نویسنده: دوکتور نورمحمد محبی
قرآن؛ معجزهای فراتر از زمان
بخش شصتم
طب و اسلام
اسلام دین فطرت و کمال انسان است و در تعلیمات آن، توجهی متوازن به سلامت جسم و روح، نیازها و ارزشها و اصلاح دنیا و آخرت شده است. از نگاه اسلام، سلامت جسم وابسته به سلامت و تعالی نفس است و از آنجا که عقل سالم و توانمند منشأ انتخاب دُرُست و عمل صالح است، خداوند متعال سلامت بدن، قوت جسم و روشنایی عقل را از دلایل برتری و اصطفای انسان قرار داده است. در قرآن کریم آمده است: “وَقَالَ لَهُم نَبِیُّهُم إِنَّ ٱللَّهَ قَد بَعَثَ لَكُم طَالُوتَ مَلِكاًۚ قَالُوا أَنَّىٰ یَكُونُ لَهُ ٱلمُلكُ عَلَینَا وَنَحنُ أَحَقُّ بِٱلمُلكِ مِنهُ وَلَم یُؤتَ سَعَةً مِّنَ ٱلمَالِ قَالَ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصطَفَىٰهُ عَلَیكُم وَزَادَهُۥ بَسطَةً فِی ٱلعِلمِ وَٱلجِسمِ”[1] ترجمه: «و پیغمبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را برای زمامداری شما روانه كرده است. بزرگان قوم گفتند: چگونه او بر ما حكومت داشته باشد با این كه ما از او برای زمامداری سزاوارتریم و او كه مال و دارائی زیادی ندارد؟ گفت: الله او را بر شما برگزیده است و دانش و (قدرت) جسم او را وسعت بخشیده است».
یعنی خداوند کسانی را که علم و توانمندی جسمانی دارند، برای تصدی مسؤولیتها و انجام کارهای خیر شایستهتر میداند.
اسلام معیارهای دُرُست برای سنجش افراد را بیان میکند و تاکید دارد که قدرت و امانتداری (کفایت و اخلاص در زبان امروز) ملاکهای اصلیاند، همانگونه که قرآن میفرماید: “قَالَت إِحدَىٰهُمَا یَٰأَبَتِ ٱستَئجِرهُۖ إِنَّ خَیرَ مَنِ ٱستَئجَرتَ ٱلقَوِیُّ ٱلأَمِینُ”[2] «یكی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر من! او را استخدام كُن. چرا كه بهترین كسی را كه باید استخدام كنی شخصی است كه نیرومند و درستكار باشد».
این معنا در سخنان پیامبر صلیاللهعلیهوسلم نیز تکرار شده است که “المؤمن القوی خیر، أو أفضل وأحب إلى الله من المؤمن الضعیف.”[3] ترجمه: «در نزد خدا مؤمن قوی و نیرومند از مؤمن ضعیف بهتر و محبوبتر است.
یعنی ایمان همراه با قدرت، نه قدرت خالی، انسان و جامعه را به پیش میبرد.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم سلامت جسم را بخشی از زندگی دنیوی معرفی کردهاند: “من أصبح منكم معافى فی جسده، آمنا فی سربه، عنده قوت یومه، فكأنما حیزت له الدنیا.»[4]؛ ترجمه: «هرکس صبح کند در حالیکه بدنش سالم و در محیط خود امن و غذای روزش فراهم باشد، چنان است که گویی دنیا به او داده شده است.»
این روایت نشان میدهد که در نگاه اسلام، سلامت جسمی و روانی و مراقبت از آنها جزئی از مسیر عبادی و اصلاح جامعه است.
طب در اسلام شامل چهار بخش طبیعی، روانی، پیشگیرانه و علاج است.
طب طبیعی بر فعالیت و تلاش فرد تأکید دارد و بر اساس تعلیمات اسلام، انسان باید بر اساس کار و تلاش، عطاء و ایثار، نه تنبلی و انفعال، زندگی کند. از دیدگاه طب معاصر نیز بذل تلاش جسمی و آرامش روانی عامل سلامت قلب و نظامهای عضلانی و عروقی است. پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم در برخی غزوات خود نمونهای از این رفتار را نشان دادهاند؛ وقتی تعداد شترها برای سواری کافی نبود، خود و دیگران را بر یک شتر سوار کردند و به تناوب مسیر را طی نمودند، تا الگوی بذل تلاش و مساوات باشند. این تلاش فیزیکی و روانی موجب سلامت قلب، عضلات و همچنین روابط اجتماعی و پیوندهای انسانی میشود.
طب روانی در اسلام نیز جایگاه خاصی دارد؛ زیرا بسیاری از بیماریها ریشه در بحرانها و اضطرابهای روانی دارند. انسان شرکآلود و غافل از الله دچار ترس و وحشت درونی میشود، همانگونه که قرآن میفرماید: “سَنُلقِی فِی قُلُوبِ ٱلَّذِینَ كَفَرُوا ٱلرُّعبَ”[5] ترجمه: «در دلهای كافران رُعْب و هراس خواهیم انداخت».
اضطراب و نگرانیهای بیجا، ترس از فقر یا بیماری، فشار روحی و بیماریهای قلبی و عروقی و عصبی را تشدید میکنند. در مقابل، ایمان حقیقی به خداوند متعال، که خالق، مربی و تدبیرگر جهان است، آرامش و امنیت روحی میآورد و زندگی روانی انسان را از وحشت و نگرانی رها میسازد: ” ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا وَلَم یَلبِسُوا إِیمَٰنَهُم بِظُلمٍ أُولَٰئِكَ لَهُمُ ٱلأَمنُ وَهُم مُّهتَدُونَ”[6] ترجمه: «كسانیكه ایمان آورده باشند و ایمان خود را با شرك (پرستش چیزی با خدا) نیامیخته باشند، امن و امان ایشان را سزا است و آنان راه یافتگان (راه حق و حقیقت) هستند».
