالایش ذهن و روح انسان می‌باشد. وقتی فردی به این آیین می‌پیوندد برای او روش‌های پالایش روح و ذهن انسان و چگونگی رسیدن به آرامش و فرحت روانی آموزش داده می‌شود، در مورد وجود خدا یا پیامبر چنان‌که در آیین ابراهیمی مطرح است، چیزی را توضیح نمی‌دهند؛ بلکه نسبت به وجود خدای جهانیان بی‌اعتناء بوده و همانند مادی‌گرایان و ملحدان قایل بر وجود آن هم نیستند.
هابارد پس از بررسی برخی ادیان و تفکرات دیگر، به این نتیجه رسید که ادیان یا فرهنگ‌های موثر در جهان، به‌نوعی با خداوند ارتباط داشته‌اند و برای موفقیت ساینتولوژی به فکر داشتن خدا افتاد؛ اما اذعان کرده که فرد ساینتولوژیست پس از سپری کردن یک مدت خاص یا دورۀ خاص، در استناجش نسبت به خدا آزاد است. کاملاً مشخص است که ساینتولوژی، ساختۀ ذهن و افکار لافایت رونالد هابارد است که از شغل سابق او در نویسندگی داستان‌های علمی و تخیلی، بی‌تأثیر نبوده است. آیین ساختۀ تفکرات او هیچ ارتباطی با خدای آفریدگار جهان ندارد و هیچ دلیل و برهان مشخصی هم در این‌باره وجود ندارد. موجود عالی‌ای که در ساینتولوژی از آن نام‌ می‌برند، تعریف یا خصوصیات خاصی برایش ذکر نشده است، بلکه اعضاء در استناجات نسبت به او آزادند.[1]
بنابراین نمی‌توانیم ساینتولوژی را یک آیین باورمند به‌ خدا قلمداد کنیم، بلکه آن یک آیین الحادی و منحرف است و بخاطر منافع مادی و تجاری و… پایه‌گذاری شده است.
ب: توحید و وجود خدا در اسلام
توحید و ایمان داشتن به ‌خدای یکتا و بی‌همتا از اساسات و ارکان مهم دین اسلام است. کامیابی در دنیا و آخرت به‌طور کامل وابسته به تحقق توحید در زندگی است. عدم باور به وجود خدای یکتا و قادر مطلق، منشأ تمامی بدبختی‌هاست که خسارت سنگین دنیوی و اخروی را در پی دارد.
اسلام عزیز، رهایی انسان از گمراهی و رسیدن به فلاح و نجات را تنها در سایۀ توحید می‌داند. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم در دعوت خود به مردم می‌فرمودند: «قولوا لا إله إلا الله تفلحوا»[2]؛ ترجمه: بگویید لا إله الا الله، و کامیاب و رستگار شوید.
توحید شرط نهایی برای ورود به بهشت است، هر کسی‌که توحید را به‌معنای کامل آن نپذیرد، نمی‌تواند وارد بهشت جاویدان شود. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌‌وسلم فرمودند: «من کان آخر کلامه لا إله إلا الله دخل الجنة»[3]؛ ترجمه» کسی‌که آخرین کلامش لا اله الا الله باشد، داخل بهشت می‌شود.
توحید مایۀ حیات معنوی فرد و جامعه است، زندگی بدون ایمان به‌توحید، یک زندگی بی‌معنی و فاقد لذت واقعی است. کسی‌که به خدا ایمان ندارد و قایل بر وجود خدا نیست، همانند مردگان است و هیچ بهره‌ و نصیبی از نسیم پاک و حیات حقیقی نمی‌برد؛ ازاین‌رو خداوند متعال کافران را به‌سبب دوری از توحید، مرده خطاب کرده است؛ چنان‌که فرموده است: «لینذر من کان حیا ویحق القول علی الکافرین»[4]؛ ترجمه: «تا کسی را که زنده است بیم دهد و گفتار (عذاب) بر کافران تحقق یابد.»
وجود خداوند یک حقیقت ثابت است که هر عقل و فطرت سالم آن را می‌پذیرد؛ اما ملحدان و همچنان پیروان ساینتولوژی با بسندگی بر آموزه‌های خاص و بی‌نیازی به‌وجود خدا آن را انکار نموده و باور ندارند.
عموم ملحدان و منکرین با توجه به قوانین تسلیم‌شدۀ فلسفه و منطق و اقتضای عقل مجبور شده‌اند به یک چیز که سرچشمه و نقطۀ آغاز دنیا باشد، اعتراف کنند؛ اما چون احاطه و بررسی دقیق خداوند فراتر از عقل‌دوانی محدود بشری بوده و قابل رؤیت و لمس نیست، به انکار آن پرداخته‌اند؛ و در بدل آن، ماده و طبیعت را به‌عنوان خالق می‌شناسند.[5]
اما ساینتولوژیست‌ها کمی باور متفاوت‌تر از مادی‌گرایان در مورد خلقت جهان دارد، ایشان گفته‌اند که در آغاز تیتن‌ها یعنی ارواح یا موجودات جاودانه وجود داشتند، این تیتن‌ها (ارواح) دارای قدرت خلق و تخیل بودند و با نیروی ذهن خود، جهان مادی را آفریدند. پس تفاوت این دو دیدگاه در این است که یکی خالق جهان را خود طبیعت و ماده می‌داند و دیگری ارواح را به‌عنوان خلق‌کنندۀ جهان تلقی می‌کند. بناءً آن‌ها با این دلایل منکر وجود خدای یکتا، بی‌همتا و خالق مطلق شده‌‌اند.
اما باید دانست که عدم درک و فهم کامل یک‌چیز دلیل بر نفی و بطلان آن نیست. چون بسیاری از امور با حواس خمسه قابل درک نیستند، اما با توجه به آثار و شواهد قوی و محکم به اثبات رسیده و عقل بشر نیز آن‌ها را پذیرفته است؛ مانند جاذبۀ زمین و نیروی الکتریسته و… که تا حالا کسی آن‌ها را مشاهده یا لمس ننموده اما چون آثار و شواهد و دلایل واضح و روشن در اثبات آن‌ها وجود دارد، همگان آن‌ها را پذیرفته‌اند؛ و خداوند نیز اگرچه دیده و مستقیماً لمس نمی‌شود اما عقل سالم، فطرت صحیح، وحی آسمانی، طبیعت و نظام هستی و خود انسان به‌منزلۀ آثار و شواهد قوی و تابلوهای رهنما برای رسیدن به شناخت خداوند می‌باشند که مارا به‌سوی یک ‌ذات سرمدی و جاودان رهنمایی می‌کنند.[6]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی

 


[1]. ساینتولوژی-دیانتیکس، ص ۴۹.

[2]. مسند احمد، ج ۲۵، ص ۴۰۵.

[3]. مستدرک حاکم، ج ۱،  ص ۵۰۳.

[4]. یس: ۷۰.

[5]. عبدالغفور برشان، اسلام و عقلانیت معاصر، ص ۵۱.

[6]. همان، ص ۵۲.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version