نویسنده: محمد عاصم اسماعیلزهی
سیمای یهود در قرآن کریم
بخش سوم
متلاشی شدن سازمان یهودیان
بعد از حضرت سلیمان علیهالسلام، روند نزولی بنیاسرائیل شروع شد. ۶۰۰ سال قبل از میلاد، بختالنصر پادشاه بابل، به بیتالمقدس حمله کرد و یهودیان را کشت و ایشان را اسیر کرد و تمام آثار یهود، از جمله نسخههای معدود تورات را سوختاند و این حدود ۷۰ سال طول کشید.
بعد از اسارت و جنگ و تمام شدن آن، بعضی به بابل برگشتند و بسیاری تحت رهبری عزرا[1] به فلسطین برگشتند و به نوشتن کتب مذهبی خودشان و ساختن معابد روی آوردند و این وضعیت ادامه داشت تا اینکه حضرت عیسی علیهالسلام به دنیا آمد و تولد حضرت عیسی علیهالسلام و ندای او که از یهودیان میخواست تا به احکام خدا عمل کنند، باعث شد، قوم یهود مقابل عیسی علیهالسلام ایستادند و جز عدۀ قلیلی که معروف به حواریّون بودند، با او همراهی نکردند: “فَلَمَّا أَحَسَّ عیسی مِنْهُمُ الْکُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصاری إِلَی اللَّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ.” ترجمه:«زمانیکه عیسی از آنان احساس کفر کرد، گفت: (برای اقامۀ دین و سلوک و حرکت) کیانند یاران من بهسوی خدا؟ حواریون گفتند: ما یاران خداییم، به الله ایمان آوردیم؛ و گواه باش که ما در برابر الله (و فرمانها و احکام او) تسلیم هستیم».[2]
سرانجام کاهنان با دولت روم همدستی کردند و تصمیم به قتل حضرت عیسی علیهالسلام گرفتند و در دادگاه عالی یهود او را محکوم به مرگ کردند و بهخیال باطل خودشان او را به صلیب کشیدند.[3] و بعد از عیسی علیهالسلام، گرچه او پطرس را جانشین خود کرده بود؛ اما یهودیان با نیرنگ «پولس» را بهصورت ظاهر وارد مسیحیت کردند و به تدریج او را رهبر مسیحیان معرفی کردند؛ یعنی پولس یهودیی است که وارد مسیحیت میشود و رهبری مسیحیان را به عهده میگیرد، برای اینکه جهتدهی مسیحیت را در دست داشته باشند. پولس علاوه بر مخالفت با پطرس و حواریّون، الهیات جدیدی را درست کرد که با تعالیم عیسی علیهالسلام منطبق نبود و مسیحیتی کاملاً یهودی ایجاد کرد و مسیحیت را بهگونهای تغییر دادند که مزاحم یهود نباشد و خاطرشان که از آنها جمع شد، با رومیان که تا دیروز با آنها متحد بودند، درگیر شدند که چرا شما حاکمیت داشته باشید و همین امر باعث شد، در سال ۷۰ میلادی، بار دیگر قدس به دست رومیان ویران شد و یهودیان زیادی کشته و به نقاط مختلفی پراکنده شدند و انواع خفت و خواری را در دنیا تحمل کردند و عدهای هم رهسپار جزیرةالعرب و دیار سرسبز یثرب و مدینۀ فعلی شدند.[4]
1. یهود قبل از اسلام
با بعضی از حالات یهود در تاریخچه قبلاً آشنا شدید و در اینجا هم شمهای از آنها ذکر میشود.
الله متعال این گروه مظلوم و ستمدیده را که جز بردگى، اسارت و ذلت چیزى نداشتند توسط حضرت موسى علیهالسلام از چنگال گروه ظالم و ستمگر فرعونى نجات داد و وارث آنها قرار داد و «بر همۀ جهانیان برترى بخشید» خداوند متعال میفرماید: “یا بَنیإِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمینَ.” ترجمه: «ای بنیاسرائیل، یادکنید از نعمتهایی که به شما عطا کردم و (به نعمت کتاب ورسول) شما را بر عالمیان برتری دادم».[5]
اما این جمعیتى که به این نعمتبزرگ نایل شدند آیا شکرگزار و قدردان بودند یا اینکه راه کفر، لجاجت و عناد را در پیش گرفتند؟
هر کسىکه اندک آشنایى از این قوم داشته باشد در مىیابد اینان تمام عهدهایى را که خداوند متعال به وسیلۀ موسى علیهالسلام از آنها گرفت (پرستش خداوند یگانه، نیکى به پدر، مادر، بستگان، یتیمان و مستمندان، گفتار نیک و خوشرفتارى با مردم، بر پا داشتن نماز و اداى زکات، دورى از اذیت و آزار و خونریزى، قبول رسالت پیامبران الهى،) را زیر پا گذاشتند و براى خداوند واحد، شریک قائل شدند و سخنان شرکآلود نسبتبه خداوند متعال گفتند.
