
نویسنده: عبیدالله نیمروزی
فیلسوف افغانستان؛ سید جمالالدین افغان
بخش چهلم
نگاه تحقیرآمیز استعمارگران و دو راهی ملت مصر
این، همان عقیدهای است که سردمداران حکومت انگلیس در رابطه با ملتهای مستعمره و در بند خود دارند. از نظر آنان، این ملتها شایستۀ هیچگونه کرامت انسانی نیستند و باید با آنها همانگونه رفتار کرد که با حیواناتی که در چراگاه میچرند، رفتار میشود. بلی، آنها با مردم چنین رفتاری دارند، و همین شیوۀ تحقیرآمیز را در هند نیز بهکار بستهاند و با صراحت تمام، از زبان خود پرده از این دیدگاه برمیدارند.
اکنون، مردم مصر در برابر یک دو راهی بزرگ قرار گرفتهاند:
یا اینکه دست اتحاد و همکاری به یکدیگر دهند و در راه حفظ شرف، عزت نفس انسانی، و جایگاه والای عربی خود، جان و مال را فدای این هدف مقدس نمایند. در این مسیر، وظیفه دارند از حقوق دینی خود دفاع کنند و خود را از یوغ بندگی قومی رهایی بخشند که با آنان همچون قاطر و الاغ رفتار میکند. اگر ملت مصر عزم خویش را جزم کند، بدون تردید، از حمایت برادران مسلمان خود که چشم به خیزش آنان دوختهاند، برخوردار خواهند شد. این، شریفترین و سهلترین راه است.
راه دوم اما، راهی سخت و شرمآور است: اینکه مردم مصر از تمام ویژگیهای انسانی خود چشم بپوشند، زیور ایمان را از خویش برگیرند، عزت عربی خویش را به فراموشی سپارند و یوغ بردگی را بر گردن نهند. در این راه، خوردن و نوشیدن را با حیوانات تقسیم میکنند، هر ذلتی را عزت میپندارند و از هر ظلمی استقبال میکنند.
نشست پرتنش دربارۀ سودان با حضور سید جمالالدین
در آخرین نشست از مجموعه نشستهای مهمی که با حضور سید جمالالدین برگزار شد، مستر پلانت، دیداری میان او و لرد سالزبری و لرد چرچیل ترتیب داد تا دربارۀ اوضاع سودان ـ که آن روزها کانون توجه جهانی شده بود ـ گفتوگو شود؛ اما این دیدار، به دلیل اختلاف عمیق در دیدگاهها، بینتیجه ماند.
سید جمالالدین، در این دیدار، با صراحت تمام، به نقد سیاستهای نادرست بریتانیا در مشرق زمین پرداخت و بارها از ظلم و استبداد ایشان سخن گفت. لرد سالزبری، در پاسخ به صراحت او، گفت:
«بریتانیا بهخوبی از قدرت و نفوذ تو آگاه است، ما به رأی و نظر تو احترام فراوان قائلیم و علاقهمندیم با کشورهای اسلامی، رابطهای مبتنی بر دوستی و همپیمانی برقرار کنیم؛ البته این رابطه بر اساس شرایط و اوضاع خاص خواهد بود. ما به این نتیجه رسیدهایم که تو را به سودان بفرستیم تا به عنوان پادشاه، ریشۀ فتنۀ مهدی را بخشکانی و راه را برای اصلاحات بریتانیا در آن سرزمین هموار سازی.»[1]
پاسخ قاطع سید جمالالدین: رد منصب پادشاهی
جمالالدین، با شنیدن این پیشنهاد، پاسخ داد: «چه وظیفۀ عجیب و چه سیاست احمقانهای! هیچ سیاستی زشتتر و قبیحتر از این نمیتوان سراغ گرفت. آقای لرد! اجازه بدهید از شما بپرسم: آیا سودان ملک شخصی شماست که حق دارید برای آن پادشاه تعیین کنید؟»
او ادامه داد: «شما از اصلاحاتی سخن میگویید که گویا قرار است از سوی بریتانیا به ملتها ارزانی شود، در پاسخ باید به شوخی؛ اما با طعمی از حقیقت ــ نگاهتان را به ملت ایرلند معطوف دارم. مگر ملت ایرلند چه رنجها و مشقتهایی را در راه آزادی نکشیده است؟ چرا با وجود آنکه از شما بسیار نزدیکترند، خواستههایشان را نمیپذیرید و به اصلاح امورشان نمیپردازید؟»[2]
پایان گفتگو و واکنش عمومی
لرد سالزبری از این پاسخ چنان دچار شگفتی شد که در بهتی عمیق فرو رفت، چراکه هرگز انتظار چنین واکنشی را نداشت. او گمان میکرد که سید جمالالدین باید بهخاطر این پیشنهاد و لطف بریتانیا، سجدۀ شکر بهجای آورد.
این نشست بدون هیچ نتیجهای و در فضایی از کدورت پایان یافت؛ اما جراید آزاد بریتانیا، گزارشی از این گفتگو را منتشر کرده و نظرها و سخنان سید جمالالدین را مورد تأیید قرار دادند.
