گورو نانک، بنیانگذار آیین سیک، بهگونهای غیرمستقیم ادعای دریافت وحی و مأموریت الهی نموده است. وی مدعی است که به جهانی دیگر منتقل شد و در محضر الهی حضور یافت. در آنجا رسالتی دریافت کرد مبنی بر اینکه باید به نام خداوند بشارت دهد و مردم را به پیروی از آموزههای خود دعوت نماید؛ پس از این واقعه، گورو نانک به تبلیغ اندیشههای خویش پرداخت و توانست پیروان زیادی را گرد خود جمع کند.
۲. نقد این ادعا از دیدگاه اسلام
ادعای نبوت توسط گورو نانک، پدیدهای نوظهور نیست؛ بلکه در طول تاریخ، پیش و پس از وی نیز افرادی چنین ادعایی را مطرح کردهاند. این مدعیان، آگاهانه یا ناآگاهانه، تلاش داشتهاند تا در باور مسلمانان نسبت به پیامبری حضرت محمد مصطفی صلیاللهعلیهوسلم که آخرین فرستادۀ الهی است، تردید ایجاد کنند.
از منظر اسلام، گورو نانک یکی از مخالفان صریح دین حق به شمار میرود؛ چرا که وی با تلفیق آموزههای اسلامی و هندویی، سعی در ایجاد یک مکتب التقاطی داشته است که هدف نهایی آن، خدشهدار ساختن اصالت اسلام بوده است. با این حال، این تلاشها بیثمر است؛ زیرا اسلام، دینی الهی، جامع و مطابق با فطرت انسانی است و از جانب خداوند حفظ شده و تا قیامت پابرجا خواهد ماند.
در طول تاریخ، علمای صادق و رجال برجستهای در امت اسلام ظهور کردهاند که همواره در برابر انحرافات ایستادگی کرده و از مرزهای عقیده دفاع نمودهاند. این تلاشها تضمینکنندۀ بقای دین و روشنگر راه هدایت برای نسلهای آینده بوده است.
بدیهی است که پیامبر اسلام، حضرت محمد صلیاللهعلیهوسلم، آخرین پیامبر و خاتم انبیا هستند. دلایل فراوانی از قرآن کریم، سنت نبوی، و اجماع علمای امت اسلامی بر این حقیقت دلالت دارد. بنابراین، هرگونه ادعای نبوت پس از ایشان، مردود و باطل است.
خداوند متعال میفرماید: “مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ الله وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ”[1]؛ «محمد صلىاللهعليهوآلهوسلم پدر هیچیک از مردان شما نبوده است، بلکه فرستادۀ الله و خاتم پیامبران است»
«و خداوند متعال در کتاب خود و پیامبرش در سنت متواتر از او خبر دادهاند که پس از او پیامبری نخواهد آمد؛ تا مردم بدانند که هر کس پس از او ادعای این مقام را داشته باشد، دروغگوی افّاک (بسیار دروغپرداز)، دجّال، گمراه و گمراهکننده است؛ هرچند (برای فریب مردم) لباس پاره کند، بازیگری کند، و انواع سحر و طلسمها و امور غریبه (مانند نیرنجات) را بهکار گیرد. تمام اینها نزد خردمندان باطل و گمراهی است. همانگونه که خداوند، سبحانه و تعالی، بر دست اسود عنسی در یمن، و مُسیلمهٔ کذّاب در یمامه، کارهایی پدید آورد که حالاتی فاسد و گفتارهایی پوچ بودند، تا جاییکه هر صاحب عقل و فهم و خردی یقین یافت که آن دو دروغگو و گمراه بودند. خداوند آن دو را لعنت کند. و همچنین هر کسیکه تا روز قیامت چنین ادعایی داشته باشد، تا اینکه پایان همۀ این مدعیان، مسیح دجّال باشد؛ پس هر یک از این دروغگویان، همراه خود کارهایی پدید میآورند که خداوند آنها را خلق میکند، اما علما و مؤمنان شهادت میدهند که آورندۀ آنها دروغگوست.»
