نویسنده: عبیدالله نیمروزی

پاسبان اندلس؛ سلطان یوسف بن تاشفین رحمه‌الله

بخش سی‌ونهم

پیمان همبستگی امرای اندلس
یوسف با امرای اندلس توافق کرد که هر کدام سپاه و آذوقۀ خود را آماده سازند و در زمان و مکانی مشخص به هم بپیوندند. معتمد بن عباد، امیر اشبیلیه، بیش از همه تلاش کرد تا خود را به یوسف نزدیک سازد و آذوقۀ فراوانی فراهم کرد. یوسف هشت روز در اشبیلیه ماند تا نیروهایش را سازمان دهد و منتظر آمدن دیگر امرای اندلس باشد. در این مدت روزها را روزه گرفت، شب‌ها را به عبادت و تلاوت قرآن گذراند و با صدقات و عدالت دل‌های مردم و سپاه را به خود جذب کرد.
سازماندهی سپاه و حرکت به‌سوی نبرد
یوسف پس از آن با سپاه خود از اشبیلیه حرکت کرد و از سرزمین‌های امیر بطلیوس گذشت. سپاه او چنین سازماندهی شده بود:
مقدمۀ سپاه: ده هزار سوار مرابطی به فرماندهی ابوسلیمان داود بن عائشه؛
سپاه اندلس: به فرماندهی معتمد بن عباد که جدا از مرابطین حرکت می‌کرد؛
سپاه اصلی مرابطین: به رهبری یوسف بن تاشفین که یک روز پس از سپاه اندلس حرکت می‌کرد.
سپاه پس از رسیدن به حوالی بطلیوس سه روز توقف کرد.
آمادگی صلیبیان و حرکت آن‌ها به‌سوی سپاه اسلام
طمع‌ورزی آلفونسو ششم و نقض پیمان‌ها
آلفونسو ششم، پادشاه قشتاله و لئون، به اندلس اسلامی طمع بست، غرور و سرکشی‌اش بالا گرفت و پیمان‌های خود را با امیران و ملوک طوائف زیر پا گذاشت. با پشتیبانی و برکت‌نامۀ پاپ، سیل شوالیه‌های صلیبی از سراسر اروپا -با انگیزه‌های دینی و غنیمت‌طلبی- به‌سوی او روان شد. آنان در اندلس اسلامی فساد و ویرانی به‌بار آوردند تا آن‌جا که به سواحل جزیرۀ خضراء رسیدند. همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، آلفونسو با گستاخی، چالش و تهدید مستقیم خود را به امیر مسلمانان، یوسف بن تاشفین، اعلام کرد.[1]
محاصرۀ سرقسطة و عقب‌نشینی تاکتیکی
آلفونسو ابتدا به سمت سرقسطة رفت تا با امیر آن، ابن هود، بجنگد. او شهر را محاصره و به شدت بر آن فشار آورد، اما مدافعان با شجاعت ایستادگی کردند. هنگامی که خبر عبور سپاه مجاهدان مسلمان از مراکش به اندلس به او رسید، محاصره را رها کرد و تصمیم گرفت حساب سرقسطة را به بعد موکول کند.
بسیج گستردۀ نیروهای صلیبی
او نیروهایش را از مناطق گیلیقیه، لئون، بسکونیّه، اشتوریش و قشتاله فراخواند و به سانچه رامیرز، پادشاه آراگون و صاحب بنبلونه -که سرگرم محاصرۀ طرطوشه بود- نامه نوشت. سانچه با سپاهش به او پیوست. همچنین با کنت برنگار ریموند که قصد حمله به بلنسیه داشت، مکاتبه کرد و او نیز با نیروهایش آمد.
آلفونسو از امیران و کنت‌های آن‌سوی پیرنه نیز یاری خواست و به‌زودی سیلی از شوالیه‌ها و داوطلبان جنگی از فرانسه، آلمان، انگلستان و ایتالیا به او پیوستند. ارتش او هم در شمار نفرات و هم در تجهیزات و امکانات، بر مسلمانان برتری یافت و رنگ‌وبوی یک جنگ صلیبی تمام‌عیار به خود گرفت. کشیشان، راهبان و اسقف‌ها صلیب‌ها را برافراشتند، اناجیل را در برابر سپاه گشودند، پاپ‌ها آن‌ها را برکت دادند و تشویق کردند، حتی راهبان‌شان با یکدیگر بر مرگ در این نبرد پیمان بستند.[2]
غرور و خودستایی آلفونسو
آلفونسو با غرور از شمار و توان سپاهش چنان سرمست بود که گفت: «با این سپاه با جن و انس و فرشتگان آسمان می‌جنگم.» و در جای دیگری با گستاخی اظهار داشت: «با این لشکر، خدای محمد صلى الله عليه وسلم را دیدار خواهم کرد!»[3]
نزدیک‌شدن به میدان نبرد
