نویسنده: محمد عاصم اسماعیلزهی
آتئیزم «خداناباوری»
بخش ششم
بحران غایت و نظم
برهان غایت یا عنایت از زندهترین و ارزندهترین برهانهای اثبات وجود آفریدگار دانا و توانا و با اراده است و بیشترین اتکای قرآن کریم بر همین برهان است. برهان غایت بهطور خلاصه عبارت است از اینکه: پدیدههای کلی و جزئی این جهان چون عموماً هماهنگ، منظم و هدفمند هستند و با یک علم محیط و عنایت خاص و ارادۀ شامل، پدید آمده و در حال حرکت میباشند دلالت قطعی دارند بر اینکه ذات دانا، توانا، با اراده و حکمت آنها را آفریده و به حرکت درآورده است.
بهعنوان مثال حالات به دنیا آمدن هر نوزادی نشان میدهد که چه تدبیر، حکمت، علم و ارادهای برای تولد و پرورش او بکار رفته است؛ زیرا هر نوزادی از آغاز تا لحظاتی قبل از تولد، سرش در طرف بالا و پاهایش در طرف پایین است و بیرون آمدنش با این حالت امکان ندارد چون پاها و دستها هر کدام از جفت خودش فاصله گرفته است؛ بنابراین لحظاتی قبل از تولد، ناگهان جنین واژگون میگردد، پاها و دستها به طرف بالا رفته، جفت میشوند و سرش طرف پایین مانند حالت شیرجه آماده است تا خود را به دریای جهان خارج کند و بر اثر همین واژگون شدن، غدهای که مادۀ لزجی در آن ایجاد گشته، میترکد و با پخش شدن همین مادۀ لزج، راه خروج نوزاد کاملاً وسیع و هموار میگردد و مدتی قبل از تولد نوزاد، غذای گرم و مطبوع که محتوی تمام مواد لازم غذایی و متناسب با معده و دستگاههای کم توازن نوزاد است، در ظرف نهایتاً تمیز و بهداشتی پستان مادرش و محاذی دهان کوچک نوزاد در حالیکه مادر او را در آغوش [پرمهرش] گرفته، آماده گردیده است، که هیچ عاقلی نمیتواند واژگون شدن جنین در لحظۀ آخر و آماده شدن آن غدۀ محتوی مادۀ لزج و ترکیدن آن در همان لحظه و آماده شدن چنان غذای گرمی با چنان شرایطی در چنان ظرفی و در چنان محلی که دهنۀ آن ظرف با مکیدن نوزاد بازشده و بلافاصله بسته گردد و همۀ آن فعل و انفعالهای منظم و پیشبینی شده و پر از حکمت را، امور اتفاقی و تصادفی (شاهکار مادۀ بیهیچ) به حساب بیاورد و از قدرت و حکمت و علم کامل خداوند غافل شود.[1]
اثبات خداوند با دلایل تسلیمشدۀ فلسفه
۱ـ هر جسم طبیعی قطعاً دارای حرکت است. پس تمام اجسام طبیعی بالاتفاق متحرک (حرکتدار) میباشند؛ و برای هر متحرک وجود یک محرِّک (حرکتدهنده) لازمی است؛ و به همین ترتیب تا به محرک اول برسیم که سلسلۀ همۀ حرکات به او منتهی شده و به نقطۀ پایان برسند؛ و محرک اول باید خودش غیر متحرک باشد چون اگر او نیز متحرک باشد پس باید به دنبال محرکی دیگر برای او باشیم که در این صورت تسلسل لازم میآید و تسلسل کاملاً مردود است؛ همچنین بدیهی است که یک شئ متحرک نمیتواند محرک خودش باشد.
پس ناچاریم به یک محرک قدرتمند که حرکت و تأثیر را قبول نمیکند اعتراف کرده و او را علت اصلی حرکات در اشیاء بدانیم؛ و همچنین باید دانست که محرک اول به هیچعنوان نمیتواند عرض باشد چون عرض از خود اختیار و استقلال ندارد که به ذات خود، تحریک کنندۀ دیگران باشد و محرک اول جوهر نیز نمیتواند باشد چون هر جسم و جوهر به ناچار متحرک و متأثر است. پس در نتیجه محرک اول باید فراتر از عرض، جسم و جوهر بوده و از قوای کامل ایجاد، حرکتدهی و تأثیرگذاری برخوردار باشد.
۲ـ عالم هستی و آنچه در آن قرار دارد وجود همۀ آنها عارضی است نه ذاتی. چون عالم هستی قابلیت تغییر و تبدیل و زوال و فنا را داشته و تغییرات بسیاری در آن با چشم غیر مسلح نیز مشاهده میشود؛ و هر چیز که در معرض تغییر و دگرگونی باشد، وجودش بالعرض بوده و آن چیز حادث و جدید (ساخته شده) است؛ و هر چیز حادث و جدید نیازمند صانع و سازندهای قدیم است. پس نظام هستی با تمام زیر مجموعهاش به علت طاری شدن تغییرات و دگرگونی در آنها حادث و جدید بوده و نیازمند صانع و خالقی قدیم و قوی است.[2]
شناخت خداوند با آثار، شواهد و مخلوقاتش
ملحدین و منکرین با توجه به قوانین تسلیمشدۀ فلسفه و منطق و اقتضای عقل، مجبور شدهاند به یک چیز که سرچشمه و نقطۀ آغاز دنیا باشد اعتراف کنند، اما چون احاطه و بررسی دقیق خداوند فراتر از میدان عقلدوانی محدود بشری بوده و قابلرؤیت و لمس نیست به انکار آن پرداختهاند؛ و در عوض ماده و طبیعت را بهعنوان خالق میشناسند؛ اما باید دانست که عدم درک و فهم کامل یک چیز دلیل بر نفی و بطلان آن نیست.
