نویسنده: ابورائف
نقش مسلمانان در شکلگیری و توسعۀ علوم
بخش هفتادویک
زیبایی نامها و لقبها
یکی دیگر از موارد مهم تمدنسازی دین مبین اسلام، توجه ویژۀ آن به نامگذاری افراد و تلاش برای بامفهوم و نیکبودن این اسامی است. وقتی در سیرۀ نبوی صلیاللهعلیهوسلم مینگریم، در مییابیم که ایشان در موارد مختلفی، نامهایی که دارای معانی صحیح و درستی نبودند را تغییر دادند و بهجای آنها نامهایی را گذاشتند که دارای مفاهیم و پیامهای بهتر و والاتر بودهاند.
پس میتوان گفت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم بر زیبایی حتی در نام کسانیکه اسلام میآوردند، بسیار اهتمام داشت. روایات صحیح و حسنۀ زیادی نقل شده است که اگر نامی را نمیپسندید، آن را به نامی بهتر تغییر میداد؛ چنانکه از حضرت عبدالله ابن عمر رضیاللهعنهما روایت است که: «غَيَّرَ النَّبِي صلیاللهعلیهوسلم اسْمَ عَاصِيَةَ، وَقَالَ: أَنْتِ جَمِيلَةُ»؛ «پیامبر خدا صلیاللهعلیهوسلم نام «عاصیه» را تغییر داد و فرمود: تو جمیله هستی.»[1]
همچنین حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم نام «زَحْم بن مَعْبَد السدوسی» را به «بشیر» تغییر داد.[2] همچنین حضرت علی رضیاللهعنه فرزندش «حسن» را «حَرب» نامید، ولی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم او را «حسن» نام نهاد. سپس سیدنا حسین رضیاللهعنه را نیز حَرب نامید، اما پیامبر خدا صلیاللهعلیهوسلم او را حسین نامید.[3]
ایشان همچنین نام «أصرم» را به «زرعة»، و نام «أبی الحَکم» را به «أبی شریح» تغییر داد. همچنین نامهای «العاص»، «عزيز»، «عتلة»، «شيطان»، «الحكم»، «غراب»، «حباب» و «شهاب» را تغییر داد؛ مثلاً شهاب را به هشام، «حرب» را به «سِلم»، «المضطجع» را به« المنبعث»، زمینی به نام «عُفرة» را به «خُضرة»، منطقهای به نام «شعب الضلالة» را به «شعب الهدى»، و طایفۀ «بنوالزنية» را به «بنيالرشدة» تغییر داد. همچنین «بنيمغوية» را «بنيرشدة» نامید.[4]
از این مطلب دانسته میشود که ایشان نهتنها نام افراد را تغییر میدادند، بلکه درصورتیکه نام یک منطقه یا قبیله مفهوم نیک و صحیحی نمیداشت، آن را نیز تغییر میداد.
همچنین امام بخاری رحمهالله از حضرت سعید بن مسیّب رضیاللهعنه از پدرش روایت کرده است که: «أَنَّ جَدَّهُ حَزْنًا قَدِمَ عَلَى النَّبِيِّ صلیاللهعلیهوسلم فَقَالَ: مَا اسْمُكَ؟ قَالَ: اسْمِي حَزْنٌ. قَالَ: بَلْ أَنْتَ سَهْلٌ. قَالَ: مَا أَنَا بِمُغَيِّرٍ اسْمًا سَمَّانِيهِ أَبِي. قَالَ ابْنُ الْمُسَيَّبِ: فَمَا زَالَتْ فِينَا الْحُزُونَةُ بَعْدُ»؛ «جدّ او (حَزْن) نزد پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم آمد. ایشان فرمود: «نامت چیست؟» گفت: حَزْن (اندوه). ایشان فرمود: «بلکه تو سهل (آسان) هستی.» گفت: من نامی را که پدرم بر من نهاده، تغییر نمیدهم. ابن مسیّب میگوید: «پس اندوه همواره در خاندان ما باقی ماند.»[5]
پیامبر خدا صلیاللهعلیهوسلم امت خود را در موضوع نامها و انتخاب آنها راهنمایی کرده و فرمود: «أَحَبُّ الْأَسْمَاءِ إِلَى اللَّهِ عَبْدُ اللهِ وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ، وَأَصْدَقُهَا حَارِثٌ وَهَمَّامٌ، وَأَقْبَحُهَا حَرْبٌ وَمُرَّةٌ»؛ «دوستداشتنیترین نامها نزد الله تعالی عبدالله و عبدالرحمن است، راستگوترینشان حارث و همام، و زشتترینشان حرب و مُرّة.»[6]
علت نیز آن است که بخش اول این اسامی دارای معانی بسیار نیک و خوشآیند هستند و بخش دوم دارای معانی هستند که از آنها شرارت و نبرد و تلخکامی دانسته میشود.