از ضعفهاى برجستۀ یهود، فساد اخلاقى و خوى تبهکارى آنهاست که به بعضى از آنها اشاره مىشود:
وقتى که خداوند رود بزرگ نیل را براى این قوم شکافت و نجات پیدا کردند و فرعونیان (در حالىکه بنىاسرائیل آنها را تماشا مىکردند) غرق شدند و بنىاسرائیل این معجزۀ بزرگ الهى را با چشمانشان دیدند. باز وقتى موسى علیهالسلام به خاطر گرفتن فرمانهاى الهى به میعادگاه رفت اینها گوسالهپرستى اختیار کردند.
و بعد با رهنماییهاى حضرت موسى علیهالسلام توبه مىکنند و خداوند متعال نیز به فضلش توبۀشان را مىپذیرد ولى گویا چیزى اتفاق نیفتاده، بار دیگر بهانۀ دیگر مىتراشند و مىگویند: تا الله را آشکارا و با چشمان خود نبینیم هرگز به تو ایمان نمىآوریم.
این قوم لجوج با تمام لجاجتى که داشتند به دستور حضرت موسى علیهالسلام به سوى سرزمین مقدس فلسطین حرکت کردند تا آنجا را نیز از لوث وجود شرک و بتپرستى پاک کنند؛ اما وقتى که به دستور حضرت موسى علیهالسلام باید براى نبرد با دشمن آماده مىشدند گفتند: اى موسى (علیهالسلام) در آن سرزمین (جمعیتى) نیرومند و ستمگرند و ما هرگز وارد آن نمىشویم تا آنها از آن خارج نشوند، اگر آنها از آن خارج شدند ما وارد خواهیم شد.
خداوند (به موسى علیهالسلام) فرمود: این سرزمین مقدس تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسید) پیوسته در زمین (در این بیابان) سرگردان خواهند بود و دربارۀ (سرنوشت) این جمعیت گنهکار، غمگین مباش.
اما براى چندمین بار، خداوند متعال با نظر لطف به آنها نگریست و آنها را مورد لطف و رحمت خویش قرار داد و ابر را بر آنها سایبان قرار داد و مَن (شیرۀ مخصوص و لذیذ درختان) و سلوى (مرغان مخصوص شبیه کبوتر) بر آنها فرستاد و فرمود: از نعمتهاى پاکیزهاى که به شما روزى دادهایم بخورید؛ ولى آنان کفران ورزیدند و گفتند: اى موسى (علیهالسلام) هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم، از خداى خود بخواه که از آنچه زمین مىرویاند از سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیازش براى ما فراهم سازد، موسى علیهالسلام گفت: آیا غذاى پستتر را جاى غذاى بهتر انتخاب مىکنید؟ (اکنون که چنین است بکوشید از این بیابان) در شهرى فرود آیید؛ زیرا هرچه خواستید در آنجا براى شما هست و (مُهر) ذلت و نیاز بر پیشانى آنها زده شد و باز گرفتار خشم الهي شدند.
علاوه بر اینها جریان نافرمانى بنىاسرائیل در روز سبت «شنبه» و بهانهگیریهایشان در مورد گاو بنىاسرائیل و… .[6]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. و این «عزرا» همان کسی است که دین یهود را تجدید نمود و تورات را بعد از آنکه در واقعۀ بختالنصر، پادشاه بابل و تسخیر بلاد یهود و ویرانی نمودن معبد و سوزاندن کتابهای ایشان، بهکلی از بین رفت، دوباره آن را بهصورت کتابی بهرشتۀ تحریر درآورد. (ترجمه المیزان، ج۹، ص: ۳۲۴)
[2]. سورۀ آل عمران، آیه: ۵۲.
[3]. متی، انجیل متی، باب ۲۷، سال چاپ: ۱۳۶۳هـ، ناشر: انجمن کتاب مقدس تهران.
[4]. مغنیه، محمد جواد، الکاشف، ج ۶، ص۵۱، دارالعلم للملایین، چاپ سوم، ۱۹۸۱م. جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، چاپ چهارم، صص ۴۹۱- ۴۹۰; عفیف عبدالفتاح طباره، چهرۀ یهود در قرآن، ترجمه سید مهدى آیتاللهى، انتشارات جهان آرا، صص ۲۷ و ۲۸ و ۳۹۳ و ۳۹۴.
[5]. سورۀ بقره، آیه: ۴۷.
[6]. حسینى دشتى، سید مصطفى، دنیا بازیچۀ یهود، ج۱، ص۴۵۱، معارف و معاریف «ماده یهود»، مؤسسۀ فرهنگى آرایه، سال ۱۳۷۹هـ تهران.