نویسنده: عبدالحی لیان

الگوی تربیت الهی در خانوادۀ انبیاء علیهم‌الصلاةو‌السلام

بخش پنجاهم

آموزۀ بیست‌وسوم: عمل صالح را با بیم از کوتاهی در آن و با اشتیاق به قبولی آن نزد خداوند، انجام می‌دهیم
یکی از دعاهای حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام در حین ساخت کعبه این بود: رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ”[1] ترجمه:‏ «ای پروردگار ما! (این عمل را) از ما بپذیر، بیگمان تو شنوا و دانا (به گفتار و نیات ما) هستی».‏
با وجود اینکه مشغول کاری نیکو بودند، از خداوند می‌خواستند که آن را از آن‌ها بپذیرد.
ابن کثیر رحمه‌الله از وهیب بن الورد (از سلف صالح) نقل می‌کند که وقتی این آیه را خواند: «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه را بالا می‌بردند… پروردگارا، از ما بپذیر»، گریست و گفت: «ای خلیل‌الرحمن، پایه‌های خانۀ رحمن را بالا می‌بری و نگران هستی که از تو پذیرفته نشود!» سپس ابن کثیر می‌افزاید: «این همان حال مؤمنان راستین است که خداوند دربارۀ‌شان می‌فرماید: وَالَّذِینَ یؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ.”[2] ترجمه: «اشخاصی كه عطاء می‌كنند و می‌بخشند آنچه را كه در توان دارند، در حالی‌كه دل‌های‌شان ترسان و هراسان است (از این‌كه نكند صدقات و حسنات آنان پذیرفته نگردد) و به علّت این‌كه به سوی خدای‌شان (برای حساب و كتاب) برمی‌گردند».‏
یعنی هرچه از صدقات، انفاق‌ها و اعمال نیک انجام می‌دهند، دل‌های‌شان می‌ترسد که از آن‌ها پذیرفته نشود. این همان چیزی است که در حدیث صحیح از عایشه رضی‌الله‌عنها از رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نقل شده است.[3]
این درجه‌ای والاست که انسان، کار نیک انجام دهد، اما از اینکه پذیرفته نشود، بیم داشته باشد. شهید سید قطب رحمةالله‌علیه در تفسیر این آیه «و کسانی‌که هرچه را باید بدهند، می‌دهند، در حالی‌که دل‌های‌شان بیمناک است»[4]، این حالت را چنین توصیف می‌کند: «این آیه، تصویر بیداری و احتیاط را در دل‌های مؤمن به نمایش می‌گذارد. در اینجا تأثیر ایمان در دل، به صورت حساسیت، تلاش، پرهیزگاری، تمایل به کمال و در نظر گرفتن عواقب، نمایان می‌شود؛ هرچقدر هم که به وظایف و تکالیف عمل کنند.[5]
چرا مؤمن با وجود عمل صالح بیمناک است؟
این دسته مؤمنان از پروردگارشان از روی خشیت و تقوا می‌ترسند، به آیاتش ایمان دارند و به او شرک نمی‌ورزند. آن‌ها به تکالیف و وظایف‌شان عمل می‌کنند و تا جایی‌که می‌توانند، طاعات را به جای می‌آورند؛ اما با این حال «و کسانی‌که هرچه را باید بدهند، می‌دهند، در حالی‌که دل‌های‌شان بیمناک است»[6]، این به دلیل حس کوتاهی است که در مقابل خداوند دارند، حتی پس از آن‌که نهایت تلاش خود را به کار بسته‌اند و آن تلاش در نظرشان اندک است.
ام‌المؤمنین عایشه رضی‌الله‌عنها از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم پرسید: «ای رسول الله، «کسانی‌که هرچه را باید بدهند، می‌دهند، در حالی‌که دل‌های‌شان بیمناک است»، آیا آن‌ها کسانی هستند که دزدی می‌کنند، زنا می‌کنند و شراب می‌نوشند، در حالی‌که از خداوند می‌ترسند؟» پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود: «نه ای دختر صدیق، بلکه آن‌ها کسانی هستند که نماز می‌خوانند، روزه می‌گیرند و صدقه می‌دهند، درحالی‌که از خداوند عز و جل بیم دارند».[7]
نشانۀ اخلاص در عمل
دل مؤمن، لطف و عنایت خداوند را در هر نفس و هر تپش حس می‌کند. به همین دلیل، تمامی عبادات و طاعات خود را در برابر نعمت‌های بی‌پایان الهی ناچیز می‌شمارد. همچنین، با تمام وجود، عظمت و جلال الله را درک کرده و حضور او را در هر چیزی که در اطرافش است، احساس می‌کند. بنابراین، احساس هیبت و ترس کرده و بیم دارد که در حالی با خداوند ملاقات کند که در حق او کوتاهی کرده، به طور کامل حق عبادت و اطاعتش را به جا نیاورده و در شناخت و شکر نعمت‌هایش کاستی داشته است.
از سوی دیگر، این احساس که مؤمن در حین انجام اعمال صالح یقین و اخلاص دارد و با این حال می‌ترسد که کارش پذیرفته نشود، دلیلی بر اخلاص اوست؛ زیرا یکی از نشانه‌های اخلاص، شرمساری مؤمن از عمل خویش است؛ به این معنا که با وجود تمام تلاشی که کرده، آن عمل را شایستۀ درگاه الهی نمی‌داند. پس او، نیکی در خوف و بدگمانی به نفس خویش را با هم جمع کرده است.