همانگونه که قبلاً یادآور شدیم، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم حتی نام برخی مکانها را نیز تغییر داد؛ چنانکه وقتی به مدینه هجرت کرد، نام آن «یثرب» بود و آن را به «طیبه» تغییر داد. و از مکانهایی که نامهای ناخوشایند داشتند، بیزار بود و از عبور در آنها پرهیز میکرد. مانند وقتی که در یکی از غزواتش میان دو کوه عبور میکرد، پرسید: نام این دو چیست؟ گفتند: «فاضح» و «مخز» پس از آن مسیر عدول کرد و از میان آنها نگذشت.[7]
ایشان همواره سفارش میکرد که اگر کسی برای او رسولی میفرستند، نام و چهرۀ او نیکو باشد، به همین علت ایشان فرمودند: “إِذَا أَبْرَدْتُمْ إِلَى بَرِيدًا؛ فَابْعَثُوهُ حَسَنَ الْوَجْهِ، حَسَنَ الاسْمِ” «هرگاه کسی را بهعنوان پیک میفرستید، او را خوشچهره و خوشنام برگزینید.»[8]
در تاریخ اسلامی نیز القاب خلفا، سلاطین، وزرا و امراء با ترکیبی از زیبایی و قدرت پدیدار شد. حال آنکه در امپراتوریهای قدیم، القاب تنها بر سلطه و جبروت دلالت داشتند و هدفشان ایجاد رعب و وحشت بود. اسلام چنین القاب مستکبرانهای را حرام دانست، چنانکه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم فرمود: “أَخْنَى الأَسْمَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عِنْدَ اللهِ رَجُلٌ تَسَمَّى مَلِكَ الأَمْلاكِ” «پستترین نام نزد خداوند متعال در روز قیامت، مردی است که خود را ملکالاملاک (پادشاه پادشاهان) نامیده است.»[9]
ازاینرو، خلفا و سلاطین القاب خود را با ترکیبهایی که به الله تعالی منسوب بود، برگزیدند. نخستین کسیکه چنین کرد، خلیفه هشتم عباسی «المعتصم بالله» بود. سپس پس از او لقبهایی مانند «المتوکل على الله»، «المستعين بالله»، «المنتصر بالله»، «المقتدر بالله»، «المستنصر بالله»، «المستعصم بالله»، «المستضيء بنور الله»، «الناصر لدين الله» و … پدید آمد.
و در میان وزرا، امراء، علما و فرماندهان نیز لقبهایی مانند «نورالدین»، «نجمالدین»، «شمسالدین»، «ضیاءالدین»، «شهابالدین»، «بدرالدین»، «سیفالدین»، «صلاحالدین»، «قلبالدین»، «حسامالدین»، «صدرالدین»، «فخرالدین»، «عزالدین»، «رکنالدین» و امثال اینها رواج یافت.[10]
بدین ترتیب، زیبایی در نامها و لقبها، نشانهای بود که در سراسر تمدن اسلامی نمود یافت و نشان داد که جمال و زیبایی آن، در همۀ جزئیات نفوذ کرده است.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. مسلم: ۲۱۳۹.
[2]. ابوداوود: ۳۲۳۰.
[3]. بخاری: ۸۲۳.
[4]. ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص: ۶۷۲.
[5]. بخاری: ۵۸۳۶.
[6]. بخاری: ۴۹۵۰.
[7]. ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص: ۶۷۳.
[8]. الطبرانی فی الأوسط، ۷/۳۶۷.
[9]. بخاری: ۵۸۵۲.
[10]. ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص: ۶۷۳.


