
نویسنده: عبیدالله نیمروزی
پاسبان اندلس (اسپانیا)، سلطان یوسف بن تاشفین رحمهالله
بخش یازدهم
نهضت مرابطین و نبرد با برغواطه
کلیدواژهها، مرابطین، عبدالله بن یاسین، برغواطه، جهاد، اصلاح، شهادت
چکیدهٔ مطلب:
نهضت مرابطان، بهعنوان یکی از جریانهای مهم اصلاحی و تمدنی در تاریخ اسلام مغرب، نه تنها تحولی دینی و فکری در جوامع بربری و صحرانشین شمال آفریقا پدید آورد؛ بلکه نقطهی عطفی در تاریخ تعامل میان دین و قدرت سیاسی به شمار میرود، آغاز این حرکت به همت عبدالله بن یاسین رحمهالله بود؛ عالمی فقیه و متعهد که با دغدغهی اصلاح عقیده و بازگرداندن جامعه به اصول اصیل اسلام، پا به عرصهی دعوت نهاد. وی در کنار تربیت نسل جدیدی از مبلغان و مجاهدان، به شیوهای دقیق، مرحلهبهمرحله اقدام به تصفیهی فکری، اخلاقی و اجتماعی جوامع پراکندهی آن منطقه نمود، یکی از بزرگترین چالشهای او در این مسیر، رویارویی با قبایل منحرف برغواطه بود.
قبایل برغواطه که پس از فروپاشی دولت اموی در مغرب ظهور یافتند و حدود چهار قرن بر بخشهایی از نواحی ساحلی مراکش کنونی حکومت کردند، به سبب تأسیس یک مذهب ساختگی که آمیزهای از عقاید اسلامی، باورهای بربری و اندیشههای بدعتآمیز بود، به یکی از جریانهای انحرافی برجسته در جهان اسلام بدل شدند. رهبران آنها، با ادعای نبوت و نگارش قرآن جعلی به زبان بربری، سعی داشتند دین جدیدی بر مبنای افکار خود پایهریزی کنند. این گروه نهتنها از منظر عقیدتی تهدیدی بزرگ برای اسلام محسوب میشدند؛ بلکه از لحاظ سیاسی نیز مانعی عمده بر سر راه وحدت مغرب اسلامی به شمار میرفتند.
عبدالله بن یاسین رحمهالله که دعوت خود را بر پایهی اقامهی سنت، رد بدعت و تجدید دین بنا نهاده بود، نمیتوانست در برابر چنین جریان انحرافی سکوت کند، وی پس از سازماندهی نیروهای مرابطی، با عزم راسخ وارد مناطق تحت سیطرهی برغواطه شد و رسالت اصلاحی خویش را آغاز کرد؛ اما مقابلهی سخت و مسلحانهی قبایل برغواطه، نبردی سهمگین رقم زد که در آن، عبدالله بن یاسین رحمهالله در راه دفاع از توحید و سنت نبوی، به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
شهادت این مصلح بزرگ، نقطهی پایان نبود؛ بلکه آغازی الهامبخش برای ادامهی راه توسط یاران وفادارش چون یحیی بن عمر، ابوبکر بن عمر و یوسف بن تاشفین بود. این نهضت بهسرعت ابعاد وسیعتری یافت، ریشههای فکری و سیاسی آن در سراسر مغرب و اندلس گسترده شد و سرانجام، دولت مقتدر مرابطین با تکیه بر آموزههای عبدالله بن یاسین رحمهالله بنا نهاده شد. این دولت نهتنها در برقراری ثبات سیاسی؛ بلکه در زمینههای علمی، فقهی، معماری و مقاومت در برابر حملات صلیبی و بازپسگیری سرزمینهای اندلس، نقشی درخشان ایفا کرد.
این چکیده با نگاهی تحلیلی و تاریخی، سعی دارد سیر تحول فکری و جهادی مرابطان، نقش سرنوشتساز عبدالله بن یاسین رحمهالله در احیای دینی و اصلاح جامعه و مقابلهی قاطع او با جریانهای بدعتآمیز، چون برغواطه را بررسی کرده و نشان دهد که چگونه شهادت یک عالم میتواند آغازگر برپایی تمدنی شود که قرنها تأثیرگذار باقی بماند.
