نویسنده: ابورائف
نقش مسلمانان در شکلگیری و توسعۀ علوم
بخش پنجاهوپنجم
هنر خوشنویسی عربی
یکی از هنرهای زیبا و خوشمنظر که توسط مسلمانان ابداع و اختراع شد، هنر خوشنویسی و خطاطی با نمونههای زیبا و چشمنواز بوده است، این هنر، توأم با دقت و ظرافت بوده است و ظرافت و ریزکاری عمیقی را میطلبید که مسلمانان بنابر استعداد شایان و وافری که داشتند، اقدام به آن میکردند.
هنر خوشنویسی عربی، هنری اسلامی خالص بهشمار میآید؛ چرا که از دستاوردهای دین اسلام است و پیوندی عمیق با کتاب مقدس آن، یعنی قرآن کریم دارد، پیش از نزول قرآن، هیچگاه کلمه بهعنوان یک هنر دیداری در هیچیک از ملتها شناخته نشده بود، درست است که هر ملت دارای زبان و نوشتار خود بوده است؛ اما این نوشتهها صرفاً کارکردی بیانی داشتهاند و تنها بهعنوان نمادهایی منطقی برای رساندن معنا به کار میرفتند. با این حال، هرگز این نمادها به جایگاه هنر زیباییشناسانه نرسیدند، چنانکه کلمه عربی پس از نزول قرآن کریم به چنین جایگاهی دست یافت و ردای قداست بر تن کرد.[1]
«دکتر اسماعیل فاروقی» میگوید:« در میان تمام فرهنگهایی چون میانرودان، عبرانیان، هندوان، یونانیان، رومیان و حتی خود عربها، هیچکس تلاش نکرد که ارزش زیباییشناسانه کلمۀ قابل رویت را کشف کند. نوشتار در این فرهنگها و حتی تا امروز، امری خام و بیظرافت بوده و هیچ توجه هنری خاصی به آن نشده است. در هند، بیزانس و غرب مسیحی، نوشتار تنها کارکرد بیانی و منطقی داشته و نقش آن صرفاً مکمل هنرهای تجسمی تشخیصمحور بوده است؛ اما ظهور اسلام، افقهای نوینی را برای کلمه گشود تا بهعنوان ابزار بیان هنری مطرح شود. واقعاً در این زمینه، نبوغ اسلامی بینظیر است، خط عربی به یکی از شاخههای هنر «عربیسک» (تزئینی اسلامی) تبدیل شد، تا جاییکه میتوان آن را اثری هنری مستقل و کاملاً اسلامی دانست، فارغ از محتوای فکریاش.»[2]
«دکتر مصطفی عبدالرحیم» نیز تأکید میکند که خط عربی تنها هنری است که کاملاً عربی، خالص، ناب و بیتأثیر از عوامل بیرونی پدید آمده است، برخی خاورشناسان نیز گفتهاند: «اگر میخواهی هنر اسلامی را بشناسی، باید مستقیماً به سراغ هنر خوشنویسی عربی بروی».[3]
همچنین، منابع معتبر عربی مانند «العقد الفرید»، «خلاصة الأثر»، «البداية والنهاية»، «الكامل»، «الفهرست»، «صبح الأعشى» و دیگر منابع نیز اتفاقنظر دارند که خط عربی در هیچیک از ملتهای دارای تمدن، به اندازه مسلمانان مورد توجه و هنرآفرینی قرار نگرفته است.[4]
در مدت زمانی کوتاه، هنرمند مسلمان توانست برای کلمه، علاوه بر کارکرد شنیداریاش، نقشی دیداری نیز بیافریند. همین که کلمه وارد این عرصه زیباییشناختی شد، مسیر تحول آن با گامهایی سریع آغاز گردید؛ این مسیر همگام با هنر تزیین پیش رفت؛ بلکه حتی از آن جلو افتاد، میان این دو هنر، همکاری تنگاتنگی برقرار شد.
هیچ چیز گویاتر از دقت مسلمانان در این هنر اصیل و تنوع آن نیست؛ نمونههایی از انواع خطوط عبارتاند از:
-
خط کوفی؛
-
نسخ؛
-
ثلث؛
-
اندلسی؛
-
رقعه؛
-
دیوانی؛
-
تعلیق (فارسی)؛
-
خط اجازه.