نویسنده: ابوعائشه
آیین شینتو
بخش شانزدهم
پیش درآمد: آیین شینتو همانگونه که قبلاً بیان شد یکی از ادیانی است که بر آن دورههای متعددی سپری شده است؛ دورههای قبل از میلاد مسیح و همچنان دورههای بعد از آن، دربارۀ این دو دوره میتوان گفت که یکی از آن سرآغاز و شروع آیین شینتو و مراسم گوناگون آن است و دورههای بعد دوران شکوفایی و رشد آن است که به تدریج سازمان یافت و رسمی شد؛ البته بعداً این آیین، همچنان کامل باقی نماند؛ بلکه به مرور زمان طرفدارانش را از دست داد و به یک فرقهای تبدیل شد.
در بخش قبلی دربارۀ مراسم بوشیدو که یکی از مراسمات مشهور در آیین شینتو بود و همچنان کتابهایی که در این آیین نگاشته شده و به فرازونشیب آن و زندگینامۀ امپراتوران این سرزمین میپردازد، بحث کردیم. در این بخش از تحقیق میخواهیم دورههای مختلفی را که بر سر این آیین آمده است، بیان کنیم.
تحولات چگونه و از چه زمان پدید آمدند؟
دین شینتو ادوار گوناگونی را پشت سر نهاده است. دورهای با ادیان دیگر همچون بودایی، کنفوسیوسی، دانویی و مسیحیت پیوند یافتهاست؛ اما این پیوند از سدۀ ۱۳ میلادی به این سو کمرنگ شده و در میان آواخر سدۀ ۱۸ میلادی به استقلال نسبی شینتو از سایر ادیان منتهی گردید.[1]
برای اینکه بدانیم در طی چند قرن؛ یعنی از ابتدای آغاز این آیین تا حالا چه حالتهایی بر سر آیین شینتو آمده است، آنچه را که راجع به این موضوع در کتاب «تاریخ جامع ادیان؛ اثر جان ناس» وجود دارد، به طور اختصار بیان میکنیم. این کتاب، یکی از کتابهای معتبر و مشهور در این زمینه است که بسیاری از نویسندگان در وقت نوشتن دربارۀ آیین شینتو به این کتاب ارجاع دادهاند.
حیات نوین شینتو در قرن هفدهم
با وجود این که طبقات بعضی کشیشان در ایام اختلاط و ترکیب شینتو با بودائی بوجود آمدند که همه بر آن سر بودند که شینتو را به طهارت ابتدائی اصلی خود باز گردانند و میگفتند که عبادت کامی Kami در عقیدۀ جاپانیها باطنی و ذاتی است؛ ولی پرستش خدایان بودائی ظاهری و صوری؛ لذا بنیاد و اساس کلام خود را بر روی اصل «نژاد اصلی» امپراطور گذاشته و او را زادۀ الاهۀ شمس «آماتراسو» دانستند و بس، در این ضمن بعضی وقایع و حوادث سیاسی نیز در آن کشور بهوقوع پیوست، از جمله شعار مسیحیان جاپان بعد از مسافرت قدیس فرانیس زاویه St. Francis xavieدر ۱۵۴۹ به جاپان در آن مملکت پیوسته افزایش یافته و در قرن هفدهم عدد ایشان به سهصد هزار نفر رسیده و تحت فشار و ضجری خونین قرار گرفتند و چون سردارهای نافذالأمر شاگون، قدرت را از امپراطور سلب کرده و در دست خود گرفته بودند و به حکم قاطع این سردارها در طول مدت دو قرن بنا در آن کشور بر روی کشتیهای اجانب بسته گردید، ضمناً علمایی چند نیز در معابد شینتو بهظهور رسیدند که در تحت تأثیر غلیان پرستش وطن در صدد اثبات رجحان دیانت شینتو و بازگشت به اصول قدیمۀ آن بر آمدند و آنرا «راه حق قدیم» نام نهادند. یکی از آن جمله به نام «موتوری» Motoori که در ملت جاپان دانشمندی بزرگ است که آثار و تألیفات او هم در دین و هم در تاریخ هنوز معتبر و محترم شمرده میشود. این مرد دانشمند به شدت از صحت مبانی باستانی و معتقدات قدیمۀ جاپانیها حمایت کرده و میگفت هیچ خلقی در شأن و منزلت برابر با جاپانیها نمیباشد و چون امپراطور آن کشور تنها پادشاهی است که در عالم از نژاد مستقیم خدایان زاییده شده است، هیچ ملت دیگر حق برابری با ملت جاپان را ندارد و دیگران باید همه دون مقام او قرار گیرند. پس مبادی و تعالیم بودا و کفوسیوس را که صادر از مصدر منبع بیگانگان (غیر زنی) صادر شده بود طرد کرد و گفت جاپان به حکم موهبت نژاد الهی که مختص اوست خود مستقل و مستعد است که قواعد مکارم اخلاق و فضایل عالیه را بدون تقلید از دیگران برای خود وضع نماید و روش سادۀ شینتو را که مذهب حق اجدادی اوست متابعت کند و لا غیر.[2]
بحران در قرن نوزدهم (۱۸۶۸)
البته با وجود همۀ این تغییرات سیاسی و مباحث فلسفی و کلامی، مردم به سهولت رسم و عادت خود را ترک نمیگفتند و در میان جاپانیها هنوز معتقدین ثابت به بودا و کنفوسیوس فراوان بودند تا آنکه در اوسط قرن نوزدهم جنبشها و حوادث نوینی به وقوع پیوست که بار دیگر به مملکت جاپان صورتی تازه بخشید.