مقدمه
تاریخ جهان اسلام در گسترهی مغرب عربی، آینهای شفاف از ستیز دائمی میان حق و باطل، سنت و بدعت و دعوت صادقانه و حاکمیتهای فاسد است. این پهنهی وسیع جغرافیایی، در قرون نخستین اسلامی، اگرچه شاهد گسترش اسلام با سرعتی چشمگیر بود؛ اما در پی سقوط دولت امویان و ضعف خلافت عباسی در آن نواحی، به جولانگاهی برای پیدایش جریانهای عقیدتی منحرف و دولتهای محلی خودمختار تبدیل شد، در چنین فضایی، جریانهایی چون «برغواطه» با داعیههای دینی باطل، اقتدار سیاسی مستقل و نظام عقیدتی ساختهوپرداختهی ذهن رهبرانشان، توانستند سلطهی وسیعی بر مناطقی از مراکش امروزی پیدا کنند. برغواطهها نهتنها از نظر دینی، انحرافی آشکار از اصول توحید و سنت نبوی بودند؛ بلکه از حیث سیاسی، مانعی بزرگ بر سر راه اتحاد امت اسلامی در منطقه محسوب میشدند.
در برابر چنین وضع آشفتهای، مردی برخاست که نامش با «دعوت»، «جهاد» و «تجدید دین» گره خورد؛ عبدالله بن یاسین الجزولی رحمهالله، عالمی مالکیمذهب، تربیتیافتهی محافل علمی قیروان و مدینه و مبلغی پرشور که با روحیهای اصلاحطلبانه، زاهدانه و استوار، پرچم احیای دین و دعوت به توحید را در سرزمینهای بربر برافراشت، وی برخلاف بسیاری از فقها که در کنج مدارس به تعلیم علم بسنده میکردند، پای در میدان زد، به عمق جامعه رفت، قبایل پراکندهی صنهاجه و لمتونه را متحد ساخت و با بهرهگیری از الگوی تربیتی و سیاسی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم، نهضتی عظیم را پایهگذاری کرد که بعدها به دولت مقتدر «مرابطین» انجامید.
دعوت عبدالله بن یاسین رحمهالله، بر سه محور اساسی استوار بود: اصلاح عقیده بر اساس توحید و سنت، برپایی نظام شریعت اسلامی در زندگی اجتماعی و مقابله با مظاهر بدعت، جهل و طغیان.
او با دقت تمام، نخست به تزکیه و تهذیب افراد پرداخت و از دل جامعهای آشفته، نسلی از مجاهدان مؤمن و متعبد پدید آورد که به نام «المرابطون» شناخته شدند؛ نسلی که هم اهل علم بودند و هم اهل شمشیر، هم در خانقاه تربیت یافته بودند و هم در میدان نبرد آزموده شده بودند، هنگامیکه بن یاسین رحمهالله و یارانش پا به میدان نبرد با برغواطه گذاشتند، نبرد آنها تنها بر سر مرز و قدرت نبود؛ بلکه تلاشی تمامعیار برای بازگرداندن روح توحید، نفی شرک و خرافه و استقرار حقیقت وحی در برابر ساختههای ذهن منحرف بود.
قبایل برغواطه که چهار قرن در سواحل تامسنا سیطره یافته بودند، نظامی به ظاهر اسلامی؛ اما در باطن آمیخته با باورهای بربری، مسیحی، مجوس و عناصر جادوگری داشتند. آنان کتابی ساختگی بهجای قرآن وضع کرده بودند، روزه را در فصل زمستان جایز میدانستند، نماز را به شیوهای منحرف میگزاردند و رهبرشان را «نبی» میخواندند. این فرقه، یکی از صریحترین نمونههای تحریف دین در تاریخ اسلام بود.
عبدالله بن یاسین رحمهالله در چنین شرایطی، با شجاعتی که فقط از یک دعوتگر مؤمن و صاحب یقین ساخته است، در برابر آنها ایستاد و در نهایت، در راه مقابله با آنان، جان بر سر عقیده نهاد و به درجهی رفیع شهادت رسید.