آموزۀ بیست‌وچهارم: تلاش و اخلاص در دعا و شتاب نکردن در اجابت آن
حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهما‌السلام، در حین ساختن کعبه، در این مکان مقدس که اشک‌ها در آن ریخته شده و دعاها در آن مستجاب می‌گردد، به درگاه پروردگار خود رو آوردند و دعا کردند: رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِكَ وَیعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَیزَكِّیهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِیزُ الحَكِیمُ”[8]‏ ‏ترجمه: «ای پروردگار ما! در میان آنان (كه از دودمان ما و منقاد فرمان تویند) پیغمبری از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر ایشان فرو خواند و كتاب (قرآن) و حكمت (اسرار شریعت و مقاصد آن) را بدیشان بیاموزد و آنان را (از شرك و اخلاق ناپسند) پاكیزه نماید، بیگمان تو عزیزی و حكیمی (و بر هر چیزی توانا و پیروزی، و هر كاری را كه میكنی بنابر مصلحتی و برابر حكمتی است).‏
اجابت این دعای آن‌ها علیهما‌السلام، پس از قرن‌ها و قرن‌ها با بعثت پیامبر گرامی، حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم محقق شد. پیامبری از نسل ابراهیم و اسماعیل علیهما‌‌السلام، که آیات خداوند را بر مردم می‌خواند، به آن‌ها کتاب و حکمت می‌آموخت و آن‌ها را از آلودگی‌ها و پلیدی‌ها پاک می‌کرد. دعایی که مستجاب می‌شود، در زمانی محقق می‌گردد که خداوند با حکمت خود مقدر می‌سازد. در حالی‌که مردم عجله می‌کنند و کسانی‌که به مقصد نمی‌رسند، خسته و ناامید می‌شوند.
دربارۀ بعثت حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم، خداوند می‌فرماید: هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَكِّیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ * وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ.” [9]‏‏ترجمه: «الله ذاتی است كه از میان بی‌سوادان پیغمبری را برانگیخته است و به سوی‌شان گسیل داشته است، تا آیات خدا را برای ایشان بخواند، و آنان را پاك بگرداند. او بدی‌شان كتاب (قرآن) و شریعت (یزدان) را می‌آموزد. آنان پیش از آن تاریخ واقعاً در گمراهی آشكاری بودند.‏ او مبعوث برای دیگران نیز هست، آنانی كه هنوز به اینان نپیوسته‌اند (و بعدها به دنیا می‌آیند). خدا چیره كار بجا است».‏
نعمت بعثت پیامبر از میان امت خود
پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم در سنت شریف خود بیان داشته‌اند که ایشان همان دعایی هستند که حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهما‌السلام آن را خواستند. ایشان فرمودند: «من دعای ابراهیم و مژده عیسی علیهما‌السلام هستم، و مادرم زمانی‌که به من حامله شد، دید نوری از او خارج شد که کاخ‌های شام را روشن کرد».[10]
از جمله نعمت‌های بزرگ خداوند بر این امت آن است که این پیامبر (حضرت محمدصلی‌الله‌علیه‌وسلم) از خود آن‌ها بود، نه از قومی دیگر. دلایل این امر عبارتند از:
– برای آن‌که جایگاه و مرتبۀ آن‌ها در عزت و دین بزرگ‌تر شود؛ زیرا اگر پیامبر و مخاطبانش هر دو از یک نسل باشند، در صورت اجابت دعای آن‌ها، افتخار بیشتری برای‌شان خواهد بود.
وقتی پیامبر از میان خود آن‌ها باشد، تولد و رشد او را می‌شناسند و درک صداقت و امانت‌داری او برای‌شان آسان‌تر می‌شود.
زمانی که پیامبر از میان قوم خود باشد، بیش از هر کس دیگری خیر آن‌ها را می‌خواهد و نسبت به آن‌ها دل‌سوزتر است، در مقایسه با پیامبری که از قومی بیگانه برای آن‌ها فرستاده شده باشد.[11]
آموزۀ بیست‌وپنجم: دعا عبادت است و بهترین آن، دعاهایی است که پیامبران علیهم‌السلام خوانده‌اند
بر مسلمان شایسته است که با دعاهای مأثور که در قرآن کریم یا بر زبان پیامبران علیهم‌السلام جاری شده، دعا کند. همان‌طور که دیدیم، حضرت ابراهیم علیه‌السلام برای خود و پسرش دعا کرد که مسلمان باشند و برای نسل‌های پس از خود نیز همین را طلب کرد. مسلمان نیز باید با چنین دعاهایی دعا کند؛ زیرا این دعاها قدرت دارند و یادآور می‌شوند که انسان به خداوند متصل است.