گامهای استوار در دیار غرب: استمرار مبارزه در پاریس و ممنوعیت العروة الوثقى
پس از هجرتی پرفراز و نشیب، سید جمالالدین اسدآبادی رحمهالله، که روح مبارزه و بیدارسازی در او زبانه میکشید، در پاریس مستقر شد و از آنجا مبارزات فکری و اصلاحطلبانۀ خود را با شور و حرارت بیشتری پی گرفت، در پایتخت فرانسه، فضای فکری بازتر، امکانات رسانهای گستردهتر، و بسترهای بینالمللی مناسبتری برای رساندن پیام خود به ملتهای شرق در اختیار داشت. این دوره از حیات فکری سید، گرچه به ظاهر در غرب رقم میخورد؛ اما تمام همّ و غم او همچنان دردمندانه متوجه شرق مظلوم و گرفتار استعمار بود.
در همین زمان، پروژۀ فکری مشترک سید جمالالدین و شاگرد وفادار او، شیخ محمد عبده، یعنی مجلۀ العروة الوثقى، طلوع کرد، این مجله با زبان بیداربخش، ادبیاتی اصلاحگرانه، و بینشی ژرف، به سرعت در جهان اسلام منتشر شد و قلوب آزادیخواهان و اندیشهورزان را مجذوب خود ساخت. العروة الوثقى نه تنها یک نشریه، بلکه رسانۀ یک نهضت و مانیفست یک فکر بود؛ فکری که بهجای تسلیم و رخوت، مردم را به قیام و آگاهی فرامیخواند.
اما دستگاههای استعماری، که بهشدت از بیداری ملتها هراس داشتند، به مقابله با این صدای آزادی پرداختند. ورود العروة الوثقى به بسیاری از سرزمینهای اسلامی، بهویژه کشورهای عربی و هند، به شدت ممنوع شد. دولتهای وابسته به استعمار، نه تنها از انتشار این مجله جلوگیری کردند، بلکه کسانی را که نسخهای از آن در اختیار داشتند یا میخواندند، مورد تعقیب و بازخواست قرار دادند. به این ترتیب، فضای خفقان و فشار بر اصلاحطلبان افزایش یافت و مسیر روشنگری را با سنگریزههای ممنوعیت و سانسور آکندند.
در برابر این فشارها، ادامۀ نشر مجله با دشواریهای عدیدهای مواجه شد، و سرانجام اصلاحطلبان ناچار گردیدند فعالیت آن را متوقف کنند. این وقفه، نه به معنای خاموشی شعلۀ اصلاح، بلکه تاکتیکی برای گذر از مرحلهای دشوار و انتظار فرصتی تازه بود.
در این فضای حساس، محمد عبده که دیگر امیدی به ادامۀ نشر مجله در غرب نداشت، رهسپار بیروت شد تا از آنجا مشعل بیداری را به شیوهای دیگر روشن نگه دارد؛ اما سید جمالالدین، همچنان در فرانسه ماند و با استفاده از امکانات رسانهای آن دیار، از شهری به شهر دیگر سفر میکرد، مقالات متعدد در جراید مینوشت و از آزاداندیشان و صاحبان وجدان بیدار فرانسه میخواست تا در برخورد با مشرق زمین، انصاف، عدالت و انسانیت را سرلوحۀ رفتار خویش سازند.
در همین ایام، تلگرافی از دربار ایران به سید رسید. پادشاه ایران از او دعوت کرده بود تا به وطن خویش بازگردد. با دریافت این پیام، سید که از سالها پیش بهدنبال فرصتی برای تأثیرگذاری مستقیم بر فضای فکری و سیاسی ایران بود، دعوت را پذیرفت. در ماه جمادى الأولى سال ۱۳۰۳ هجری قمری، او رهسپار ایران شد تا شاید در سرزمین مادری نیز بتواند ندای اصلاح را طنینافکن سازد.
افق نگاه: شناخت متفکر از رهگذر اندیشۀ او
پایان این مرحله از حیات سید جمالالدین، آغازی است برای تأملی ژرف در یکی از بزرگترین پروژههای فکری او: العروة الوثقى، مجلهای که میتوان آن را آیینۀ روشن افکار و دغدغههای این متفکر بزرگ دانست، چرا که هیچ راهی برای شناخت صحیح اندیشۀ یک اندیشمند، مطمئنتر از بررسی آثار مکتوب او نیست؛ بهویژه آن زمانی که این آثار با همکاری مستقیم او، در اوج فعالیتهای سیاسی و اجتماعیاش، و در مرکز جهان مدرن تدوین شده باشد.
انشاءالله در بخش بعدی، به معرفی کامل این نشریه خواهیم پرداخت؛ از تاریخچۀ پیدایش آن گرفته تا محتوای مقالات و بازتابهای جهانیاش؛ زیرا «العروة الوثقى»، نه تنها یک سند تاریخی، بلکه قطعهای بنیادین از پازل اندیشۀ سیاسی و اصلاحی در جهان اسلام است.
ادامه دارد…
[1] . حکیم مشرق زمین، ص۸۳.
[2] . منبع قبلی.