نویسنده: عبدالحی لیان
الگوی تربیت الهی در خانوادۀ انبیاء علیهمالصلاةوالسلام
بخش پنجاهودوم
خیانت همسر حضرت لوط علیهالسلام
خداوند عزوجل در مورد خیانت همسر حضرت لوط علیهالسلام میفرماید: «فَخَانَتَاهُمَا…»؛ (به آن دو خیانت کردند…)
منظور از خیانت در اینجا، خیانت در دین است. به این معنی که آنها در دین از همسرانشان پیروی نکردند. همسر نوح علیهالسلام از دین همسرش پیروی نکرد و علاوه بر آن، در میان قومش مجنون بودن نوح علیهالسلام را شایع میساخت.
همسر لوط علیهالسلام نیز علاوه بر اینکه به دین همسرش ایمان نیاورده بود، قوم خود را از آمدن مهمانان لوط علیهالسلام باخبر میکرد.
هر کس غیر از این را دربارۀ خیانت آنها بگوید، مرتکب اشتباه بزرگی شده است؛ زیرا خداوند در داستان تهمت (افک) که برای مادر مؤمنان، عایشه رضیاللهعنها، پیش آمد، وقتی که تبرّی او را نازل کرد و اهل تهمت را سرزنش نمود، فرمود: “لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیراً وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُّبِینٌ”[1]؛ ترجمه: «چرا هنگامی كه این تهمت را میشنیدید، نمیبایست مردان و زنان مؤمن نسبت به خود گمان نیك بودن (و پاكدامنی و پاكی) را نیندیشند و نگویند: این تهمت بزرگ آشكار و روشنی است؟»
و نیز میفرماید: “إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَّا لَیسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَیناً وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمٌ * وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا یكُونُ لَنَا أَن نَّتَكَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَكَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ * یعِظُكُمُ اللَّهُ أَن تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَداً إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ” [2] ترجمه: (عذاب گریبانگیرتان میشد) در آن زمانی كه به استقبال این شایعه میرفتید و آن را از زبان یكدیگر میقاپیدید، و با دهان چیزی پخش میكردید كه علم و اطّلاعی از آن نداشتید، و گمان میبردید این، مسألۀ ساده و كوچكی است، در حالیكه در پیش خدا بزرگ بوده (و مجازات سختی به دنبال دارد). چرا نمیبایستی وقتی كه آن را میشنیدید، میگفتید: ما را نسزد كه زبان بدین تهمت بگشائیم، سبحانالله! این بهتان بزرگی است!. خداوند نصیحتتان میكند، این كه اگر مؤمنید، نكند هرگز چنین كاری را تكرار كنید (و خویشتن را آلودۀ چنین معصیتی سازید. چرا كه ایمان راستین با تهمت دروغین سر سازگاری ندارد).
و در ادامه میفرماید: “الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیبَاتُ لِلطَّیبِینَ وَالطَّیبُونَ لِلطَّیبَاتِ أُوْلَئِكَ مُبَرَّؤُونَ مِمَّا یقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِیمٌ.”[3] ترجمه: زنان ناپاك، از آنِ مردان ناپاكند، و مردان ناپاك، از آنِ زنان ناپاكند، و زنان پاك، متعلّق به مردان پاكند، و مردان پاك، متعلّق به زنان پاكند. (پس چگونه تهمت میزنید به عائشۀ عفیفۀ رزین، همسر محمّد امین، فرستادۀ ربّالعالمین؟!) آنان از نسبتهای ناموسی ناروائی كه بدانان داده میشود مبرّا و منزّه هستند، (و به همین دلیل) ایشان از مغفرت الهی برخوردارند و دارای روزی ارزشمندند (كه بهشت جاویدان و نعمتهای غیرقابل تصوّر آن است).
آموزههای تربیتی داستان لوط علیهالسلام
در دنیای پرچالش امروز، که ارزشهای اخلاقی و خانوادگی گاهی به فراموشی سپرده میشوند، بازخوانی این داستانها بیش از هر زمان دیگری حیاتی است. آموزههای تربیتی که از سیرۀ حضرت لوط علیهالسلام میآموزیم، چراغ راهی هستند تا در مسیر زندگی، قدمهایی استوار برداریم و خانوادهای بر پایۀ محبت، ایمان و اخلاق بسازیم. در صفحات پیشرو، به تفصیل به برخی از این آموزههای گرانبها خواهیم پرداخت تا پرده از حکمتهای نهفته در این سیرۀ مبارک برداشته و آنها را در زندگی خود به کار گیریم.