قاضی عیاض، از بزرگان اهل علم و مؤلف کتاب «الشفاء» بهتعریف حقوق المصطفی، به صراحت اظهار میدارد که هر مدعی نبوت پس از حضرت محمد مصطفی صلیاللهعلیهوسلم کافر، دروغگو، و تکذیبکنندۀ پیامبر اسلام است و این ادعا در تعارض آشکار با آیات قرآن کریم قرار دارد. او در این زمینه مینویسد:
«وأجمعت الأمة على حمل هذا الكلام على ظاهره، وأن مفهومه المراد به دون تأويل ولا تخصيص، فلا شك في كفر هؤلاء الطوائف كلها قطعًا، إجماعًا وسمعًا.»[3] ترجمه: «امت اسلامی اجماع دارند که این سخن [آیۀ مربوط به ختم نبوت] بر ظاهرش حمل میشود و منظور از آن، همان مفهوم روشن و بینیاز از تأویل و تخصیص است؛ بنابراین، در کفر تمام گروههایی که مدعی نبوت پس از آنحضرت شده یا از چنین مدعیانی پیروی کنند، هیچ شکی نیست؛ بلکه کفر آنها به صورت قطعی، بر اساس اجماع امت و دلایل نقلی (قرآن و سنت)، ثابت شده است.»
همچنان خداوند -جلّوعلا- در آیات محکم خود میفرماید: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا»؛ «امروز دینتان را برای شما کامل کردم، و نعمتم را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم.»[4]
قاضی عیاض رحمهالله در ذیل این آیه میگوید: «تدل الآيـة على أن الله قد أكمل الدين، فلهذا لا حاجة للعالم إلى نبي جديد؛ لأن الرسول محمد صلىاللهعليهوسلم قد أتى بالشريعة الكاملة الشاملة الصالحـة لجميع الأمكنـة والأزمنـة مهما ردها ورفضها المجرمون»؛[5] «این آیه دلالت میکند بر اینکه خداوند دین را کامل کرده است، بنابراین دیگر نیازی برای جهانیان به پیامبر جدید وجود ندارد؛ زیرا پیامبر محمد صلىاللهعليهوسلم با شریعتی کامل و فراگیر آمده است، شریعتی که برای همۀ زمانها و مکانها شایسته و مناسب است، هرچند که مجرمان آن را نپذیرند و رد کنند.»
ابنکثیر رحمهالله در تفسیر این آیه گفتهاند: (هذه أكبر نعم الله –تعالى– على هذه الأمة حيث أكمل لهـم دينهم، فلا يحتاجون إلى دين غيره، ولا إلى نبي غير نبيهم -صلوات الله وسلامه عليه-، ولهذا جعله الله خاتم الأنبياء، وبعثه إلى الإنس والجن…)؛[6] «این، بزرگترین نعمت خداوند –تعالی– بر این امت است، چرا که دینشان را برایشان کامل کرد، بنابراین نیازی به دینی غیر از آن ندارند و نه به پیامبری جز پیامبرشان –درود و سلام خدا بر او باد–، و به همین سبب، خداوند او را خاتم پیامبران قرار داد و او را برای انسانها و جنّیان فرستاد…».
ختم نبوت امری روشن است؛ زیرا شریعت اسلام برای همۀ زمانها و مکانها مناسب است. این شریعت دارای احکام کلی است و درِ اجتهاد نیز برای پاسخ به مسائل جدید باز گذاشته شده است. بنابراین، دیگر نیازی به پیامبر جدید نیست، برخلاف شریعت پیامبران پیشین که برای مدت محدود و قومی خاص نازل شده بود؛ اما شریعت خاتم که با پیامبر خاتم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم آمده، برای همۀ مردم بلکه برای تمام جهانیان است.[7]
خداوند متعال میفرماید: «وما أرسلناك إلا رحمة للعالمين»؛[8] «و ما تو را نفرستادیم مگر رحمتی برای جهانیان».
و فرمود: «وما أرسلناك إلا كافة للناس بشيراً ونذيراً»؛[9] «و ما تو را نفرستادیم مگر برای همۀ مردم، بشارتدهنده و بیمدهنده».
رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم مسئلۀ ختم نبوت را در مناسبتهای گوناگون و با عبارات مختلف، آنچنان روشن و بیابهام بیان فرمودهاند که هیچ مجالی برای تحریف، تأویل نادرست یا تفسیر به رأی باقی نمانده است.
در حدیثی که در صحیح بخاری و صحیح مسلم از ابوهریره رضیاللهعنه روایت شده، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم چنین فرمودند: «مثلی و مثل الأنبیاء من قبلی كمثل رجل بنى بيتاً فأحسنه وأجمله إلا موضع لبنة من زاوية من زواياه، فجعل الناس يطوفون به ويعجبون له ويقولون: هلا وُضعت هذه اللبنة؟ قال: فأنا اللبنة، وأنا خاتم النبيين»؛[10] ترجمه: «مثال من و پیامبران پیش از من، مانند مردی است که خانهای زیبا و کامل بنا کرده، جز اینکه جای یک آجر در گوشهای از آن خالی مانده است. مردم گرد آن خانه میگردند و از زیباییاش شگفتزده میشوند و میگویند: کاش این آجر هم گذاشته میشد! پیامبر فرمودند: من همان آجرم، و من خاتم پیامبرانم.»