این بحران و تحول ناگهانی به حکم ضرورت واقع شد، به این معنی که جاپانیها گرچه بر آن بودند که راه دیار خود را بر روی بیگانگان مسدود ساخته و همواره به انزوا و اعتزال بسر برند.
با این وجود، برخی کشتیهای صید نهنگ Whaling ships آمریکایی که دچار حوادث و کشتی شکستگی شده یا آنکه آب و آذوقۀشان تمام شده بود ناچار میشدند که اجباراً به سواحل آن جزایر پناه ببرند.
در ابتدا ملاحان این سفاین را «شیطانهای اجنبی» لقب داده محکوم به قتل میساختند و بعد از اندک مدتی تغییر روش داده و آن اسرا را بهوسیلۀ تجار هلندی (که استثناءً تنها قومی بودند که اجازۀ ورود به خاک جاپان را داشتند) به موطن خود عودت میدادند. عاقبت این مسئله منجر به آن شد که رئیس جمهور آمریکا «فیل مور» Fillmor (۱۸۵۳-۱۸۵۰) نامهای به پادشاه جاپان نوشته بهوسیلۀ امیرالبحر خود ارسال داشت و در آن تقاضا کرده بود اجازه دهند سفاین (جمع سفینه: به معنای کشتیها) خارجی در بعضی بنادر جاپان لنگر اندازند. امیرالبحر که با سفاین جنگی مجهز شده بود، آن نامه را به شوگان (سردار نظامی مستبد وقت) تسلیم کرد. شوگان نامۀ مذکور را مابین امرا و حکمرانان فئودال بلاد توزیع نمود و آنها نسبت به این قضیه بعضی به کلی موافق و بعضی دیگر معتدل و بعضی به کل مخالف بودند ولی در ۱۸۵۴ امیر البحر آمریکائی پری Perry با ده کشتی جنگی و دوهزار سرباز به ساحل جاپان آمده تقاضای جواب نمود «بالاخره شوگان تسلیم شده و عهدنامهای با امیرالبحر مذکور منعقد ساخت که بر طبق آن قبول مینمود به ملاحان کشتی شکستۀ آمریکائی که به جزایر جاپان پناهنده میشوند به مهربانی و ملاطفت رفتار شود و همچنین اجازه میداد که سفاین خارجی بتوانند انبارهای آب و آذوقه در بعضی بنادر برای خود بنا کنند بهعلاوه در سه بندر کوچک باب تجارت و دستگاه بازرگانی را مفتوح سازند.
اما این عهدنامه به تصویب امپراطور نرسید و مابین شوگان و امپراطور کار به کشمکش و منازعه انجامید و سرانجام شوگان از مقام و اقتدار او منتهی گشت و تمام امور مملکت در قبضۀ اختیار شخص امپراطور قرار گرفت. این حادثه در سال ۱۸۶۸ م. واقع شد.
ولی روش ارتباط با ممالک غرب که شوگان آغاز کرده بود متوقف نگشت و وسایل دفاعیۀ جاپان در سواحل در برابر توپهای سفاین مسلح جدید آمریکائی و انگلیسی و فرانسوی و هلندی به کلی نابود گردیدند و امرا و حکام مخالف با بیگانگان به ناچار این حقیقت را اذعان کردند که باید قوۀ نظامی و جنگی جاپان را ترقی و توسعه داده آن را قابل هماوردی با دشمنان خارجی بنمایند؛ ازاینرو، قهراً با گروه موافقان (لیبرالها) متفق شده برای تجدید حیات صنعتی و اقتصادی جاپان جداً همگی اقدام نمودند و این عمل با آن که کاری بسیار مشکل بود ولی با سرعت و دقت حیرتآوری انجام گرفت.
در اثر این تحول ناگهانی طبعاً ثقافت و فرهنگ جاپان به حکم اجبار صورت جدیدی حاصل کرد، پس با آن که ایشان بسیاری از آداب و سنن باستانی و رسوم سپاهیگری تاریخی خود را با کمال وفاداری حفظ کردند، روشهای جدید را نیز پذیرفتند. در سال ۱۸۸۹ اولین قانون اساسی جاپان به وجود آمد که در اثر آن قدم مهمی برای تجدید سازمان قوای بری و بحری آن مملکت برداشته شد و آن در تحت کلمۀ واحد «امپراطور» قرار گرفت و به موجب آن قانون اسطورۀ قدیمی «شینتو» یعنی داستان نژاد الهی امپراطور در زندگانی اجتماعی و سیاسی ملت از نو رکنی اساسی قرار گرفت، یعنی قانون برای امپراطور حق توارث ابدی و سلطنت جاویدی قائل گردیده او را معصوم و منزه و غیر قابل تعرض دانست. این امر بالتبع مستلزم آن گردید که یک «مذهب دولتی» به وجود آید و پیدایش این فکر کاملاً از مبادی بودائی مبرا و منزه گشت.
