نویسنده: عبدالحی لیّان

الگوی تربیت الهی در خانواده انبیا‌‌ علیهم‌السلام

بخش سی‌‌ویکم

حضرت ابراهیم علیه‌السلام و خانواده
داستان زندگی حضرت ابراهیم علیه‌السلام، یکی از پربارترین و عمیق‌ترین روایت‌ها در متون مقدس ادیان ابراهیمی است که فراتر از یک سرگذشت تاریخی، گنجینه‌ای بی‌بدیل از آموزه‌های تربیتی و اخلاقی را در خود نهفته دارد. این داستان که قرن‌ها الهام‌بخش انسان‌ها در مسیر کمال و سعادت بوده است، نه تنها سیر تکامل یک پیامبر الهی را به تصویر می‌کشد؛ بلکه به شکلی شگفت‌انگیز، چالش‌ها، آزمون‌ها و انتخاب‌های سرنوشت‌ساز زندگی بشر را بازتاب می‌دهد. تحلیل این داستان، در واقع ورود به اقیانوسی از حکمت است که می‌تواند چراغ راه نسل‌های امروز و فردا باشد.
در کانون داستان ابراهیم علیه‌السلام، مفاهیم والایی چون توحید ناب، تسلیم محض در برابر ارادۀ الهی، شجاعت در برابر باطل، پایداری در مسیر حق و ایثار بی‌دریغ جلوه‌گر می‌شوند. این روایت، از همان ابتدای تولد ابراهیم در میان قومی بت‌پرست آغاز می‌شود و با رها کردن بت‌پرستی و جست‌وجوی حقیقت، مسیر رسیدن به یکتاپرستی را برای او هموار می‌سازد. چالش‌های او با نمرود، پادشاه مستبد و مدعی خدایی و ایستادگی شجاعانه‌اش در برابر ستم و جهل، نمونه‌ای برجسته از مقاومت در برابر ظلم و دعوت به عدالت است. این بخش از داستان، درس بزرگی دربارۀ اهمیت جهاد فکری و عملی در راه برپایی حق و نفی باطل به ما می‌دهد. ابراهیم علیه‌السلام نه تنها با زبان؛ بلکه با عمل و ایثار جان خود، برای آگاهی بخشیدن به مردم و ریشه‌کن کردن شرک تلاش می‌کند.
اما ابعاد تربیتی داستان ابراهیم علیه‌السلام تنها به تقابل با باطل محدود نمی‌شود. این داستان، با ظرافت خاصی، ابعاد درونی و معنوی تربیت را نیز مورد توجه قرار می‌دهد. مهاجرت ابراهیم به فرمان خداوند، رها کردن وطن و زندگی در سرزمین‌های ناآشنا، نمادی از هجرت از تعلقات دنیوی و حرکت به سوی کمال الهی است. این هجرت، به ما می‌آموزد که برای رسیدن به اهداف بلند، گاه لازم است از آسایش و عادت‌های دیرینۀ خود دست برداریم و با توکل بر الله ، قدم در راهی ناشناخته بگذاریم.
از دیگر نقاط عطف تربیتی این داستان، ماجرای قربانی کردن اسماعیل است، این آزمون بزرگ، که اوج تسلیم و بندگی ابراهیم علیه‌السلام را به نمایش می‌گذارد، درس بزرگی در مورد اعتماد مطلق به خداوند و رهایی از دلبستگی‌های دنیوی است. اگرچه این واقعه نمادین بود و به فرمان الهی، قربانی به گوسفند تبدیل شد؛ اما درس آن برای همیشه در تاریخ بشریت ماندگار شد: هیچ چیز نباید جایگاه خداوند را در قلب انسان بگیرد، حتی فرزند محبوب. این بخش از داستان، به انسان می‌آموزد که برای رسیدن به حقیقت، باید از خواسته‌های نفسانی و حتی عواطف عمیق انسانی نیز فراتر رفت و ارادۀ خداوند را بر هر چیز دیگری مقدم شمرد.
همچنین، بنا نهادن کعبه توسط ابراهیم و اسماعیل علیهما‌السلام، نه تنها یک رویداد تاریخی؛ بلکه نمادی از پایه‌گذاری مرکزی برای توحید و وحدت انسان‌ها است. این عمل، بیانگر اهمیت معنویت جمعی و نقش عبادات در تربیت فردی و اجتماعی است. از این منظر، داستان ابراهیم علیه‌السلام به ما نشان می‌دهد که عبادت، صرفاً انجام مناسک نیست، بلکه وسیله‌ای برای اتصال به مبدأ هستی و تقویت بنیان‌های اخلاقی و اجتماعی است.
در نهایت، تحلیل داستان حضرت ابراهیم علیه‌السلام ما را به این بینش رهنمون می‌سازد که تربیت، فرآیندی پویا و مستمر است که در تمام طول زندگی انسان جریان دارد. این داستان، با ارائۀ الگوهای رفتاری و فکری متعالی، راهنمایی جامع برای همۀ کسانی است که در جست‌وجوی حقیقت، معنویت، شجاعت و تسلیم در برابر ارادۀ الهی هستند. این مقدمه، دعوتی است برای تعمق بیشتر در این روایت بی‌بدیل، تا از آموزه‌های آن برای ساختن زندگی بهتر و رسیدن به کمال انسانی بهره‌مند شویم. چه درس‌هایی می‌توانیم از ابراهیم علیه‌السلام در مواجهه با چالش‌های عصر حاضر بیاموزیم؟.
دعوت پدر توسط پسر
حضرت ابراهیم علیه‌السلام با پدری که خُویی درشت، خشونتی شدید، اعمالی گمراه کننده و گناه آلود، و رفتاری زشت و پایدار داشت، روبه‌رو بود. با این حال، با نهایت احترام و تکریم به سوی او رفت. در دعوتش نسبت به پدر، همۀ معانی خویشاوندی و تعلق را گرد آورد و والاترین معانی و بهترین اهداف را در نظر داشت. او در گفت‌گوهایش با پدر، از همۀ روش‌های استدلالی که دال بر وجود خداوند متعال هستند و خردهای سالم را به سوی هدایت به سوی او و ایمان راسخ به یگانگی‌اش سوق می‌دهند، استفاده کرد. هدفش دوری از بت‌پرستی و تبعات آن بود. این کار را با شیوه‌های آکنده از حکمت، سرشار از ادب نیکو، پند پسندیده و مجادله به بهترین روش انجام داد.
