توحید یکی از بنیادیترین، اساسیترین و مهمترین اصول اعتقادی در دین اسلام است؛ اصلی که بدون آن، کسی نمیتواند پا به دایرۀ اسلام بنهد و به این دین و آیین آسمانی بپیوندد. این اصل است که خداوند به خاطر آن هزاران پیامبر علیهمالصلاةوالسلام را فرستاد و هر کدام به سوی وحدانیت الله متعال دعوت میدادند.
زمانیکه آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم به عنوان پیامبر مبعوث گردید همین مسئولیت بزرگ و خطیر را به عهده گرفت و وظیفهاش این بود که جامعۀ پرشرک و بتپرست مکه را دگرگون نموده و مردم آن را به سوی وحدانیت الله متعال دعوت دهد. برهمین اساس در قرآن کریم، احادیث پیامبر صلیاللهعلیهوسلم به اصل توحید، توجه ویژهای شده است.
کلمۀ توحید مصدر باب تفعیل و از ریشۀ وحّد یوحّد توحیدا است. یک چیز را تنها قراردادن توحید محسوب میشود. توحید در اصطلاح: «ایمان به وحدانیت الله جلجلاله در ربوبیت، الوهیت، اسما و صفاتش.»
در ذیل به بعضی آیاتی میپردازیم که جایگاه توحید را بیان میکنند:
الله متعال میفرماید: “وإلهکم إله واحد لا إله إلا هو الرحمن الرحیم”[1] ترجمه: «و معبودتان، معبود یگانه است. معبود [راستینی] جز او نیست. بخشایندۀ مهربان است.
خداوند جلجلاله در جای دیگر میفرماید: “شهد الله أنه لا إله إلا هو والملائکة وأولو العلم قائما بالقسط لا إله إلا هو العزیز الحکیم”[2] ترجمه: «خداوند (به یگانگی خود) گواهی داده است و فرشتگان و صاحبان دانش نیز (گواهی میدهند)، که جز او معبود (راستینی) نیست؛ در حالیکه برپادارندۀ عدل است. [آری] معبود [راستینی] جز او [که] پیروزمند فرزانه است، نیست».
توحید نه تنها در دین اسلام، یک اصل بنیادی است، بلکه این اصل در تمام شرایعی که از سوی الله متعال فرستاده شدهاند، وجود داشته است و تمام پیامبران علیهمالصلاةوالسلام، امتیان خود را به سوی این اصل دعوت دادهاند، پس هر آیینی که توحید و یگانگی خداوند متعال در آن اصل و پایه نباشد، هیچ ارزش و اعتباری ندارد. تحقیقات نشان داده که در آیین شینتو نه تنها اصل توحید وجود ندارد، بلکه هر گروه و یا هر خانوادهای برای خودش کامی مخصوصی دارند، او را عبادت میکنند، برای او نذر و خیرات میکنند، حاجتهای خود را از او میخواهند در حالیکه آن کامی و یا به اصطلاح آنان خدایشان نمیتواند برایشان کاری انجام دهد.
برای اثبات توحید و یگانگی خداوند متعال در شرایع دیگر، در ذیل به آیاتی میپردازیم که پیامبران گذشته علیهمالصلاةوالسلام، امتیان خود را به سوی الله متعال دعوت میدادند.
حضرت نوح علیهالصلاةوالسلام وقتی به سوی قومش فرستاده شد، چنین فرمود: “ولقد أرسلنا نوحا إلی قومه فقال یا قوم اعبدوا الله مالکم من إله غیره”[3] ترجمه:«ما، نوح را به سوی قومش فرستادیم؛ پس به آنان گفت: ای قوم من، الله را عبادت کنید؛ معبود برحقی جز او ندارید».
حضرت هود علیهالصلاةوالسلام: “وإلی عاد أخاهم هودا قال یا قوم اعبدوا الله مالکم من إله غیره أفلا تتقون”[4] ترجمه: «و به سوی قوم عاد، برادرشان هود را فرستادیم، گفت: ای قوم من، الله را عبادت کنید؛ هیچ معبود برحقی جز او ندارید. آیا تقوا پیشه نمیکنید؟»
حضرت صالح علیهالصلاةوالسلام: “إلی ثمود أخاهم صالحا قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره”[5] ترجمه: «و به سوی قبیلۀ ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم، گفت: ای قوم من، الله را عبادت کنید؛ شما هیچ معبودی برحقی جز او ندارید».
حضرت شعیب علیهالصلاةوالسلام: “وإلی مدین أخاهم شعیبا قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره”[6] ترجمه:«و به سوی مردم مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من، الله را عبادت کنید؛ شما هیچ معبودی برحقی جز او ندارید.
توحید همانگونه که اولین مسئولیت پیامبران علیهمالصلاةوالسلام بود، اولین مسئولیت و وظیفۀ سایر دعوتگران و بندگان الله متعال نیز است؛ رسول الله صلیاللهعلیهوسلم وقتی حضرت معاذ بن جبل رضیاللهعنه را به سوی یمن فرستاد به او توصیه کرد، و فرمود: “إنك تقدم علی قوم من أهل الکتاب فلیکن أول ما تدعوهم إلی أن یوحدوا الله”[7] «تو نزد گروهی از اهل کتاب میروی، پس اولین چیزی که در آنجا آنان را به سوی آن دعوت میدهی توحید و وحدانیت پروردگار باشد».
