نویسنده: مهاجر عزیزی

تحلیل و نقد مدرنیزم (نوگرایی) در پرتو اسلام

بخش هجدهم

جهت‌های مدرنیزم
اگر مدرنیزم مطلق درنظر گرفته شود، مراد از آن همان مکتب فکری و فرهنگی است، اما از نظر مفهوم، دو جهت می‌تواند داشته باشد: ۱. مثبت و ۲. منفی.
۱. جهت مثبت آن مورد قبول و بعضاً حتی قابل تحسین است؛ زیرا نوپسندی و تجددگرایی سالم یکی از گرایش‌های پسندیدۀ انسان‌هاست، اگر این انگیزه برای انسان‌ها وجود نداشت، انسان هرگز نمی‌توانست عصر حجر تا عصر اتم را بپیماید و از کارهای حیوانی تا دنیای ماشینیزم و هواپیما پیشرفت و ترقی را طی کند.
این سخن مسلم است که سرچشمۀ تمامی این شکوفایی‌ها و پیشرفت‌ها مرهون همین نوپسندی و تجددگرایی است. اگر نوپسندی نمی‌بود انسان‌ نمی‌توانست به این اندازه پیشرفت کند و به تکنالوژی و ساینس دست یابد.
اسلام نیز تجدد و نوگرایی مثبت و سالم را می‌پسندد و آن را امری مستحسن و نیکو می‌شمارد، حتی پیروان خود را به آن تشویق و ترغیب می‌کند. اگر تاریخ تمدن اسلامی مطالعه و بررسی شود، این امر به‌خوبی واضح و روشن می‌شود، براین‌که اسلام عزیز بهترین تمدن و زمینه‌های پیشرفت را برای جامعۀ بشری به‌ارمغان آورده است.
۲. جهت منفی نوگرایی خیلی مذموم و زشت است و فقط فساد و تباهی را می‌توان در آن مشاهد نمود؛ چنان‌که مکتب مدرنیزم نیز با همین جهت (منفی) پایه‌گذاری شده است. این جریان، جامعۀ بشری را با مشکلات و تباهی‌ها روبرو ساخته است و عده‌ای را به‌بیماری‌های خطرناکی مبتلا نموده است.
نوگرایی، امروزه در جهان معاصر طوفانی از بی‌عفتی و بی‌حیایی را برپا نموده است، حتی برخی‌ها عمل زشت زنا را با توافق جانبین درست و بلامانع می‌دانند و همجنس‌بازی (فعل لواط) را برای خود مشروع بخشیده‌اند؛ چنان‌که قانون هم‌جنس‌بازی در مجلس عوام بریتانیا (انگلستان) به تصویب رسید و این فعل را یک پدیدۀ نوگرایانه دانستند.
با انگیزۀ همین تجددگرایی است که بر مبنای آن درخواست ازدواج با محارم در سطح جهان مطرح شده است. بر مبنایی همین تفکر، زنان به اصطلاح متمدن غربی پلاکاردهایی به دست داشتند، به بازارها هجوم آوردند و خواستار قانوی سقط جنین شدند.[1]
شیوه‌های مدرنیست‌ها در گسترش افکارشان
پیروان مکتب مدرنیزم همیشه برای نحوۀ گسترش افکارشان سعی و برنامه دارند و برای نشر و توسعۀ افکارشان از شیوه‌های زیر استفاده می‌کنند:
۱. به ارگان‌های ادبی و فرهنگی و مخصوصاً در روزنامه‌ها تسلط پیدا می‌کنند و آن‌ها را برای نشر و توسعۀ اهداف خودشان بکار می‌گیرند و از این طریق با افرادی که با این جریان مخالف هستند، دشمنی نموده و برعلیه‌شان می‌تازند. در کشور‌های عربی وقتی این اندیشه نفوذ پیدا کرد، پیروان آن نخست به مراکز رسانه و روزنامه‌ها هجوم بردند تا با طرح پلانی کنترول آن‌ها را به‌دست آورند؛ چنان‌که در این اقدام‌شان خیلی موفق هم شدند و بسیاری از مراکز ادبی و فرهنگی را به تسلط خود درآوردند؛ اما یگانه روزنامه‌ای که صراحتاً در برابرشان ایستاد و به آن‌ها اجازۀ نفوذ نداد، روزنامۀ «الندوة» بود. این روزنامه در بخش معرفی این اندیشه خیلی شهکارانه عمل نمود و در برابرش ایستاد و پلان شوم و باطلش را برای مردم به‌معرفی گرفت.