اما شهادت عبدالله بن یاسین پایان کار نبود، بلکه نقطهی آغاز مرحلهای تازه در تاریخ مغرب اسلامی بود. شاگردان و مجاهدان او، این حرکت را با قدرت بیشتر ادامه دادند؛ دولت مرابطین را تشکیل دادند که نهتنها بخشهای وسیعی از مغرب را متحد ساخت؛ بلکه در برابر هجمهی صلیبیان از مرزهای اندلس دفاع کرد، علم و فرهنگ را گسترش داد و چهرهای نو از تمدن اسلامی را در شمال آفریقا و جنوب اروپا رقم زد.
این پژوهش بر آن است که با اتکا بر منابع تاریخی معتبر و تحلیلهای نوین، زمینههای ظهور برغواطه، سیر دعوت عبدالله بن یاسین، مبانی اصلاحی مرابطون و تقابل سرنوشتساز این دو جریان را بررسی کند، در این راستا، شهادت عبدالله بن یاسین رحمهالله نه تنها یک رویداد تاریخی؛ بلکه نمادی از تقابل دائمی «حق و باطل» در طول تاریخ اسلام تحلیل خواهد شد؛ جایی که مرگ یک عالم، سرچشمهی حیات یک امت شد.
«یافتهها»
سه مسیر برای تحقق امتسازی؛ راهبردهای سیاسی و دینی مرابطون
در جریان بررسی سیر تاریخی حرکت عبد الله بن یاسین و یاران مرابطیاش، روشن میشود که این جنبش اصیل اسلامی، برای تحقق هدف بزرگ خود یعنی وحدت امت و اجرای شریعت، سه روش بنیادین را دنبال میکرد:
۱. نقش نجاتبخش برای آزادسازی سرزمینها
در بسیاری از موارد، مرابطون بهعنوان نیروی نجاتبخش وارد میدان میشدند؛ آن هم زمانیکه مردم مناطق مختلف از ظلم حکام خود به ستوه آمده و از مرابطین درخواست یاری میکردند. این نیروهای مؤمن با هدف اجرای احکام الهی و زدودن مظاهر جاهلیت وارد عمل میشدند. نمونه بارز آن در شهرهای «سجلماسة» و «درعه» رخ داد، زمانیکه ساکنان آن دیار، از مرابطون استمداد کردند و مرابطین با جان و دل پاسخ دادند. در همین راه، یکی از بزرگترین فداکاریها رقم خورد: شهادت فرمانده نظامی جنبش، امیر ابوزکریا یحیی بن عمر.[1]
۲. دعوت مسالمتآمیز از راه گفتوگو و بیعت
دومین شیوه، گفتوگو و دعوت مستقیم بود. ابن یاسین شخصاً وارد عرصه میشد، با مردم و قبایل دیدار میکرد و آنان را به حق فرا میخواند، در همین راستا، در منطقه «أغمات»، قبایل محلی پس از دیدار با او، بیعت خود را با امیر ابوبکر بن عمر اعلام کردند. این اقدام تأثیر زیادی در گسترش مشروعیت سیاسی مرابطون داشت.[2]
۳. مقابله با طغیان فکری و عقیدتی از طریق جهاد
سومین روش، زمانی بهکار گرفته میشد که پای حکامی در میان بود که نهتنها از مسیر شریعت خارج شده بودند، بلکه در برابر دعوت مرابطون ایستادگی و دشمنی میکردند. این راهبرد، در مناطقی بهکار گرفته شد که افکار باطل، خرافات و شبهادیان در آن رواج داشت. از جمله نمونههای این جهاد اصلاحی، برخورد با طایفه «بجلية» و بهویژه «قبائل برغواطة» بود.[3]
ادامه دارد…
[1]. ابن ابی زرع، روض القرطاس، ص ۸۱.
[2] . ابن عذاری، البيان المغرب، ج ۴، ص ۱۵.
[3]. ابن ابی زرع، روض القرطاس، ص ۸۲.