در حدیث دیگری میفرماید: “أمرت أن أقاتل الناس حتی یشهدوا أن لا إله إلا الله، وأن محمدا رسول الله”[8] «به من دستور داده شده است تا زمانی با مردم بجنگم که لا اله إلا الله را بخوانند و مسلمان شوند و گواهی بدهند محمد صلیاللهعلیهوسلم رسول الله جلجلاله است.»
اگر از لحاظ عقلی و منطقی نیز موضوع را بررسی کنیم به همین نتیجه میرسیم که نباید در این جهان بیش از یک معبود باشد و یک ذات لایق و شایستۀ عبادت و بندگی است. برای اثبات اصل توحید و یگانگی خداوند، مسیرهای متعددی طی شده که هرکدام، با استفاده از دلایل و برهانهایی به اثبات توحید رسیدهاند. اینک به برخی از آنها خواهیم پرداخت:
فطرت
اولین مسیری که به اثبات توحید انجامیده، مسیر فطرت است. علم به وجود خالق و میل بهخداپرستی، در ضمیر نهان انسان و به صورت امر فطری در وجود او قرار داده شده است، چیزی شبیه تنظیمات کارخانه یا اطلاعات ثبت شده در بایاس ((BIOS کمپیوتر که توسط کارخانۀ سازندۀ آن نصب شده است، به همین دلیل است که در تاریخ گذشتگان، بسیار شاهد پرستش خداوند توسط اقوام مختلف بودهایم. در هنگام ابتلا به مصایب و گرفتاریهای شدید، انسان فطرتاً متوجه و امیدوار به یک نیروی مافوق بشری و قدرتمند میشود[9]؛ قدرتی که بتواند دست او را بگیرد و از این مخصمهای که در آن افتاده و با آن دستوپنجه نرم میکند او را وارهاند و به مراد و خواستهاش برساند و آن ذات، کسی نیست جز آفریدگار جهان. آیا کامیهای شینتوی میتوانند چنین کاری انجام دهند؟ آیا ارواح و اجسادی که آنان عبادت میکنند میتوانند مقاصدشان را برآورده سازند؟ آیا چیزهای قدرتمندی که پیروان آن آیین، از آن بیم دارند میتوانند در چنین حالاتی به دادشان برسند؟
برهان نظم
دومین مسیری که به اثبات توحید میانجامد، برهان نظم است. فرض کنیم نعوذبالله دو یا چند خدا وجود داشته باشد، دو یا چند قدرت متفاوت که سلایق و تصمیمات مختلفی دارند. در نتیجۀ این اختلاف و تفاوت و اِعمال ارادههای متضاد و یا متفاوت، شاهد هرج و مرج و بینظمی در جهان تحت فرمانروایی خدایان خواهیم بود.
یک خدا تصمیم میگیرد که خورشید از شرق طلوع کند، دیگری به طلوع خورشید از غرب فرمان میدهد. یکی میخواهد باران ببارد و دیگری به تابش خورشید امر مینماید.[10] [نهایتش همان چیزی میشود که الله متعال در قرآن کریم؛ کلام زیبا و جاودان خود آن را به تصویر کشیده و همه را بدان آگاه ساخته است. الله متعال در این مورد میفرماید: “لو کان فيهما آلهة إلا الله لفسدتا فسبحان الله رب العرش عما يصفون”[11] ترجمه: «اگر در آن، دو معبودانی جز خداوند بودند تباه میشدند. پس خداوند، پروردگار عرش، پاک و فراتر است از آنچه بیان میکنند»
حالا ببینیم که این مهمترین اصل و اساسیترین پایه و ستون در آیین شینتو چه جایگاهی دارد؟ مردم به آن به چه دیدی مینگرند؟ دینی که معبودان، خدایان و کامیهایشان به میلیونها برسد و در آن ارواح، نیروهای طبیعی، اجداد، کوهها، رودخانهها، خورشید (یکی از مهمترین خدایانشان که به آن حرمت و جایگاه خاصی قایل هستند) عبادت شوند، پس جایگاه خدا در آن کجاست؟
وقتی توحید در تمام ادیان، شرایع و آیینهای آسمانی مورد توجه بوده است و به ویژه در اسلام که یکی از ستونهای اساسی و پایههای اصلی دین اسلام محسوب میشود، در آیین شینتو اعتباری ندارد و به عنوان یک محور اصلی بدان توجه نمیشود، چگونه میتوان این آیین را، آیین نجاتبخش، حیاتی و جاودان دانست؛ دینی جاودان میماند و هیچگاه محو و نابود نمیشود که با ربالأرباب پیوند داشته باشد. خدا؛ پروردگار عالمیان و خالق انس و جان و مدبر کون و مکانرا از هرکس و هرچیز بالاتر بداند و دستور هیچ کسی را در برابر دستور الله سبحانه و تعالی ندهد. به ویژه این مخلوقاتی که خداوند متعال خودش آنها را آفریده است، آیا میتوانند با ربالعالمین برابری کنند؟ آیا این مخلوقات بدون اذن و ارادۀ الله متعال میتوانند کوچکترین تغییری در این عالم پهناور و وسیع ایجاد کنند؟ پاسخ به همۀ پرسشهای فوق خیر است؛ زیرا تا حالا چنین کسی یافت نشده و در آینده نیز نخواهد شد.
[7]. البخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح البخاری، کتاب التوحید، باب ما جاء في دعاء النبی صلیاللهعلیهوسلم أمته إلی توحید الله تبارک وتعالی، ج ۹، ص ۳۱۰، رقم الحدیث: ۷۳۶۷.