آموزۀ اول: مؤمن، خوشگمان و پاکزبان است
ایمانداران باید همواره به خود و دیگر مؤمنان حقیقی حسن ظن داشته باشند و وقوع گناهان بزرگ را از سوی آنها بعید بدانند. اگر سخن ناپسندی دربارۀ یکی از مؤمنان، به ویژه پیامبران، شنیدند، قلبشان باید از شنیدن آن متنفّر شود و از بر زبان آوردن آن خودداری کنند.
بنابراین، همسران پیامبران از اعمال ناشایست مبرا هستند، حتی اگر کافر باشند. چنانچه ابن عباس و دیگر بزرگان سلف و خلف گفتهاند: هیچگاه همسر پیامبری مرتکب زنا نشده است. هر کس خلاف این را بگوید، مرتکب اشتباه بزرگی شده است.
ابن کثیر رحمهالله در تفسیر آیۀ «فَخَانَتَاهُمَا» (به آن دو خیانت کردند) در مورد همسران نوح و لوط علیهماالسلام میگوید: «منظور از خیانت، ارتکاب عمل ناشایست نیست، بلکه خیانت در دین است؛ زیرا همسران پیامبران به حرمت پیامبران از ارتکاب چنین اعمالی معصوم هستند.» او به نقل از العوفی از ابن عباس میگوید: «خیانت آنها این بود که بر دین همسرانشان نبودند.» در مورد همسر لوط، او مهمانان لوط علیهالسلام را به اطلاع قومش میرساند که مرتکب کار زشت میشدند.[4]
آلوسی میگوید: آن دو (همسران نوح و لوط) منافق بودند. سپس ادامه میدهد: و خیانت در اینجا نباید به زنا تفسیر شود؛ زیرا افراد بسیاری از ابن عباس روایت کردهاند که: «هرگز هیچ همسر پیامبری زنا نکرد».[5]
اَشرَس آن را به پیامبر نسبت میدهد. سپس میگوید: «در کشّاف آمده است که جایز نیست منظور از خیانت، فسق و فجور باشد؛ زیرا این کار در طبع هر انسانی زشت و نقص محسوب میشود، برخلاف کفر که کافران آن را زشت نمیدانند، بلکه آن را خوب میپندارند و حق مینامند».[6]
آموزۀ دوم: همۀ پیوندها در روز قیامت قطع میشوند، مگر پیوند ایمان
اگر فردی کافر، با مؤمن یا فردی صالح، پیوند نسبی، زناشویی یا خویشاوندی داشته باشد، این پیوندها هیچ سودی برای او نخواهند داشت. این حقیقت را در داستان همسران نوح و لوط علیهماالسلام دیدیم. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم نیز به دختر و عمهاش فرمود که او نمیتواند آنها را از [عذاب] خداوند بینیاز کند. همسران دو پیامبر بزرگوار بودند، اما پیوند زناشوییشان به دلیل کفرشان، هیچ سودی برای آنها نداشت.
بنابراین، بر مبلغان و مربیان واجب است که این حقیقت را برای مردم روشن کنند و آنها را به سوی کارهای خیر و عمل صالح هدایت نمایند، زیرا تنها همین اعمال برای انسان سودمند است.
خداوند متعال میفرماید: «یوْمَ لَا ینفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ.»[7]؛ ترجمه: آن روزی كه اموال، (یعنی نیروی مادی)، و اولاد، (یعنی نیروی انسانی، به كسی) سودی نمیرساند. بلكه تنها كسی (نجات پیدا میكند و از اموالی كه در راه آفریدگار صرف، و از اولادی كه در مسیر پروردگار رهنمود كرده باشد، سود میبرد) كه با دل سالم (از بیماری كفر و نفاق و ریا) به پیشگاه خدا آمده باشد.
و نیز میفرماید: «كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِینٌ.»[8]؛ ترجمه: چرا كه هر كس در گرو كارهائی است كه كرده است.
و همچنین: «وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى.»[9]؛ ترجمه: و هیچ كسی بارِ گناه دیگری را بر دوش نمیكشد (و به جرم دیگری كیفر داده نمیشود.)
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. النور: ۱۲.
[2]. النور: ۷-۱۵.
[3]. النور: ۲۶.
[4]. عماد الدین ابی الفداء إسماعیل، ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۳۹۲.
5. شهاب الدین محمود، الآلوسی، روح المعانی، ج۲۸، ص۱۶۲؛ النیسابوری، ابوالحسن علی بن احمد الواحدی، تفسیر الوسیط، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۳۲۲.
[6]. جار الله محمود، الزمخشری، الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل فی وجوه التأویل، ص۱۱۲۳.
[7]. الشعراء: ۸۸-۸۹.
[8]. الطور: ۲۱.
[9]. أسراء: ۱۵.