نویسنده: مهاجر عزیزی
تحلیل و نقد مدرنیزم (نوگرایی) در پرتو اسلام
بخش بیستوچهارم
شبهات پیروان مدرنیزم در انکار حجیت سنت
در ادامه، دلایل و شبهات پیروان مدرنیزم در انکار حجیت سنت را ذکر نموده و پاسخهای مدلل و منطقی بر رد این نظریات آنها ارایه خواهیم نمود:
۱. شبهۀ اول:
پیروان مدرنیزم و منکران حدیث برای رد و انکار حجیت سنت از این کلام پروردگار که میفرماید:«ما فرطنا فی الکتاب من شیء»[1] و نیز «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء» استدلال میکنند و میگویند این آیهها دلالت دارند بر اینکه کتاب خدا همۀ امور دینی را دربر گرفته است و هر حکمی که در این مورد نیاز باشد مفصلاً در قرآن بیان شده که نیاز به چیزی دیگری مانند سنت نیست. در ادامه میافزایند وقتی تمامی ضرورتها و نیازها را قرآن بیان نموده باشد، نیاز به سنت کجا باقی میماند، و اگر چنین نباشد، این امر دلالت به خلاف وعدۀ پروردگار میکند که در این آیه گفته است.
پاسخ:
اولاً: باید گفت که برخی از مفسران بزرگ و معتمد مثل صاحب طبری و زادالمسیر و… بنابر قولی مراد از کتاب، لوح محفوظ را دانستهاند، وقتی مراد این باشد، کاملاً استدلال منکران حدیث از این آیه باطل میشود.
دوماً: اگر منظور از «الکتاب» قرآن کریم باشد، پس قرآن کریم کتابی جامع است که همۀ اصول، قواعد و احکام دین را در بر دارد. بخشی از این احکام را خداوند متعال بهطور صریح در قرآن بیان کرده است و بخشی دیگر را رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوسلم تبیین و توضیح دادهاند. روشن است که وظیفۀ پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوسلم تنها رساندن آیات نبود، بلکه «تبیین و توضیح» احکام دین نیز از رسالت ایشان بود. چنانکه خداوند متعال میفرماید: «وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»[2]؛ ترجمه: «و ما این یادآور (قرآن) را بهسوی تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه را که بهسویشان فرو فرستاده شده است، روشن سازی (تبیین نمایی).»
بنابراین، آنچه پیامبر صلیاللهعلیهوسلم در قالب سنت بیان کردهاند، در حقیقت شرح و بیان همان قرآن است. ازهمینرو، میتوان گفت احکام شریعت که بر پایۀ کتاب و سنت بنا شدهاند، و همچنین اصولی که از آنها بهوسیلۀ اجماع و قیاس به دست میآیند، همگی ریشه در قرآن دارند و از آن جدا نیستند.
سنت و حدیث پیامبر صلیاللهعلیهوسلم در واقع تفسیر قولی و عملی ایشان از قرآن است. امام شافعی رحمهالله در این زمینه میفرماید: «در حقیقت، سنتها نیز از کتابالله گرفته شدهاند؛ زیرا کتابالله پیروی از سنت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم را بر ما فرض و واجب گردانیده است.»[3]
پس در نتیجه، هیچ منافاتی میان این حقیقت که «سنت حجت است» و اینکه «قرآن بیانگر همۀ چیزهاست» وجود ندارد؛ زیرا قرآن خود، حجیت سنت و لزوم پیروی از پیامبر صلیاللهعلیهوسلم را تصریح کرده است.
سوماً: از طرف دیگر وحی بر دو قسم است، وحی متلو و وحی غیرمتلو. سنت پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوسلم وحی غیرمتلو است؛ چنانکه در آیههای زیر در مورد وحی بودن سنت اشاره شده و حجیت آن ثابت میگردد:
۱. «وما کان لبشر أن یکلمه الله إلا وحیا أو من ورآء حجاب او یرسل رسولا»[4]؛ ترجمه: «هیچ بشری را نرسد که خدا با او سخن بگوید، مگر از طریق وحی، یا از پشت پردهای، یا فرستادن فرستادهای (فرشتهای)».
در این آیه علاوه بر ارسال رسول یک نوع مستقل «وحیاً» ذکر شده است که منظور از آن وحی غیرمتلو است.[5]
۲. «و ما جعلنا القبلة التی کنت علیها إلا لنعلم من یتبع الرسول ممن ینقلب علی عقیبیه».[6] «ما آن قبلهای را که تو بر آن بودی (بیت المقدس) جز برای این قرار ندادیم که معلوم گردد چه کسی از پیامبر پیروی میکند و چه کسی به عقب برمیگردد.»
در اینجا مراد از «قبلة» بیت المقدس است و حکم رو کردن بهسوی آن را خداوند با لفظ «جعلنا» به خود منسوب نمودهاند، در حالیکه در هیچ جای قرآن حکم رو کردن بهسوی بیت المقدس ذکر نشده است. ناگزیر باید گفت که این حکم به وسیلۀ وحی غیرمتلو (حدیث و سنت) ابلاغ شده است و خداوند با منسوب کردن آن به خود، روشن ساخته است که حکم وحی غیرمتلو همچون وحی متلو واجب العمل و (حجت) است.[7]
۳. «اطیعوالله وأطیعوا الرسول» در این آیه خداوند متعال همراه با اطاعت الله، امر به اطاعت از رسول الله صلیاللهعلیهوسلم نموده است که این به صراحت بر حجت بودن سنت و حدیث دلالت میکند.
