نويسنده: مهاجر عزیزی
سیکیزم؛ پیدایش و مبانی اعتقادی آن
بخش چهاردهم
۳. تنزیۀ الله متعال در آیین سیک
آیین سیک بر توحید تأکید دارد و پرستش بتها، ستارگان و درختان را حرام میشمارد. از دیدگاه آنان، خداوند ویژگیهای زیر را دارد: هرگز نمیمیرد؛ بدون شکل است؛ ذات او برای عقل بشر غیرقابل درک است؛ وجود او از طریق مخلوقاتش آشکار میشود.
سیکها الله متعال را با این نامها میخوانند:
– «واه گورو» (خداوند استاد)
– «سات نام» (نام راستین)
– «کرمات» (بخشنده)
– «خالق حق» (آفرینندۀ حقیقی)
– «اخال» (جاودانه)
– «نیرانکار» (بیشکل و غیرمادی)
آیین سیک هرگونه تصویرسازی یا تجسمبخشی به خداوند را ممنوع کرده است.[1]
سیکها در باب توحید از مسلمانان تأثر پذیرفته و آن را از مسلمانان آموختهاند؛ ازاینرو بتپرستی و بعض خرافات را رد میکنند؛ اما در این باب از هندوییزم نیز متأثر بودهاند که آن سبب نقض توحیدشان شده است؛ زیرا اصلا سیکها فرقۀ انشعابی هندوییزم بودهاند.
1. ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾؛[2] ترجمه: «بگو او الله یگانه است»
2. ﴿اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾؛[3] ترجمه: «الله که هیچ معبودی جز او نیست»
3. ﴿إِنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ﴾؛[4] ترجمه: «معبود شما یکی است»
4. ﴿إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ﴾؛[5] ترجمه: «دین نزد الله، اسلام است»
5. ﴿فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ﴾؛[6] ترجمه: «پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به الله ایمان آورد، به محکمترین رشته چنگ زده است»
هر آنچه غیر الله عبادت و پرستش شود، طاغوت گفته میشود؛[7] خواه انسان باشد، یا سنگ یا هر مخلوق دیگری که مردم در طول تاریخ پرستش کردهاند. اینها همگی مخلوقاتی هستند که الله تعالی آنها را برای خدمت به انسان آفریده است.
– ﴿يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنكَ شَيْئًا﴾ [8] ترجمه: «پدرجان! چرا چیزی را میپرستی که نمیشنود و نمیبیند و هیچ مشکلی از تو حل نمیکند؟»
– ﴿يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ﴾؛[9] ترجمه: «پدرجان! شیطان را پرستش مکن»
سیکها در اعتقاد به «خدای زندهای که نمیمیرد» نیز از مسلمانان تأثیر پذیرفتهاند، اسلام به پیروانش دستور داده که به این حقیقت ایمان داشته باشند. در ادامه آیات قرانی دربارۀ حیات الهی بیان میشود.
1. ﴿اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ﴾؛[10] ترجمه: «الله که هیچ معبودی جز او نیست، زنده و پایدار است.»
2. ﴿وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ﴾؛[11] ترجمه: «و همه صورتها در برابر زندۀ پایدار خاضعاند.»
3. ﴿هُوَ الْحَيُّ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ﴾؛[12] ترجمه: «اوست زندهای که هیچ معبودی جز او نیست، پس او را با اخلاص بخوانید»
اعتقاد سیکها که میگویند «خداوند شکل ندارد» با عقیدۀ مسلمانان که بر اساس آیۀ ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾[13] است، همخوانی دارد؛ اما تنزیه در اسلام به معنای نفی وجود نیست، چرا که خداوند متعال وجودی مطلق دارد. در عقیدۀ ما، نفی و اثبات صفات الهی مکمل یکدیگرند و هیچ تناقضی بین آنها نیست، خداوند مانند مخلوقات نیست؛ اما دارای صفات کمالی مانند شنوایی، بینایی و علم است. این هماهنگی زیبا را برخی درک نکردهاند: برخی در مسیر تنزیه افراط کرده و با بهانۀ حفظ تنزیه؛ حتی اسماء و صفات الهی را انکار نمودهاند، عدهای دیگر در مسیر اثبات صفات، به تجسیم و تشبیه گراییدهاند، هر دو دیدگاه باطل است و ما به گفتۀ پروردگارمان پایبندیم: ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾ «هیچ چیزی مانند او نیست و اوست شنوا و بینا»[14]
در این آیه، هم تنزیه (نفی شباهت به مخلوقات) و هم اثبات صفات (سمع و بصر) با حکمت تمام جمع شده است.[15]
۴. نسبت وصفناپذیری به الله متعال
ادعای پیروان آیین سیک مبنی بر اینکه خداوند «وصفناپذیر» است، نادرست و باطل میباشد؛ بلکه پروردگار متعال دارای صفات کمال و جمال است؛ او آفریننده، روزیدهنده، بخشنده، مهربان، زنده کننده و میراننده است. ذات اقدس الهی با صفاتی شناخته میشود که از طریق آنها بندگان میتوانند او را بخوانند و به درگاهش تقرب جویند.[16]
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: ﴿وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا﴾ «و برای خداوند، نامهای نیکوست؛ پس او را با آنها بخوانید.»[17]
همچنین پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم فرمودهاند: «إِنَّ لِلَّهِ تِسْعَةً وَتِسْعِينَ اسْمًا، مِائَةً إِلَّا وَاحِدًا، مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ»[18] «همانا برای خداوند نود و نه نام است؛ صد تا کمتر از یکی، هر کس آنها را بشناسد و بهکار بندد، وارد بهشت خواهد شد.»
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. همان، ۱۵۳
[2]. سورۀ اخلاص، آیه ۱.
[3]. سورۀ بقره، آیه ۲۵۵.
[4]. سورۀ انبیاء، آیه ۱۰۸.
[5]. سورۀ آل عمران، آیه ۱۹.
[6]. سورۀ بقره، آیه ۲۵۶.
[7]. عبدالرحمن بن حسن، فتح المجید، ص ۳۹۲.
[8]. سورۀ مریم، آیه ۴۲.
[9]. سورۀ مریم، آیه ۴۴.
[10]. سورۀ بقره، آیه ۲۵۵.
[11]. سورۀ طه، آیه ۱۱۱.
[12]. سورۀ غافر، آیه ۶۵.
[13]. سورۀ شوری، آیه ۱۱.
[14]. شوری:۱۱.
[15]. بسام العموش، طائفة السیخ و موقف الاسلام منها، ص ۱۵۲.
[16]. همان، ص ۱۵۲.
[17]. سورۀ اعراف، آیه ۱۸۰.
[18]. مسند احمد، ج ۱۲، ص ۶۹.