نویسنده: عبدالحی لیان

الگوی تربیت الهی در خانوادۀ انبیاء علیهم‌الصلاةو‌السلام

بخش چهل‌وهفتم

آموزۀ پانزدهم: برپایی نماز، محور توجه پیامبران و صالحان
یک بار دیگر به دعای حضرت ابراهیم علیه‌السلام بازمی‌گردیم و می‌بینیم که ایشان گفتند: «پروردگارا، من برخی از فرزندانم را در وادی بی‌کشت و زرعی، در کنار خانۀ محترم تو، ساکن کردم.» یعنی او بخشی از فرزندانش را در این درۀ خشک و بی‌آب، در کنار بیت‌الحرام ساکن کرد. سپس هدف از اسکان آن‌ها در این بیابان را بیان می‌کند: «پروردگارا، تا نماز را برپا دارند». این همان هدفی بود که به خاطر آن، آن‌ها را در آنجا اسکان داد و به خاطر آن، سختی و محرومیت را تحمل کردند». پس دل‌های مردمان را به سوی آن‌ها مایل گردان». در این عبارت حضرت ابراهیم علیه‌السلام، لطافت و بال‌وپر زدن دیده می‌شود، دل‌ها مانند پرندگانی بال‌دار تصور می‌شوند که به سوی آن خانه و ساکنانش در آن وادی خشک پرواز می‌کنند؛ تعبیری لطیف که خشکی را با لطافت قلب‌ها تر می‌کند. «و از ثمرات به آن‌ها روزی بده». از طریق همان دل‌هایی که از هر سو به سوی آن‌ها پر می‌کشند… چرا؟ آیا فقط برای اینکه بخورند و بهره ببرند؟ بله؛ اما برای اینکه نتیجه‌ای که ابراهیم علیه‌السلام آرزویش را دارد، حاصل شود. «باشد که شکرگزار باشند».
به این ترتیب، هدف از سکونت در کنار بیت‌الحرام آشکار می‌شود: برپایی کامل و خالصانۀ نماز برای الله. و هدف از دعای او برای مایل شدن دل‌ها و روزی از ثمرات زمین را نیز آشکار می‌شود: شکرگزاری از خداوندِ نعمت‌بخش و بخشنده.
در سایۀ این دعا، تفاوت در رفتار قریش که همسایگان بیت‌الحرام بودند، کاملاً آشکار می‌شود. آن‌ها نه نمازی برای الله برپا می‌داشتند و نه پس از اجابت دعا و مایل شدن دل‌ها و دریافت ثمرات، شکرگزاری می‌کردند. حضرت ابراهیم علیه‌السلام در ادامۀ دعای خود، با ثبت آگاهی خداوند از نیت‌ها، دعا و شکرگزاری آن‌ها، دعایش را به پایان می‌رساند؛ زیرا هدف، تظاهر و دعاها و کف زدن‌ها و سوت کشیدن‌ها نیست، بلکه توجه قلبی به خدایی است که پنهان و آشکار را می‌داند و چیزی در زمین و آسمان بر او پوشیده نیست. «پروردگارا، تو آنچه را پنهان و آشکار می‌کنیم، می‌دانی و هیچ چیز در زمین و آسمان بر خدا پنهان نیست».[1]
آموزۀ شانزدهم: مشورت با فرزندان در امور مهم
این متن به تحلیل گفتگوی حضرت ابراهیم علیه‌السلام با فرزندش، اسماعیل علیه‌السلام، در مورد رؤیای قربانی کردن او می‌پردازد و درس‌های تربیتی مهمی از این رویداد استخراج می‌کند.
مراعات حال فرزند و مشورت با او
وقتی حضرت ابراهیم علیه‌السلام با کلمۀ «ای فرزندم» سخن خود را آغاز می‌کند، نشان‌دهندۀ مهربانی، دل‌سوزی، شفقت و اهمیت دادن او به فرزندش است. همچنین، وقتی از او می‌پرسد: «پس بنگر چه می‌بینی؟»، به دنبال مشورت گرفتن از اوست تا:
         به او حق انتخاب بدهد؛ تا فرزندش احساس کند در این امر مهم، حق پذیرش یا رد دارد.
         میزان اطاعت او را بیازماید؛ تا ببیند این فرزند چقدر آماده است که برای رضای خدا، از جان خود بگذرد.
         به او فرصت دهد تا تسلیم امر الهی شود؛ نه این‌که از روی ناچاری و فقط برای خلاص شدن از این کار، تسلیم شود.
اسماعیل علیه‌السلام با این پاسخ کوتاه و پرمعنا، همۀ اهداف پدر را محقق ساخت: «ای پدر، آنچه را به آن مأمور شده‌ای، انجام ده».
مشورت با فرزند، روشی تربیتی
