روش اسلام در پاکیزگی را میتوان در سه مرحله خلاصه کرد:
۱. نهی از آلودگی؛
۲.دستور به پاکیزگی؛
۳. و استحباب زینت که فراتر از نظافت است.
مسلمانان دانستند که بیتوجهی به طهارت سبب عذاب است؛ چراکه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم هنگام عبور از کنار دو قبر فرمود: “إنهما لیعذبان وما یعذبان فی کبیر؛ أما أحدهما فکان لا یستتر من البول وأما الآخر فکان یمشی بالنمیمة”[1] «این دو نفر در حال عذاباند، ولی نه بهخاطر گناهی بزرگ. یکی از آنها از ادرار خود پرهیز نمیکرد، و دیگری سخنچینی میکرد.»
و زمانیکه پیامبر صلیاللهعلیهوسلم مردی را دید که موهای سر و ریشش را آشفته کرده بود، با دست اشاره کرد که بیرون رود؛ یعنی موهایش را مرتب کند، آن مرد چنین کرد، سپس بازگشت. پیامبر فرمود: “ألیس هذا خیرا من أن یاتی أحدکم ثائر الرأس کأنه شیطان”[2] «آیا این بهتر نیست از اینکه کسی با مویی آشفته بیاید، گویا شیطان است؟»
همچنین پیامبر صلیاللهعلیهوسلم به نظافت و پاکیزگی مکانهایی که معمولاً تعریق و آلودگی در آنها رخ میدهد، سفارش کرده و آن را از سنتهای فطری دانسته و فرمود: “خمس من الفطرة: الختان، والاستحداد وتقلیم الأظفار ونتف الإبط، وقص الشارب”[3] «پنج چیز از فطرتاند: ختنه، زدودن موی شرمگاه، گرفتن ناخنها، کندن موی زیر بغل، و کوتاه کردن سبیل.»
پیامبر صلیاللهعلیهوسلم آنچنان به نظافت دندان اهمیت میداد که فرمود: “لولا أن أشق علی أمتی لأمرتهم بالسواک عند کل وضوء”[4]؛ «اگر بر امتم سخت نمیبود، آنان را به استفاده از مسواک در هنگام هر وضو امر میکردم.
و حضرت عبدالله ابن عباس رضیاللهعنه میگوید:«ما به استفاده از مسواک امر میشدیم تا جاییکه گمان میکردیم آیاتی دربارهاش نازل خواهد شد.»
پس جای تعجب نیست اگر ببینیم حمامها در سراسر سرزمینهای اسلامی گسترش یافتند و به بخشی متمایز از معماری این بلاد تبدیل شدند.
خاورشناس آلمانی «زیگرید هونکه» میان تمدن مسلمانان و اروپا در آن زمان مقایسهای کرده و مینویسد: «فقیه اندلسی «الطرطوشی» در سفرش به بلاد فرانک، با اموری روبهرو شد که انسان را به لرزه میانداخت. او که مسلمانی بود که وضو و غسل روزانهاش واجب شده بود، چنین میگوید:
«هیچگاه قومی را به این اندازه آلوده ندیدم؛ خود را نمیشویند، جز یکی دو بار در سال، آنهم با آب سرد، و لباسهایشان را تا وقتی پوسیده و پاره نشود نمیشویند».
او میافزاید: این موضوع برای یک عرب آراسته قابل درک نیست؛ عربی که نظافت برای او نهتنها یک وظیفۀ دینی؛ بلکه یک ضرورت در آبوهوای گرم بود و سپس مینویسد: در بغداد قرن دهم میلادی هزاران حمام عمومی گرم با خدمتکاران و آرایشگران وجود داشت.[5]
گرچه آبوهوای گرم، مردم را به سوی پاکیزگی سوق میدهد؛ اما نبود رودخانهها و منابع آب در بسیاری از مناطق، میتوانست دلیلی برای آسانگیری در نظافت باشد، درحالیکه اروپا با وجود آب و رودهای بسیار، فرهنگی برخلاف آن داشت و حتی آلودگی را نوعی افتخار میدانست.
سپس اسلام فراتر از نظافت رفت، «زینت»
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم فرمود: “حبب إلی من دنیاکم النساء والطیب و جعلت قرة عینی فی الصلوة»[6]” «از دنیای شما، زنان و خوشبوکنندهها برایم محبوب شدند و روشنی چشمم در نماز قرار داده شد.» و هرگاه برای او خوشبوکنندهای میآوردند، آن را رد نمیکرد؛ بلکه فرمود: “من عرض علیه ریحان فلا یرده، فإنه خفیف المحمل طیب الریح”[7] «هرکس به او بویی خوش داده شود، آن را رد نکند؛ چراکه سبک است و خوشبو».
و چون برای پیامبر صلیاللهعلیهوسلم عبایی سیاه دوختند و آن را پوشید، پس از آنکه در آن عرق کرد و بوی پشم را احساس کرد، آن را از تن بیرون کرد.[8]
و خدمتکار پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم، حضرت انس بن مالک رضیاللهعنه، در توصیف ایشان گفت:
«هرگز دیبا یا ابریشمی را لمس نکردم که از کف پیامبر نرمتر باشد و هرگز بویی خوشتر از بوی پیامبر نبوئیدم.»[9]
و اینگونه، نظافت نزد مسلمانان یک وظیفۀ دینی بود که با انجام آن، به پاداش و ثواب دست مییافتند و در آن، اقتدا به پیامبر خویش را میدیدند.[10]