نویسنده: مهاجر عزیزی

تحلیل و نقد مدرنیزم (نوگرایی) در پرتو اسلام

بخش سوم

ج: تعریفی جامع و منتخب از «مدرنیزم»
با آن‌که تعاریف پیش‌گفته هر یک بخشی از واقعیت مدرنیزم را بیان می‌کنند؛ اما هیچ‌یک به تنهایی نمی‌توانند جامعیت لازم را برای دربر گرفتن تمام ابعاد این پدیده داشته باشند. از همین‌رو، در ادامه، تعریفی نسبتاً جامع و منتخب از «مدرنیزم» ارائه می‌شود که مورد توجه بسیاری از اندیشمندان حوزۀ فکر و عقیده قرار گرفته است.
دکتر حارث فخری، از صاحب‌نظران برجستۀ این حوزه، تعریف مختصر و منسجمی از مدرنیزم ارائه داده است. وی در کتاب خود می‌نویسد: بر اساس دیدگاه من و با توجه به مطالعات انجام‌شده، میان اغلب طرفداران مدرنیزم توافقی کلی بر چند اصل زیر وجود دارد:
۱. تکیه بر عقل به‌عنوان منبع اصلی شناخت، هرچند شدت این تکیه در میان ایشان متفاوت است.
۲. تلاش برای رهایی جهان… از وضعیت بحرانی کنونی، شامل عقب‌ماندگی و توسعه‌نیافتگی. این تلاش ممکن است با طرد کامل یا تدریجی میراث گذشته، الگوبرداری از الگوی غربی یا گزینش بخش‌هایی از آن همراه باشد.
۳. نوعی شیفتگی به تمدن غرب، اعم از اندیشه‌ها، روش‌ها و فناوری‌های آن، گرچه با شدت‌های متفاوت.
۴. نگرش منفی به میراث گذشته، به‌عنوان عامل اصلی عقب‌ماندگی جامعه.
۵. رویکردی تقابلی نسبت به رابطۀ انسان و جهان، برخلاف نگاه همزیستی و خلافت اسلامی؛ بر اساس این دیدگاه، انسان باید برای تسلط بر جهان تلاش کند.
۶. تمرکز بر انسان و زندگی دنیوی به‌عنوان هدف نهایی، با این باور که سعادت بشر تنها در همین دنیا و در چارچوب ارزش‌های مادی محقق می‌شود.»
بر اساس این اصول، دکتر فخری مدرنیزم را این‌گونه تعریف می‌کند: «مدرنیزم تلاشی است برای ایجاد الگویی نوین در اندیشه و زندگی که از میراث سنتی فراتر رفته و از قید و بندهای آن رهایی یابد، تا با تکیه بر عقل و روش‌های مدرن غربی، پیشرفت و تعالی انسان را ممکن ساخته و جهان را مطابق خواست انسان شکل دهد.»[1]
د: مفهوم مدرنیست (به عربی: الحداثی)
مدرنیست یا متفکر نوگرا به شخصی گفته می‌شود که به اصول، روش و ارزش‌های فکری مدرنیزم باور عمیق دارد و آن‌ها را مبنای تحلیل و عمل خود قرار می‌دهد. مدرنیست دنیا را با عینک عقلانیت، علم‌گرایی، فردگرایی و پیشرفت نگاه می‌کند و معمولا با سنت، دین و مرجعیت های گذشته رویکردی انتقادی دارد.
دکتر علی حرب، در مورد مدرنیزم و مدرنیست می‌گوید: «مدرنیزم تنها یک سبک زندگی نیست، بلکه یک ایدئولوژی است که مواضع و افکار را سازماندهی می‌کند. این ایدئولوژی گاهی مانند پرده‌ای عمل می‌کند که واقعیت را پنهان می‌سازد، یا به شکلی غیرعمدی حقایق را تحریف می‌کند. با این حال، مدرنیزم برای طرفدارانش به یک ایدئولوژی با پروژه‌ای مشخص تبدیل شده است. از این منظر، متفکر مدرن کسی است که رابطه‌ای انتقادی با خود دارد و دائماً به بازبینی مرجعیت‌ها، نهادها و سازوکارهای فکری خود می‌پردازد تا نقاط ضعف را شناسایی کند و ظرفیت‌های جدیدی برای اندیشه و بیان ایجاد نماید.»[2]
مدرنیست کسی است که ایدئولوژی او بر اساس خوانش واقعیت و متون با پیش‌فرض‌هایی استوار است که اولویت را به عقل، شک و ساختارشکنی می‌دهد. او مدرنیزم را به عنوان پایان‌بخش دانش و معیاری برای سنجش حقایق می‌پذیرد، درحالی‌که با متون به عنوان داده‌های فکری برخورد می‌کند که قابل نقد و تغییر هستند. گفتمان مدرنیست همزمان هم پنهان‌سازی و فاصله‌گیری می‌کند و هم ادعا می‌کند که آنچه را که متن پنهان کرده می‌خواند. به همین دلیل، طه عبدالرحمن پیشنهاد می‌کند که به جای «مدرنیست» (الحداثي)، از اصطلاح «مدرنیزه‌گر» (الحداثوي) استفاده شود؛ زیرا مدرنیزه‌گر کسی است که صرفاً به تقلید از الگوی غربی مدرنیته می‌پردازد، درحالی‌که مدرنیست لزوماً این تقلید را دنبال نمی‌کند.[3]
از جمله اهداف مهم مدرنیست‌ها این‌که:
  1. مدرنیست‌ها سعی دارند تا قواعد و سنت‌های قدیمی و گذشته را کنار گذاشته و فرم‌های جدیدی خلق نمایند.
  2. آن‌ها عقل را معیار و ملاک خود انتخاب کرده‌اند، اقتدار سنت و وحی را کنار می‌زنند و همیشه در این باره برنامه‌ریزی دارند و در پی عملی آن در جهان هستند.
  3. مدرنیست‌ها علم تجری را عامل پیشرفت بشریت دانسته و می‌کوشند تا آموزش علوم طبیعی، پزشکی و صنعت را بیشتر رشد دهند؛ زیرا به این طریق به اهداف عمدۀشان دست پیدا می‌کنند که همانا کنار زدن فرهنگ و تراث قدیمی در حاشیه است.
  4. مدرنیست یا نوگراها به فردگرایی معتقدند، یعنی به باور آن‌ها فرد از سلطۀ سنت، خانواده، دین و حکومت‌های مستبد رهایی یابد.
  5. آن‌ها خواستار این هستند که باید دین از عرصه‌های سیاست، قانون و آموزش جدا باشد تا یک نظام عقلانی، غیر دینی و بی‌طرف نسبت به اعتقادات شخصی تاسیس شود.
  6. و… .
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. حارث فخری، «الحداثة وموقفها من السنة»، ص ۳۳.
[2]. حرب، علی، حدیث النهایات، ص ۳۴.
[3]. طه عبدالرحمن، روح الحداثة المدخل الی تأسیس الحداثة الإسلامیة، ص ۴۷؛ الحداثة وموقفها من السنة، ص ۳۵.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version