طب پیشگیرانه در اسلام اصل اساسی دارد. رفع عوامل بیماری بهتر و آسانتر از درمان عوارض آن است. حتی اگر بیماری با دارو رفع شود، اثرات جانبی آن ممکن است در آینده بروز کند، مانند بیماریهای قلبی و کلیوی. پیشگیری بر اساس تعلیمات اسلام شامل رعایت نظافت، وضو و غسل، پرهیز از افراط و تفریط در خوردن و نوشیدن و سایر امور مباح است. قرآن به وضوح به این مسئله اشاره کرده است: “یَٰبَنِی ءَادَمَ خُذُوا زِینَتَكُم عِندَ كُلِّ مَسجِدٍ وَكُلُوا وَٱشرَبُوا وَلَا تُسرِفُواۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلمُسرِفِینَ”[7] ترجمه: «ای آدمیزادگان! در هر نمازگاه و عبادتگاهی، خود را (با لباس مادی كه عورت شما را بپوشاند، و با لباس معنوی كه تقوا نام دارد) بیارائید، و بخورید و بنوشید ولی اسراف و زیادهروی مكنید كه خداوند مسرفان و زیادهرویكنندگان را دوست نمیدارد».
و پیامبر صلیاللهعلیهوسلم نیز حد اعتدال در خوردن و نوشیدن را مشخص فرمودهاند: “ما ملأ آدمی وعاء شرا من بطن، بحسب ابن آدم أكلات یقمن صلبه، فإن كان لا محالة، فثلث لطعامه وثلث لشرابه، وثلث لنفسه”[8] «انسان ظرفی بدتر از شکمش را پُر نکرده است، برای فرزند آدم، چند لقمه که او را راست و سر پا نگه دارد، کافی است، و اگر ناچار باشد که بیشتر از آن بخورد، یک سوم شکمش را برای طعام و یک سوم را برای آشامیدن و یک سوم را برای نفس کشیدنش قرار دهد.»
رعایت این اعتدال و پاکیزگی سبب سلامت جسم و روان، افزایش کارایی و انسجام اجتماعی، و حتی مورد رضایت خداوند است: “إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِینَ وَیُحِبُّ ٱلمُتَطَهِّرِینَ”[9] ترجمه: «بیگمان خداوند توبهكاران و پاكان را دوست میدارد».
طب علاج در اسلام مطابق عقل و شریعت است. استفاده از دارو و روشهای معالجه برای رفع بیماری مشروع و عقلانی است. قرآن میفرماید: «وَإِذَا مَرِضتُ فَهُوَ یَشفِینِ»[10] ترجمه: «و هنگامی كه بیمار شوم او است كه مرا شفا میدهد».
و پیامبر صلیاللهعلیهوسلم نیز فرمود: “تداووا، فإن الله لم یضع داء إلا وضع له دواء”[11] ترجمه: «درمان کنید؛ زیرا خدا هیچ بیماری را قرار نداده مگر اینکه برای آن علاجی نیز قرار داده است.»
درمان نیازمند تشخیص صحیح و انتخاب داروی مناسب است و تنها با اجازۀ خداوند متعال اثر میکند. بنابراین، درمان و توکل به خداوند متعال تضادی ندارند، همانگونه که روایات تاریخی در زمان عمر بن الخطاب رضیاللهعنه نشان میدهد؛ وقتی طاعون در شام شیوع یافت، تصمیمات عقلانی برای پیشگیری و توکل به خداوند متعال همزمان رعایت شد.
در نهایت، اسلام طب را مسئولانه و تخصصی میداند، کسیکه بدون علم اقدام به علاج کند ضامن عواقب آن است: “من تطبب ولا یعلم منه طب فهو ضامن”[12] ترجمه: «کسیکه (تظاهر به) طبابت کند و در علم طب شناختی نداشته باشد، پس او ضامن است.»
این تأکید نشان میدهد که رعایت تخصص، علم و اخلاق طبی در خدمت سلامت انسان و جامعه، مطابق با تعلیمات دین و عقل است.[13]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. البقرة: ۲۴۷.
[2]. القصص: ۲۶.
[3]. مسند أحمد، حديث أبي رمثة رضياللهعنه عن النبي صلىاللهعليهوسلم، رقم الحدیث: ۸۷۹۱، ج ۱۴، ص ۳۹۵ ط الرسالة.
[4]. سنن ابن ماجه، باب معيشة آل محمد صلىاللهعليهوسلم، رقم الحدیث: ۴۱۴۱، ص۸۷۶ ت هادي.
[5]. آل عمران: ۱۵۱.
[6]. الأنعام: ۸۲.
[7]. الأعراف: ۳۱.
[8]. سنن الترمذي، أبواب الزهد عن رسول الله صلىاللهعليهوسلم، باب ما جاء في كراهية كثرة الأكل، رقم الحدیث: ۲۵۳۷، ج ۴، ص ۳۹۱.
[9]. البقرة: ۲۲۲.
[10]. الشعراء: ۸۰.
[11]. مسند أحمد، حديث أسامة بن شريك، ج ۳۰، ص ۳۹۵ ط الرسالة.
[12]. سنن أبي داود، كتاب الديات، باب فيمن تطبب ولا يعلم منه طب فأعنت، رقم الحدیث: ۴۵۸۶، ج ۴، ص ۳۲۰ ط مع عون المعبود.
[13]. فشردۀ مطلب از: موسوعة الإعجاز العلمي في القرآن والسنة، ج ۱، ص ۱۹۴-۰۲۰۳.