این شیوۀ رفتار حضرت ابراهیم علیه‌السلام با فرزندش، یکی از روش‌های صحیح تربیتی است. پدر با این کار به فرزند خود اعتماد به نفس می‌دهد و به او شخصیتی می‌بخشد که قادر به تصمیم‌گیری‌های درست و مناسب است. این تواضع پدر در برابر فرزندش، محبت و احترام را نیز افزایش می‌دهد.
آموزۀ هفدهم: ایمان حقیقی مستلزم رضایت به قضا و قدر الهی و فداکاری در راه اوست
این متن به تحلیل گفتگوی حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهما‌السلام می‌پردازد و از آن، درس‌های عمیقی دربارۀ ایمان حقیقی و تأثیر آن بر زندگی استخراج می‌کند.
ایمان، فداکاری در عمل است، نه شعار
وقتی حضرت ابراهیم علیه‌السلام به فرزندش گفت: «یا بُنَی إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى.»[2]؛ ترجمه: وقتی كه (او متولّد شد و بزرگ گردید و) به سنّی رسید كه بتواند با او به تلاش (در پی معاش) ایستد، ابراهیم بدو گفت: فرزندم! من در خواب چنان می‌بینم كه باید تو را سر ببرم (و قربانیت كنم). بنگر نظرت چیست‌؟.
و اسماعیل علیه‌السلام در پاسخ گفت: «قَالَ یا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ.»[3]؛ ‏ترجمه: ‏وقتی كه (او متولّد شد و بزرگ گردید و) به سنّی رسید كه بتواند با او به تلاش (در پی معاش) ایستد، ابراهیم علیه‌السلام بدو گفت: فرزندم! من در خواب چنان می‌بینم كه باید تو را سر ببرم (و قربانیت كنم). بنگر نظرت چیست‌؟ گفت: ای پدر! كاری كه به تو دستور داده می‌شود بكن. به خواست خدا مرا از زمرۀ شكیبایان خواهی یافت.‏
این مکالمه نشان‌دهندۀ حقیقت ایمان است. ایمان تنها شعار و ادعا با زبان نیست، بلکه تسلیم کامل به ارادۀ الهی، و فدا کردن هر چیز ارزشمند و گران‌بها در راه اوست.
حضرت ابراهیم علیه‌السلام با فدا کردن تنها فرزندش و اسماعیل علیه‌السلام با فدا کردن جان خود، هر دو به خاطر ایمان به خدایی فداکاری کردند که همه چیز در راه او آسان می‌شود.
تفاوت بین وابستگی به دنیا و رضایت از الله
چقدر ما در این زمان به این درس نیازمندیم؛ زمانی‌که همه چیز به خاطر دنیا و لذت‌های فانی آن بی‌ارزش شده و مردم به خاطر این دنیای گذرا از دین خود دور شده‌اند و بندۀ آن شده‌اند. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند: «تَعِسَ عَبْدُ الدِّینَارِ وَعَبْدُ الدِّرْهَمِ وَعَبْدُ الْخَمِیصَةِ، تَعِسَ وَانْتَکَسَ وَإِذَا شِیکَ فَلَا انْتَقَشَ».[4] بدبخت است بندۀ دینار، بندۀ درهم، و بندۀ لباس فاخر؛ بدبخت و سرنگون باد، و اگر خاری در پایش رود، هرگز بهبود نیابد.
چقدر به کسانی نیاز داریم که جان خود را در راه اطاعت الله و طلب رضای او فدا کنند، همان‌گونه که اسماعیل علیه‌السلام بدون هیچ تردید و سؤالی به پدرش گفت: «یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِین.» او این را بدون هیچ ترس و لرزشی، با نهایت رضایت و اطمینان به پاداش و ثواب الهی گفت.
رضایت به قضا و قدر الهی، کلید آرامش
چقدر به انسان‌هایی نیاز داریم که به قضا و قدر الهی راضی باشند؛ زیرا این رضایت آن‌ها را از غم، اندوه، پریشانی و بدگمانی به الله نجات می‌دهد. شیطان اغلب در هنگام خشم و شهوت بر انسان غالب می‌شود، اما وقتی رضایت در قلب جای می‌گیرد، هوای نفس از آن بیرون می‌رود، چرا که رضایت و هوای نفس هرگز در یک قلب جمع نمی‌شوند.
رضایت الله، بزرگ‌ترین پاداش