چون بسیاری از امور با حواس خمسه قابل درک نیستند، اما با توجه به آثار و شواهد قوی و محکم به اثبات رسیده و عقل بشر نیز آنها را پذیرفته است؛ مانند جاذبۀ زمین، نیروی الکتریسیته و… که تا حالا کسی آنها را مشاهده و یا لمس ننموده، اما چون آثار و شواهد و دلایل واضح و روشن در اثبات آنها وجود دارد همگان آنها را پذیرفتهاند؛ و خداوند نیز اگرچه دیده و مستقیماً لمس نمیشود، اما عقل سالم، فطرت صحيح، وحی آسمانی، طبیعت و نظام هستی و خود انسان به منزلۀ آثار و شواهد قوی و تابلوهای رهنما برای رسیدن به شناخت خداوند میباشند که ما را به سوی یک ذات سرمدی و جاودان رهنمایی میکنند.
وقتی افتادن سیب از درخت، جاذبۀ زمین را برای ما معرفی میکند پس چرا خود سیب و طعم خوشگوار و شیرین آن و پیدایش شگفتانگیز و مرحلهای آن، ما را برای تفکر و اندیشیدن در خالق سیب که ذات خداوند است، راهنمایی نکند!.[3]
قرآن کریم برخی از نشانههای بارز و آشکار خداوند را که برای همۀ انسانها قابل فهم و هضم میباشند، بیان نموده است.
“وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ.” «یکی از نشانههای (دال بر عظمت و قدرت) خدا این است که (نیای) شما را از خاک آفرید و سپس شما انسانها (به مرور زمان زیاد شدید و در روی زمین برای تلاش در پی معاش) پراکنده گشتید».[4]
“وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ” «و یکی از نشانههای (دال بر قدرت و عظمت) خدا این است که از جنس خودتان همسرانی را برای شما آفرید تا در کنار آنان (در پرتو جاذبه و کشش قلبی) بیآرامید و در میان شما و ایشان مهر و محبت انداخت (و هر یک را شیفته و دلباختۀ دیگری ساخت تا با آرامش و آسایش، مایۀ شکوفایی و پرورش شخصیت همدیگر شوید و پیوند زندگی انسانها و تعادل جسمانی و روحانی آنها برقرار و محفوظ باشد). مسلماً در این (امور) نشانهها و دلایلی (بر عظمت و قدرت خدا) است برای افرادی که (دربارۀ پدیدههای جهان و آفریدههای یزدان) میاندیشند».[5]
“وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ ۚ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ” «و از زمرۀ نشانههای (دال بر قدرت و عظمت) خدا آفرینش آسمانها و زمین و مختلف بودن زبانها و رنگهای شما است. بیگمان در این (آفرینش کواکب فراوان جهان که با نظم و نظام شگفتآور گردانند و در این تنوع خلقت) دلایلی است برای فرزانگان و دانشوران».[6]
“وَمِنْ آيَاتِهِ مَنَامُكُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَابْتِغَاؤُكُم مِّن فَضْلِهِ ۚ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ” «و از نشانههای (قدرت و عظمت) خدا، خواب شما در شب و روز است و تلاش و کوششتان برای (کسب وکار و) بهرهمندی از فضل خدا. قطعاً در این (امور، یعنی مسئلۀ خواب و تلاش در پی معاش) دلایلی است برای کسانیکه گوش شنوا داشته باشند (و حقیقت را بپذیرند)».[7]
“وَمِنْ آيَاتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ” «و از زمرۀ نشانههای (دال بر قدرت و عظمت) خدا، یکی این است که خدا برق را که هم باعث ترس است و هم مایۀ امید، به شما مینمایاند و از آسمان آب مهمی را میباراند و زمین را بعد از مرگش، (خشک و سوزان بودن) به وسیلۀ آن آب زنده (و سرسبز) میگرداند. بیگمان در این (درخشش آذرخش آسمان و نزول باران و آبیاری زمین و سرسبز شدن آن) دلایلی است برای فهمیدگان و خردمندان».[8]
“وَمِنْ آيَاتِهِ أَن تَقُومَ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذَا دَعَاكُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنتُمْ تَخْرُجُونَ” «و از جملۀ دلایل و نشانههای (کمال قدرت و نهایت عظمت) خدا یکی هم این است که آسمان و زمین (بدین ساختار استوار و صورت زیبا) ساخته و پرداختۀ او و به فرمان وی برپا است. بعدها وقتی (که بخواهد مردمان را میمیراند و این نظم و نظام را خراب میگرداند و برای زنده شدن) شما را از زمین با ندائی فرا میخواند و شما فوراً (مطیعانه و شتابان از زمین) بیرون میآیید».[9]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]ـ احمدیان، عبدالله، سیر تحلیلی کلام اهل سنت، ص ۲۶۶، ناشر: نشر احسان، سال چاپ: ۱۴۰۰هـ، تهران.
[2]ـ کاندهلوی، مولانا ادریس، علم الکلام، ص ۴۱، ناشر: زمزم پبلشرز، تاریخ نشر: ۲۰۰۳م پاکستان.
[3]ـ برشان، عبدالغفور، اسلام وعقلانیت معاصر، ص۶۶، انتشارات: اولوالالباب ۱۳۹۹هـ زاهدان.
[4]ـ سورۀ روم، آیه: ۲۰.
[5]ـ سورۀ روم، آیه: ۲۱.
[6]ـ سورۀ روم، آیه: ۲۲.
[7]ـ سورۀ روم، آیه: ۲۳.
[8]ـ سورۀ روم، آیه: ۲۴.
[9]ـ سورۀ روم، آیه: ۲۵.