ازاین‌رو، بر مسلمان لازم است که برای پدر و مادر خود دعا کند، چرا که این از نیکی به آن‌هاست. برای فرزندانش نیز طلب صلاح و پاکی کند که این از صلۀرحم است و سپس برای عموم مسلمانان دعا کند. این دعا، او را به پیوند ایمانی که با دیگر مسلمانان دارد، به حقوق آن‌ها و به توجهش به ایشان، یادآور می‌شود. جایز است که دعا کننده برای خود و دیگران، خیر دنیا را نیز طلب کند، به شرطی که قصدش از این طلب، کمک گرفتن از آن در عبادت خداوند متعال باشد.
ویژگی‌های دعاهای حضرت ابراهیم علیه‌السلام
در دعاهای حضرت ابراهیم علیه‌السلام این نکته به چشم می‌خورد که همۀ آن‌ها متوسل به خداوند و درخواست از او، و ذکر نام‌ها و صفات اوست. این دعاها با «ربنا» یا «رب» آغاز می‌شوند که این ندا، اعترافی است به پروردگاری خداوند بر هر چیز و بندگی دعا کننده برای پروردگار جهانیان.[12] همچنین، این ندا شامل اظهار تضرع به درگاه خداوند است و نشان می‌دهد که هر دعایی هدفی خاص دارد. به همین دلیل، او این ندا را تکرار نمی‌کرد، مگر هنگام انتقال از یک دعا به دعای دیگر. دعای اول برای قبولی عمل، دومی برای طلب هدایت و پایداری، و سومی برای طلب کامل شدن هدایت با برانگیختن پیامبری در نسل آن‌ها بود.[13]
نکات مهم در دعا
بنابراین، بر هر مسلمان دعا کننده شایسته است که پروردگارش را با همان شیوه‌ای که حضرت ابراهیمعلیه‌السلام دعا می‌کرد، بخواند و به غیر الله روی نیاورد؛ زیرا هیچ‌کس جز خداوند، نفع و ضرری برای خود و دیگری ندارد. همچنین، بر دعوت‌گران و مربیان لازم است که اهمیت دعا و آنچه را که در آن نهفته است (اقرار به ربوبیت و الوهیت خداوند و بندگی دعا کننده نسبت به پروردگارش)، برای پیروان خود روشن سازند.[14] به همین دلیل در حدیث شریف از پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وسلم آمده است که فرمودند: «دعا مغز عبادت است».[15]
آموزۀ بیست‌وششم: تکریم مهمان، از اخلاق پیامبران و صالحان است
مهمان‌نوازی از اخلاق پیامبران، فرستادگان و بندگان صالح خداست. آیات قرآن، ما را از سخاوت، بخشش و کرم حضرت ابراهیم علیه‌السلام در برخورد با مهمانانش آگاه می‌سازد. به محض ورود مهمانان، و پیش از آنکه حتی آن‌ها را بشناسد یا از آن‌ها بپرسد که آیا برای‌شان غذا بیاورد یا نه، با نهایت سرعت بهترین غذای موجود خود را برای‌شان حاضر کرد و به آن‌ها تقدیم نمود. هنگامی که از آن‌ها خواست غذا بخورند، از عبارتی همراه با ظرافت، ذوق و ادب مهمان‌داری و نهایت کرم استفاده کرد.
خداوند متعال می‌فرماید:فَرَاغَ إِلَى أَهْلِهِ فَجَاء بِعِجْلٍ سَمِینٍ * فَقَرَّبَهُ إِلَیهِمْ قَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ.”[16] ‏ترجمه: «به دنبال آن، پنهانی به سوی خانوادۀ خود رفت، و گوسالۀ فربه‌ای را (كه بریان كرده بودند، برای ایشان) آورد. و آن را نزدیك ایشان گذارد. (ولی با تعجب دید دست به سوی غذا نمی‌برند و از آن چیزی نمی‌خورند!) گفت: آیا نمی‌خورید؟!»‏.
آموزۀ بیست‌وهفتم: از آداب مهمان این است که از غذایی که برایش آورده‌اند، بخورد
شایسته است که مهمان از غذایی که برایش آماده شده، بخورد، حتی اگر فقط برای احترام به میزبان باشد. رسم مهمان کریم این است که از هر نوع غذایی که میزبان برایش آماده کرده، میل کند. اما مهمان فرومایه از غذای میزبان نمی‌خورد و به این ترتیب، شک و تردید را در دل میزبان می‌اندازد و این احساس را در او ایجاد می‌کند که ممکن است مهمان قصد خیانت یا بدعهدی داشته باشد.
آداب مهمان‌داری در فرهنگ‌های مختلف
بر اساس عرف بادیه‌نشینان و قریه‌نشینان در مصر، آن‌ها از «خیانت به غذا»، یعنی خیانت به کسی‌که با او غذا خورده‌اند، پرهیز می‌کنند. بنابراین، اگر کسی از غذای دیگری نخورد، به این معنی است که قصد بدی نسبت به او دارد یا به نیت‌های او اعتماد ندارد. در این باره ضرب‌المثلی وجود دارد که می‌گوید: «کسی‌که از غذایت نخورد، پیمان تو را نگه نمی‌دارد».
اما مهمانان حضرت ابراهیم علیه‌السلام از غذا نخوردند، چون آن‌ها فرشتگان بودند و فرشتگان نمی‌خورند و نمی‌آشامند.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی

 


[1]. البقره: ۱۲۷.

[2]. المؤمنون: ۶۰.

[3]. عماد الدین ابی الفداء إسماعیل، ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۱۷۵.

[4]. مؤمنون: ۶۰.

[5]. محمد، سید قطب، فی ظِلال القرآن، ج۲، ص۲۴۷۲.

[6]. مؤمنون: ۶۰.

[7]. رواه الترمذي في كتاب تفسير القرآن، الحديث ۳۱۷۵.

8. البقره: ۱۲۹.

9. الجمعه: ۳-۲.

10. رواه الحاكم في المستدرك علی الصحیحین، ج۲، ص۶۰۰، وقال: صحيح الإسناد، ووافقه الذهبی.

[11]. محمد بن عمر بن حسین، الفخر الرازی، مفاتیح الغیب «التفسیر الکبیر»، ج۴، ص۶۵.

[12]. عبدالکریم، زیدان، المستفاد من قصص القرآن، ج۱، ص۲۱۸-۲۱۷.

[13]. محمد طاهر، ابن عاشور، التحرير والتنوير، ج۱، ص۷۲۲-۷۱۹.

[14]. عبدالکریم، زیدان، المستفاد من قصص القرآن، ج۱، ص۲۱۸.

[15]. رواه الترمذي، الحدیث: ۳۳۷۱.  

[16]. الذراریات: ۲۷-۲۶.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version