۴. «فلا وربک لا یؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت ویسلموا تسلیما»[8] ترجمه: «به پروردگارت سوگند که آنان ایمان نمیآورند، مگر آنکه تو را در آنچه میانشان اختلاف افتاده، داور قرار دهند؛ سپس در دلهایشان هیچ تنگی و اعتراضی نسبت به حکم تو نیابند و کاملاً و با کمال رضایت تسلیم گردند.»
این آیه تأکید میکند که اطاعت از ارشادات و فرمودات رسول الله صلیاللهعلیهوسلم واجب و لازم است و حتی مدار ایمانداری بر اطاعت از آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم گره خورده است. پس معلوم میشود که سنت و حدیث پیامبر صلیاللهعلیهوسلم حجت و واجب العمل میباشد.
۵. «وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ»؛[9] ترجمه: «او هرگز از روی هوا و هوس سخن نمیگوید؛ سخن او چیزی جز وحی الهی نیست که بر وی نازل میشود».
این آیه به روشنی نشان میدهند که آنچه پیامبر صلیاللهعلیهوسلم میفرماید، یا هماهنگ با قرآن کریم است و یا در قالب سنت و وحی نبوی جای میگیرد. ازاینرو، هر کس میان این دو جدایی افکند و حجیت هر دو را انکار کند، در حقیقت از دایرۀ دین بیرون رفته و به ورطۀ کفر درغلتیده است.
۶. در جاهای متعدد قرآن، گفتار انبیای پیشین نقل شده است و پیروی از ارشادات آنها بر امتهایشان واجبالعمل قرار داده شده است و کسانیکه از پیروی انبیاء علیهمالسلام سرباز زدند، مشمول عذاب الهی قرار گرفتهاند، این مطلب هم بهصراحت بر حجیت حدیث دلالت میکند.[10]
آنچه در بالا نقل شد، دلایل نقلی و قرآنی بر رد این شبهه بود. در ذیل حجیت سنت و حدیث را عقلاً نیز ثابت مینماییم:
۱. در قرآنکریم معمولاً احکام بنیادین و اساسی اسلام بیان میشود؛ اما تفصیل این احکام و روش عمل به آنها در خود قرآن مجید نیامده است، بلکه در حدیث بیان شده است؛ بهعنوان مثال، روش خواندن نماز، بیان اوقات و تعداد رکعات آن در قرآن وجود ندارد. اگر احادیث حجت نباشد، پس روش عمل کردن به «أقیموا الصلاة» چگونه خواهد بود؟ اگر شخصی ادعا نماید که «صلواة» از نظر معنای لغوی زبان «تحریک الصلوین» است. بنابراین مراد از «أقیموا الصلاة» برپایی ایستادگی رقص است. شما چه پاسخی برای او خواهید داشت؟[11]
۲. درخواست مشرکان عرب این بود که کتاب الله به جای اینکه بر حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم فرستاده شود، مستقیماً بر خود ما نازل گردد: «حتی تنزل علینا کتابا نقرؤه» مسلماً در اینصورت معجزه بیشتر آشکار میگشت و امید ایمان آوردن مشرکان بیشتر بود. ولی خداوند این روش را انتخاب نکرد. اکنون پرسش این است اگر احادیث حجت نیستند، چرا بر فرستادن رسول اصرار میشد؟ در حقیقت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم به این خاطر فرستاده میشود که تنها کتاب برای اصلاح کافی نیست؛ پس تا هنگامیکه معلمی نباشد که مفاهیم و معانی آن را واضح نماید و خود نمونۀ علمی آن باشد. تا زمانی هم که هر قول و فعل او واجب الاتباع نباشد، برآورده ساختن این هدف ممکن نیست.
۳. حجیت احادیث را تمام امت به اجماع پذیرفتهاند، اگر این همه مردم گمراه میبودند و در مدت چهارده قرن کسی غیر از اهل تجدد اسلام را نفهمیده باشد، این پرسش مطرح میشود؛ چگونه دینی قابل اتباع است که در طول چهارده قرن یک فرد بشر هم آن را نفهمیده است؟[12]
۴. اهل تجدد و منکران حدیث که حجیت سنت را انکار میکنند، تا چه اندازه در علوم شرعی و معارف دینی آگاهی دارند؟ آیا توان آن را دارند که حتی یک آیۀ قرآن را بر پایۀ اصول زبان عربی و قواعد تفسیر، بهدرستی ترجمه و تبیین بکنند؟ بدون شک بیشتر مدرنیستها و منکران سنت از تعمق علمی لازم در علوم اسلامی بیبهرهاند و آنچه ارائه میکنند، برخاسته از سطحینگری، پیروی از ظواهر و تبعیت از هوای نفس است، نه از درک عالمانه و فقیهانه. پس آیا این از عقل و منطق است که هر آنچه نفس و هوی مطرح کند، بدون درک درست مفاهیم دینی، یکی از پایههای بنیادی و بزرگ دین (سنت) را که با دلایل روشن و واضح ثابت است، رد و انکار کرد؟
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. الأنعام: ۳۸.
[2]. النحل: ۴۴.
[3]. قواطع الادلة، ج ۱، ص ۲۹.
[4]. الشوری: ۵۱.
[5]. محمد تقی عثمانی، حجیت حدیث، ص ۴.
[6]. البقرة: ۱۴۳.
[7]. محمد تقی عثمانی، حجیت حدیث، ص ۵
[8]. النساء: ۶۵.
[9]. النجم: ۳-۴.
[10]. محمد تقی عثمانی، حجیت حدیث، ص ۱۰.
[11]. همان، ص ۱۱.
[12]. همان، ص ۱۱.