همین که «میجی» Meiji امپراطور جاپان شد یکی از اقدامات اولیۀ او این بود که شینتو را مذهب دولتی شناخته و فرمان داد که عناصر و آثاری که از مذهب بودا در معابد شینتو باقی بود، از آن جا تصفیه کنند و بیرون ببرند، البته در ابتدا این امر تا حدی بهعنف و قهر انجام گرفت و نشان داد که عود به شینتوئیزم سادۀ قدیم و تبری کلی از بودیزم امری غیر عملی است و مردم به هر دو مذهب همچنان دلبسته و علاقهمند هستند، بالاخره در قانون اساسی سال ۱۸۸۹ حق آزادی مطلق در دین و عقیده برای تمام افراد مردم جاپان شناخته شد، ولی دولت قلباً متمایل به شینتو بود؛ زیرا در این قانون یک ادارۀ مستقل مخصوص شینتو به رسمیت شناخته شد که وظیفۀ آن حفظ و حمایت خاص از آن مذهب ملی میبود، این مؤسسه شعب رسمی در دو وزارتخانۀ داخله و معارف دارا گردید تا آن که مابین شینتوی دولتی رسمی با شینتو عمومی ملی فرقی موجود باشد.[3]
با آغاز دوران سلطنت میجی و انقراض حکومت سپهسالاری توکوگاوا، حلقهای از جوانان تحصیلکردۀ غرب وارد عرصۀ حکمرانی شدند. نخبگان جدید مایل بودند یک نظام سیاسی مدرن تأسیس کنند که پروژۀ نوسازی جاپان را پیش ببرد. آنها پس از بررسی نظامهای سیاسی کشورهای مختلف اروپایی، مدل آلمان و پروس را برای جاپان انتخاب کردند، به بیان دیگر، قرار شد نظام سیاسی تازه یک سلطنت مطلقه مبتنی بر قانون اساسی باشد. طراحان نظام جدید آگاهانه از دموکراسی اجتناب کردند؛ چرا که معتقد بودند پروژۀ نوسازی، به دولت مقتدر نیاز دارد. این گروه با الهام گرفتن از مکتب مطالعات ملی، شینتو را به صورت ایدئولوژی مشروعیت بخش نظام جدید مطرح کردند. پس از بازگرداندن امپراطور به قدرت سیاسی در ژانویه ۱۸۶۸ میلادی، کامئی کورمی، ارباب قلمرو تسووانو در غرب جاپان مسئول ادارۀ الهیات شد و سیاست احیای شینتو را در سراسر جاپان پیگیری کرد. در اولین اقدام، دفتر او اعلام کرد که نشانهای بودایی باید از همۀ زیارتگاههای شینتو پاک شوند تا آن زیارتگاهها بتوانند به وضعیت ناب گذشته باز گردد.[4]
گرچه برای احیای آیین شینتو تلاشهای زیادی صورت گرفت تا دوباره مثل گذشته پررونق باشد؛ اما از آنجایی که این آیین مؤید آسمانی نداشت و در صورت گسترش میتوانست برای خود حکمرانان محدودیتهای ایجاد کنند؛ لذا آنان نیز به این فکر افتادند که چگونه این محدودیتها را کاهش بدهند.
بعد از اینکه آیین شینتو توسط امپراطور به عنوان آیین رسمی دولت قرار گرفت و عبادتخانهها و زیارتگاههایشان از نشانههای آیین بودایی تمیز گردید، تغییراتی در تمام ابعاد و جوانب این آیین نمایان گردید. آیین شینتو در میان مردم آنقدر گسترش یافت که باعث شد از قالب یک دین فراتر رود و به مرجع تعریفکنندۀ سیاست و جامعه تبدیل شود.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. سایت د. مهدی رهبری، عنوان مقاله: دین شینتو، دین رسمی ژاپن، تاریخ نشر مقاله: ۱۳۹۲ هجری شمسی.
[2]. جان ناس، تاریخ جامع أدیان، ترجمۀ علی اصغر حکمت، چاپ سوم، ۱۳۵۴ هـ.ش، با همکاری مؤسسۀ انتشارات فرانکلین، ص ۲۸۴.
[3]. جان ناس، تاریخ جامع أدیان، ترجمۀ علی اصغر حکمت، چاپ سوم، ۱۳۵۴ هـ.ش، با همکاری مؤسسۀ انتشارات فرانکلین، ص ۲۸۶.
[4]. سایت پایگاه تخصصی جامعه و فرهنگ ملل، عنوان مقاله: دین شینتو به مثابۀ ایدئولوژی سیاسی، تاریخ نشر ۱۴۰۲ هجری قمری.