خداوند متعال در قرآن، گفتگویی را که میان حضرت ابراهیم علیه‌السلام و پدرش در این زمینه رخ داد، این‌گونه برای ما بازگو می‌فرماید:
“وَاذْكُرْ فِی الْكِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّیقاً نَّبِیاً * إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یسْمَعُ وَلَا یبْصِرُ وَلَا یغْنِی عَنكَ شَیئاً * یا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یأْتِكَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِكَ صِرَاطاً سَوِیاً * یا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیطَانَ إِنَّ الشَّیطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیاً * یا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَن یمَسَّكَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَكُونَ لِلشَّیطَانِ وَلِیاً * قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِی یا إِبْراهِیمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِی مَلِیاً * قَالَ سَلَامٌ عَلَیكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّی إِنَّهُ كَانَ بِی حَفِیاً * وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّی عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاء رَبِّی شَقِیاً * فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا یعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیعْقُوبَ وَكُلّاً جَعَلْنَا نَبِیاً”.[1]
‏ترجمه: «‏در كتاب (قرآن، برای مردمان، گوشه‌ای از سرگذشت) ابراهیم را بیان كن، او بسیار راست كردار و راست گفتار و پیغمبر (یزدان دادار) بود. ‏هنگامی (را بیان دار) كه (محترمانه) به پدرش گفت: ای پدر! چرا چیزی را پرستش می‌كنی كه نمی‌شنود و نمی‌بیند و اصلاً شرّ و بلائی از تو به دور نمی‌دارد؟‏. ‏ای پدر! دانشی (از طریق وحی الهی) نصیب من شده است كه بهرۀ تو نگشته است، بنابراین، از من پیروی كن تا تو را به راه راست رهنمود كنم. ای پدر! شیطان را پرستش مكن كه اهریمن پیوسته در برابر (فرمان خداوند) رحمان سركش بوده و هست.‏ ‏ای پدر! من از این می‌ترسم كه عذاب سختی از سوی خداوند مهربان گریبان‌گیر تو شود (كه آتش دوزخ است) و آن‌گاه همدم شیطان (در نفرین یزدان و عذاب سوزان) شوی.‏ ‏(پدر ابراهیم برآشفت و) گفت: آیا تو ای ابراهیم از خدایان من رویگردانی‌؟! اگر (از این كار یكتاپرستی و ناسزاگوئی دربارۀ بتان) دست نكشی، حتماً تو را سنگسار می‌كنم. برو برای مدّت مدیدی از من دور شو (تا آتش كینه و خشمم فروكش كند، و دست به خون تو نیالایم).‏ ‏(ابراهیم به آرامی و مهربانی) گفت: (پدر) خداحافظ! من از پروردگارم برای تو آمرزش خواهم خواست. چرا كه او نسبت به من بسیار عنایت و محبّت دارد.‏ ‏و از شما (ای پدر! و ای قوم بت‌پرست!) و از آنچه به‌جز الله می‌پرستید كناره‌گیری و دوری می‌كنم و تنها پروردگارم را می‌پرستم. امید است در پرستش پروردگارم (طاعت و عبادت من پذیرفته شود و) بدبخت و نومید نگردم،‏ ‏هنگامی كه از آنان و از چیزهائی كه به‌جز الله می‌پرستیدند، كناره‌گیری كرد (و از میان ایشان هجرت نمود) ، ما بدو اسحاق و (از اسحاق) یعقوب بخشیدیم و هر یك از آنان را پیغمبر بزرگی كردیم.
رفتار الگویی
این شیوۀ رفتاری که حضرت ابراهیم علیه‌السلام هنگام دعوت پدرش به پرستش الله یگانه و ترک پرستش غیر او در پیش گرفت، امری بسیار قابل تامل و شایستۀ نقل در نسل‌هاست. این الگو باید تکرار شود و نمونۀ آن پیوسته یادآوری گردد، به‌همین دلیل قرآن عظیم به آن اشاره کرده و می‌فرماید: «وَاذْكُرْ فِی الْكِتَابِ إِبْرَاهِیمَ…» (یعنی: آن را به طور خاص از میان احوال ابراهیم یاد کن). این اشاره به دلیل اهمیت و شأن این موضوع و بیان راستگویی و اخلاص اوست؛ چرا که او تنها برخلاف عادت قومش و آیین پدر و مادرش قیام کرد.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1] . مریم: ۴۱-۴۹.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version