2. در باشگاه‌ها و انجمن‌های ادبی نفوذ پیدا می‌کردند و آن‌ها را برای جهت‌دهی اهداف‌شان در راستای نشر اندیشۀ مدرن استفاده می‌نمودند.
3. اختصاص صفحه‌هایی به نوشته‌های خوانندگان، به‌ویژه جوانان، تا از این طریق افراد گرایش‌یافته به تفکر مدرن شناسایی شوند. سپس آن‌ها را برجسته کرده و زمینۀ شهرت‌طلبی و میل به دیده‌شدن‌شان را تحریک می‌کردند. برای آثارشان نشست‌ها و جلسات علمی برگزار می‌نمودند و به این شکل بسیاری از نام‌های مدرنیستی مطرح شدند.[2]
4. رواج نوعی ترور فکری علیه مخالفان: متهم‌کردن‌شان به نادانی و بی‌خردی، معرفی آن‌ها به‌عنوان موجوداتی بی‌ارزش و کنارگذاشتنی از میدان اندیشه و فرهنگ. در مقابل، اندیشۀ خود را چنان بزرگ و جذاب جلوه می‌دادند که دیگران احساس می‌نمودند تنها آنان شایستۀ صحنه‌ هستند و گریزی جز پیوستن به صف آنان وجود ندارد.[3]
5. برگزاری نشست‌ها، شب‌های شعری، داستانی، نقدی و نمایشی در سراسر کشور، با پشتکار فراوان، به‌گونه‌ای که تقریباً هیچ هفته‌ای نمی‌گذشت مگر اینکه خبری از فعالیت مدرن‌گرایان در نقطه‌ای از کشور منتشر می‌شد.[4]
6. فرستادن چهره‌های مهم و مطرح‌شان برای شرکت در جشنواره‌های بین‌المللی.[5]
7. به‌کارگیری اندیشمندان برجسته‌ و ماهر خود، دعوت از آن‌ها برای حضور در نشست‌ها، سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها.[6]
8. آنان شیوه‌ای بسیار زیرکانه و خطرناک در فریب جوانان در پیش گرفتند؛ جوانانی که تحت فشار حملات سنگین دشمنان امت اسلامی در عرصه‌های مختلف بودند. مدرنیست‌ها خشم و سرخوردگی آن جوانان را جذب کردند و این باور را در ذهن‌شان کاشتند که ادبیات و اندیشۀ مدرن تنها راه نجات از این بحران‌ها و وسیلۀ رسیدن به امنیت و آرامش است. در مقابل، اندیشه‌های دینی و سنتی را نماد عقب‌ماندگی و تثبیت وضع موجود معرفی کردند؛ وضعی که خود در پی تغییر آن با تمام توان بودند.[7]
نکته: اکنون هم مدرنیست‌ها از این شیوه‌ها کار می‌گیرند و حتی حالا به ابزارهای خیلی پیشرفته و ارگان‌های خیلی بلندپایه دست یافته‌اند و با استفاده از آن‌ها در حال گسترش دادن این اندیشه‌ هستند. آن‌ها در دعوت و گسترش  این اندیشه خیلی فداکاری، جهد، صبر و قربانی به‌خرج می‌دهند تا اندیشۀ‌شان در تمامی نقطۀ جهان نشر یابد. پس ما مسلمانان از خود بپرسیم که برای مقابله با این اندیشه‌های پوچ و الحادی چه کاری کردیم و چه برنامه‌ای گرفتیم؟ حالا بیشترین مسلمانان معنای مدرنیزم را نمی‌فهمد که مدرنیزم یعنی چه و چه اهدافی را در قبال دارد؛ حالت امروزی می‌طلبد که تمامی مسلمانان مخصوصاً جوانان بیدار باشند و برنامه‌های آموزشی فکری را تعقیب نمایند تا شود که از این بحران نجات پیدا کرده و مسئولیت دینی و انسانی خویش را اداء نمایند.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی

[1]. محمد تقی عثمانی، تجددگرایی از دیدگاه اسلام، ص ١٣.

[2]. الحداثة فی میزان الاسلام، ص ۱۱۹.

[3]. همان، ص ۱۱۹.

[4]. موسوعة المذاهب الفکریة المعاصرة، ج ۲، ص ۳۶.

[5]. همان، ج ۲، ص ۳۶.

[6]. الحداثة فی میزان الاسلام، ص ۱۲۴.

[7]. موسوعة المذاهب الفکریة المعاصرة، ج ۲، ص ۳۶.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version