این تمثیل بلیغ، بیانگر آن است که نبوت همانند بنایی رفیع و باشکوه است که انبیای الهی، ارکان و اجزای آن را تشکیل دادهاند. پیش از بعثت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم، این بنا تا حد کمال ساخته شده بود و تنها یک آجر برای اتمام آن باقی مانده بود. آنحضرت با بعثت خود، این جای خالی را پر کرده و بنای نبوت را به کمال و تمام رساندند. اکنون که این ساختمان کامل شده است، دیگر هیچ نیازی به نبی یا رسول جدید وجود ندارد و اگر کسی مدعی شود که قسمی دیگر از نبوت یا رسالت برای او باقی مانده است، ادعای او در این ساختمان جایگاهی ندارد و بهوضوح مردود است. اکنون در قصر نبوت نه مجالی برای نبوت است و نه برای رسالت. اگر برای نبوت یا رسالت قسم دیگری تسلیم گردد، پس برای آن در قصر نبوت مجال جایی ندارد.»[11]
وقال صلىاللهعليهوسلم: “إن لي أسماء: أنا محمد، وأنا أحمد، وأنا الماحي يمحو الله بي الكفر، وأنا الحاشر الذي يحشر الناس على قدمي، وأنا العاقب، والعاقب الذي ليس بعده نبي.”[12]
همچنین فرمود: «من چند نام دارم: من محمد هستم، و احمد هستم، و ماحی هستم که خداوند بهوسیلۀ من کفر را میزداید، و حاشر هستم که مردم در روز قیامت بر پای من گرد میآیند، و من عاقب هستم؛ یعنی پس از من هیچ پیامبری نخواهد آمد.»
وفي صحيح مسلم عن ثوبان: قال رسول الله صلىاللهعليهوسلم: «وإنه سيكون في أمتي كذابون ثلاثون، كلهم يزعم أنه نبي، وأنا خاتم النبيين، لا نبي بعدي.»[13]
ترجمه: و در صحیح مسلم از ثوبان روایت است که پیامبر صلیاللهعلیهوسلم فرمود: «در امت من سی نفر دروغگو خواهند آمد که هرکدام ادعای پیامبری خواهند کرد، درحالیکه من خاتم پیامبرانم و پس از من پیامبری نیست.»
علامه طحاوی رحمهالله صاحب کتاب معتبر عقیده «عقیدۀ طحاویه» در رد مدعیان نبوت میفرماید: «وَإِنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ الْمُصْطَفَى، وَنَبِيُّهُ الْمُجْتَبَى، وَرَسُولُهُ الْمُرْتَضَى، وَأَنَّهُ خَاتَمُ الْأَنْبِيَاءِ، وَإِمَامُ الْأَتْقِيَاءِ، وَسَيِّدُ الْمُرْسَلِينَ، وَحَبِيبُ رَبِّ الْعَالَمِينَ، وَكُلُّ دَعْوَى النُّبُوَّةِ بَعْدَهُ فَغَيٌّ وَهَوًى.»[14]
ترجمه: «و یقین داریم که محمد صلیاللهعلیهوسلم بندۀ برگزیده، پیامبر برگزیده، و رسول پسندیدۀ خداوند است. او خاتم پیامبران، پیشوای پرهیزگاران، سید و سرور پیامبران الهی، و محبوب پروردگار جهانیان است. و هرگونه ادعای نبوت پس از او، گمراهی و پیروی از هوای نفس است.»
خاتمیت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم به حد تواتر از او نقل شده و مورد اجماع همۀ مسلمانان است. هرکس پس از او ادعای پیامبری کند، کافر است؛ چه بگوید پیامبر مستقلی است و شریعت تازه آورده، و چه بگوید که به او وحی میشود برای تفسیر یا تبیین مسائل مختلف شریعت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم.
بنابراین، ادعای گورو نانک و پیروان آن و همچنان ادعای برخی فرقههای افراطی مبنی بر وجود وحی یا مقاماتی همردیف وحی برای برخی افراد و اینکه گوینده در امور شرع الله خطا نمیکند، بیتردید طبق اجماع مسلمانان کفر است.[15]