آلفونسو تصمیم گرفت ابتکار عمل را در دست بگیرد و جنگ را به سرزمین مسلمانان بکشاند، پیش از آن‌که آنان فرصت پیشروی یابند. در حالی‌که مسلمانان پیش‌تر میدان نبرد را انتخاب کرده بودند، او تا فاصلۀ ۱۸ میلی از سپاه اسلام پیش آمد و در همان‌جا اردو زد.
نیرنگ نخستین مسلمانان
در این هنگام، امیر اشبیلیه المعتمد بن عباد با دستور یوسف بن تاشفین به دامنۀ کوهی در برابر آلفونسو رفت تا صفوف مسلمانان در برابر دید دشمن قرار گیرد. آلفونسو گمان برد که تمام نیروی مسلمانان همین است که می‌بیند، و بدین‌سان نخستین نقشۀ امیر مسلمانان با موفقیت اجرا شد.
آرایش سپاه صلیبی
آلفونسو سپاهش را به دو بخش بزرگ تقسیم کرد:
بخش اول به فرماندهی کنت گارسیا و کنت رودریک، مأمور حمله به موضع المعتمد بن عباد؛
بخش دوم، جناح‌های سپاه آلفونسو، به فرماندهی سانچه رامیرز، پادشاه آراگون، و کنت ریموند.
خود آلفونسو فرماندهی قلب سپاه را بر عهده گرفت. بدین ترتیب، احتیاط‌ها و تدابیر او نیز به اندازۀ تدابیر یوسف بن تاشفین حساب‌شده بود. در نهایت، دو سپاه آرایش گرفتند و تنها شاخه‌ای کوچک از رودخانۀ وادی اليناع -شاخه‌ای موسوم به وادی إبره- میان آن‌ها فاصله انداخت.[4]
تحقیق کتابِ الزلاقة معرکة من معارک الاسلام در مورد آمار هر دو طرف؛ نیروهای اسلامی و صلیبی در برابر یکدیگر:
شمار سپاه اسلام: تعداد سپاه منظم اسلامی بیش از بیست هزار نفر بود، به‌جز داوطلبان جهاد که از سراسر اندلس آمده بودند و شمارشان نیز قابل توجه بود.[5]
شمار سپاه صلیبی: دربارۀ تعداد سپاه آلفونسو، گزارش‌ها متفاوت است: روایت کمینه می‌گوید: «سپاه برگزیده شامل چهل هزار جنگاور زره‌پوش بود که هر یک پیروان و همراهانی داشت، و حتی خود نصارای آن روزگار نیز این رقم را کم می‌دانستند و بر این باور بودند که شمارشان از این بسیار فراتر است.»[6]
روایت بیشینه می‌گوید: «سپاه صلیبی شامل هشتاد هزار سوارکار و دوصد هزار پیاده‌نظام بود.»[7]
برتری عددی صلیبیان
آنچه مسلّم است، تعداد هر دو سپاه بسیار زیاد بود، اما همۀ منابع بر این نکته اتفاق دارند که سپاه مسلمانان از نظر تعداد به‌مراتب کمتر از سپاه صلیبیان بود، حتی ممکن است شمار آنان تنها به نصف نیروهای دشمن می‌رسید.[8]
اردوگاه‌ها در دشت زلاقه
دو سپاه در نزدیکی بطلیوس در دشتی پر از بوته و علفزار اردو زدند. منابع عربی آن را «الزلاقة» یا «السهلة» و منابع مسیحی «سَكْرَلياس» (Sacrelias) نامیده‌اند. میان دو سپاه رود کوچکی جریان داشت که در منابع عربی به «نهر حجیر» یا «نهر بطليوس» مشهور است.
یوسف سپاه مرابطین را پشت تپه‌ای بلند مستقر کرد و اندلسیان را رو‌به‌روی نصارا قرار داد. جموع عظیم نصارا به‌قدری زیاد بود که دیدن آن‌ها روحیۀ امرای اندلس را تضعیف کرد و بیم شکست در دل‌شان انداخت.
از آن‌سو نیز ذخیرۀ آذوقه برای دو سپاه اندک بود و نمی‌توانستند مدت زیادی در همان‌جا بمانند؛ بنابراین، رویارویی حتمی و فوری بود.[9]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی

[1]. محمد عبدالله عنان، تاريخ الأندلس في عهد المرابطين والموحدين، ص۸۰؛ الحجي، التاريخ الأندلسي، ص۴۰۵.

[2]. المقري، نفح الطيب، ج۴، ص۳۶۳؛ الحميري، الروض المعطار، ص۸۷.

[3]. ابن الأثير، الكامل في التاريخ، ج۸، ص۱۴۲.

[4]. همان منبع.

[5]. حسن إبراهيم حسن، تاريخ الإسلام، ج۴، ص۱۲۱.

[6]. المقري، نفح الطيب من غصن الأندلس الرطيب، ج۴، ص۳۶۳.

[7]. ابن أبي زرع الفاسي، المؤنس في أخبار إفريقية والأندلس والمغرب، ص۱۰۸.

[8]. الحجي، التاريخ الأندلسي، ص۴۰۵.

[9]. ابن عذاری، البيان المغرب، ج۳، ص۳۲۸؛ المقري، نفح الطيب، ج۲، ص۳۲۶.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version