فرد راضی به قضا و قدر، به رضایت خداوند دست می‌یابد. و رضایت خداوند از بهشت و آنچه در آن است، بزرگ‌تر است؛ زیرا رضایت، صفتی از خداوند است درحالی‌که بهشت مخلوق اوست. خداوند می‌فرماید:
وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاكِنَ طَیبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.”[5] ‏ترجمه: «‏خداوند به مردان و زنان مؤمن بهشت را وعده داده است كه در زیر (كاخ‌ها و درخت‌های) آن جویبارها روان است و جاودانه در آن می‌مانند، و مسكن‌های پاكی را در بهشت جاویدان بدانان وعده داده است (كه جای ماندگاری همیشگی و زندگی سرمدی است. از همه مهمتر خداوند خوشنودی خود را بدی‌شان وعده داده است كه) خوشنودی خدا بالاتر از هر چیز است. پیروزی بزرگ همین است».‏
آموزۀ هجدهم: رعایت ادب در برابر خداوند و ارجاع هر چیز به خواست او
در سخن حضرت اسماعیل به پدرش علیهما‌السلام: «اگر الله بخواهد، مرا از صابران خواهی یافت»، چند نکتۀ مهم وجود دارد:
اول: این سخن نشان‌دهندۀ اوج ادب است که اسماعیل علیه‌السلام در برابر پروردگارش رعایت کرد. او صبر خود را به خواست خداوند موکول کرد و به این ترتیب بیان نمود که او ضعیف است و برای تحمل این فداکاری به خداوند پناه می‌برد تا در اطاعت از او یاری‌اش کند.
دوم: این سخن اشاره دارد به این‌که هیچ قدرتی برای دوری از گناه وجود ندارد مگر به لطف خداوند، و هیچ نیرویی برای اطاعت از او نیست مگر به یاری و تسهیل‌گری‌اش. این همان همت مطلوب است؛ همتی که به ذات حق تعالی وابسته است. همت اگر با خواسته‌ای صادق، خالص و محض به خداوند وابسته شود، همتی والاست که صاحبش را به سرعت به هدفش می‌رساند.[6]
سوم: از آنجا که اسماعیل علیه‌السلام در سخن خود استثنا آورد، خداوند او را در بالاترین مقام صبر قرار داد. ابن قیم می‌گوید که صبر سه مرتبه دارد:
– صبر برای الله: این والاترین مرتبۀ صبر است که به امید پاداش و ترس از عذاب الهی صورت می‌گیرد. این صبر به الوهیت خداوند مربوط است و از مراتب دیگر کامل‌تر است.
– صبر به وسیلۀ خدا: این صبر به ربوبیت خداوند مربوط است و به معنای کمک گرفتن از او در صبر است. این مرتبه بین مؤمن و کافر مشترک است.
– صبر بر احکام او: این صبر بر قضا و قدر الهی است. صبر برای خدا (صبر لله) از این مرتبه نیز بالاتر است؛ زیرا صبر بر احکام از روی ضرورت است، اما صبر برای خدا از روی اختیار، ایثار و محبت است.
به همین دلیل، صبر پیامبرانی چون نوح، ابراهیم، موسی و عیسی علیهم‌السلام در برابر آزار قوم‌شان، کامل‌تر از صبر حضرت ایوب علیه‌السلام در برابر بیماری‌اش بود؛ زیرا صبر آن‌ها از روی انتخاب و مقابله با قوم‌شان بود. همچنین، صبر حضرت اسماعیل و پدرش ابراهیم علیهماالسلام در اجرای امر الهی، از صبر حضرت یعقوب علیه‌السلام در فراق یوسف علیه‌السلام کامل‌تر بود. ازاین‌رو، صبر برای خدا بالاترین مقام صبر است که ابراهیم و اسماعیل علیهما‌السلام به آن دست یافتند.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی

 

[1].  ابراهیم: ۳۸.

[2]. الصافات: ۱۰۲.

[3]. الصافات: ۱۰۲.

[4]. أخرجه ابن ماجه في کتاب الزهد، الحديث (٤١٣٦)، امام بخاری با لفظی مختصر در کتاب الجهاد والسير آورده است، الحديث (٢٨٨٦).  

[5]. التوبه: ۷۲.

6. شمس الدین محمد بن ابوبکر، ابن قیم الجوزیه، مدارج السالكين بين منازل إياك نعبد وإياك نستعين، تحقيق محمد حامد الفقي، القاهره: دار الحدیث، ۱۴۲۶ق، ص۲۳۰-۲۰۵.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version