
نویسنده: عبیدالله نیمروزی
پاسبان اندلس (اسپانیا)، سلطان یوسف بن تاشفین رحمهالله
بخش ششم
المرابطون؛ الگویی درخشان از پیوند دین و جهاد
کسی که به اوضاع داخلی و خارجی دولت «مرابطین» نگاه کند، میبیند که ویژگی اصلی سیاست آنها پایبندی جدی به جهاد در راه الله متعال بود، آنها همهی توان و امکانات خود را در این مسیر بسیج کرده بودند و سیرت فرمانروایانشان کاملاً با این اصل همخوانی داشت.
برای نمونه، عبدالله بن یاسین، بنیانگذار مرابطین، در روز روزهدار بود و تنها از شکار صحرایی یا دریایی ارتزاق میکرد، با مردم در دنیا رقابت نمیکرد، پیشنمازشان بود و در میدان جنگ هم پیشاپیش صفوف میجنگید تا سرانجام در سال ۴۵۱ هجری شهید شد.
پیش از او، «یحیى بن عمر» فرمانده کل نیروهای مرابطین، تمام عمر خود را در جهاد گذراند تا اینکه حدود سال ۴۴۸ هجری به شهادت رسید؛ پس از او، «ابوبکر بن عمر» فرمانده دیگر مرابطین بود که در سال ۴۸۰ هجری در سرزمینهای سودان، پس از فتح نواحیای به مسافت ۹۰ مرحله، به شهادت رسید و این، الگوی همهی فرماندهان مرابطین بود.
یکی از برجستهترین رهبران مرابطین، «یوسف بن تاشفین» بود، او فرماندهای بود که لشکرش از صد هزار مجاهد فراتر میرفت؛ اما هرگز به تکبر و خودبینی دچار نشد، دنبال هوسرانی نبود، به فکر پر کردن جیب اطرافیانش هم نیفتاد، نان جو میخورد، لباس زبر میپوشید، گوشت و شیر شتر مصرف میکرد، اینها همه نشان میداد که او به روح اسلام پایبند است و همان سبک زندگی ساده و خالص پیشوایان اولیه مسلمان را ادامه میدهد.
این التزام کامل فرمانروایان مرابطین به اسلام بود که باعث عزت و شکوه آنها شد و در دل مردم جایگاه محبوبی برایشان ساخت.
مرابطین با زندگی پر از جهاد، صبر و زهد خود، نشان دادند که اسلام توان عظیمی برای مقابله با مشکلات و فساد دارد و میتواند جامعه را از بحران نجات دهد.
آنها برهان روشنی بودند علیه کسانی که فقط ادعای اسلامگرایی دارند؛ ولی در عمل هیچ شباهتی به آن ندارند؛ کسانی که شعارها را به دوش میکشند؛ اما اهل فداکاری نیستند، در حالی که مجاهدان راستین جان و مال خود را فدای اسلام کردند، آنها میخواهند فقط با ادعا، به همه چیز برسند، نتیجهاش هم برای امت اسلامی چیزی جز شکست و تحقیر و عقبماندگی نبوده.
چقدر فاصله هست بین آن مردانی که اسلام را با جان و دل یاری کردند و فقط اجرشان را از الله میخواستند و بین کسانی که فقط به دنبال بهرهبرداری از اسلام هستند.
اینها باعث شدند تا نه تنها خودشان عقب بمانند؛ بلکه باعث سرافکندگی جریانهای اسلامی و ضربه خوردن آنها شوند، توهمات فکری، تفرقهی منطقهای و چنددستگی در وفاداریها آنها را نابود کرده است.
خداوند متعال در قرآن فرموده است: ﴿ أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ جَهَدُوا مِنكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِن دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَة ﴾ [التوبة : ۱۶] ترجمه: «آیا فکر میکنید که همینطور رها میشوید، بدون اینکه الله معلوم کند چه کسی واقعاً در راهش جهاد کرده و چه کسی دوستیاش را فقط برای الله و پیامبر و مؤمنین نگه داشته؟»
و در آیهی دیگر میفرماید: ﴿ قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ، فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ، وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ ﴾ [التوبة : ۲۴] ترجمه: «بگو اگر پدر و مادران، فرزندان، برادران، زن و قوم و خویش تان، مال و تجارت و خانههایی که خیلی دوست دارید، برایتان از الله و پیامبرش و جهاد در راهش عزیزتر است؛ پس منتظر باشید تا حکم الله بیاید و بدانید که خداوند مردم فاسق را هدایت نمیکند».
آنهایی که ادعا میکنند اصول اسلام، عدالت و برابری را حمل میکنند؛ ولی هنوز در میان صفوفشان تقسیمات قومی، حزبی و منافع شخصی وجود دارد که به قیمت حق، عدالت، وحدت مسلمانان و برادری آنها تمام میشود، در حقیقت در حال دنبال کردن خواستهها، لذات و اهداف خود میباشند، در حالی که از مفاهیم واقعی مرابطة اسلامی و جهاد که مرابطین در عمل در زندگی به کار گرفتهاند، دور هستند.
اصول اسلام هیچ وقت فقط تئوری نبوده است، یا وسیلهای برای منافع شخصی نبوده و نیز برای برآورده کردن خواستههای یک گروه یا طبقه خاص نیامده است، این اصول نه قابل تحریف است و نه فریبپذیر؛ بلکه با حفظ الله متعال حفاظت شده و برای همه در دسترس است. هم جاهل و هم عالم، هم عرب و هم غیر عرب، آن را درک میکنند و این اصول برای حفظ کرامت، حقوق و انسانیت همه آمده است.
آیه: ﴿ وَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا ﴾ ترجمه:«ما بنیآدم را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا حمل کردیم و از نعمتهای پاکیزه روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از کسانی که خلق کردهایم برتری دادیم.» [الإسراء: ۷۰]
اسلام به فرزندان خود آموخته که هم حقوق دارند و هم وظایفی بر عهده دارند و هیچگونه خصوصیت یا تابعیتی برای کسی نیست، هیچکس حق ندارد بیشتر از دیگران حقوق داشته باشد، خلفای راشدین همینطور حکم کردهاند، از اینرو ابوبکر رضیاللهعنه آغاز خلافت خود را با جملهای بسیار زیبا شروع کرد: «من شما را گماردهام؛ ولی من از شما بهتر نیستم، اگر خوب عمل کردم، کمکم کنید و اگر بد عمل کردم، مرا اصلاح کنید.» و عمر رضیاللهعنه نیز گفت: «حقوق مردم را از آنها دریغ نکنید که اگر این کار را کنید کافر میشوید.» و عثمان رضیاللهعنه در نامهای که به مناطق فرستاد نوشت: «ملت بر امر به معروف و نهی از منکر مسلط است؛ پس هیچچیز از حقوق مردم را از آنان دریغ نکنید و هیچ حقی برای من و کارگزارانم نسبت به رعیت وجود ندارد.»
این مفاهیم باید در دلهای مسلمانان رسوخ کند و به یک معیار تبدیل شود تا بتوانند از آن برای شناسایی کسانی که ادعای دین دارند و کسانی که وفادار به اصول دین و عقیدهشان هستند استفاده کنند، این همان معیار و مقیاس است که مرابطین برای ارزیابی این موضوع به کار میبستند.
ادامه دارد…