مؤمن نباید تهدید برادرش را با تهدیدی مشابه پاسخ دهد. همچنین، لازم است که بدی را با بدی مقابله نکند و با جهلی بیشتر از جهل خصم خود رفتار ننماید؛ بلکه پاسخ او باید لطیف، ملایم و آرام باشد و بدی را با نیکی و فجور را با ایمان پاسخ ده، او باید از باطل و شر فراتر رود و بزرگتر از جاهل نادان باشد. الله متعال راست فرموده است:
ترجمه: «نيكي و بدي يكسان نيست (هرگز بدي را با بدي، و زشتي را با زشتي پاسخ مگوي. بلكه بدي و زشتي ديگران را) با زيباترين طريقه و بهترين شيوه پاسخ بده، نتيجه اين كار، آن خواهد شد كه كسي كه ميان تو و ميان او دشمنانگي بوده است، به ناگاه همچون دوست صميمي گردد. به اين خوي (و خلق عظيم) نميرسند مگر كساني كه داراي صبر و استقامت باشند و بدان نميرسند مگر كساني كه بهره بزرگي (از ايمان و تقوا و اخلاق ستوده) داشته باشند».
انگیزه اصلی برای متصف شدن به تمام موارد ذکر شده، باید ترس از الله پروردگار جهانیان باشد. این ترس از ایمانی صادق، از مراقبت الله عزوجل و از تمایل به کسب پاداش او و حرص بر رضایت او نشأت میگیرد.
این ترس از الله سبحان که از ایمان به او سرچشمه میگیرد، سوپاپ اطمینان در زندگی افراد و جوامع است. این ترس، نگهبانی قدرتمند و بازدارندهای امین است که افراد را از ظلم و تجاوز به دیگران بازمیدارد و بدین ترتیب، امنیت، آرامش، ثبات و صلح در جوامع حاکم میشود. از این رو، بر مربیان، متفکران، پدران و مادران واجب است که نسل جوان و افراد را بر ترس از الله عزوجل، مراقبت او و حرص بر رضایت او برای کسب پاداش و دوری از عذابش تربیت کنند تا به حق پایبند باشند و از باطل دوری گزینند.
آموزهی چهارم: بیرون راندن انگیزههای شر از قلب متجاوز
مؤمن باید در برابر مؤمنی که قصد تجاوز به او را دارد، قلب خود را نرم کند و معانی برادری و گذشت را در وجود خود برانگیزد. باید وسوسههای شیطان را از خود دور کند و انگیزههای تجاوز را در وجود خود از بین ببرد، همانگونه که فرزند مؤمن آدم با برادرش که به او گفت: «حتماً تو را خواهم کشت» رفتار کرد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم نیز روزهدار را به همین امر دستور داده و فرمودند: «هنگامی که روز روزه یکی از شماست، آن روز سخن زشت نگوید و فریاد نکشد و اگر کسی او را دشنام داد یا با او جنگید، بگوید: «من مردی روزهدار هستم».[2] همچنین، مؤمن باید همه وسایل نیک موجود را برای دفع تجاوز به کار گیرد و متجاوز را از آنچه قصد انجامش را دارد، بازدارد، همانگونه که الله متعال میفرماید: “وَادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ“.[3] ترجمه: «با زيباترين طريقه و بهترين شيوه پاسخ بده»
اما باید با تمام وجود و از هر راهی که ممکن است، زندگی خود را حفظ کند تا خود را به هلاکت نیندازد، چرا که الله سبحان میفرماید: «وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ».[4] ترجمه: و خود را با دستهایتان به هلاکت نیندازید.
اما در عین حال، به قتل متوسل نمیشود، زیرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم) مسلمانان را از آن برحذر داشته و فرمودند: “هرگاه دو مسلمان با شمشیرهایشان با یکدیگر روبرو شوند، قاتل و مقتول هر دو در آتشاند. گفتند: ای رسول خدا، قاتل که معلوم است، اما مقتول چرا؟ فرمودند: زیرا او نیز به کشتن دوستش حریص بود.[5]
اما اگر غیرمؤمن قصد تجاوز به مؤمنان، آسیب رساندن به آنان، جنگیدن و کشتنشان را داشت، مؤمنان نیز باید تمام وسایل موجود را برای خنثی کردن فرصت این متجاوز به کار گیرند. اگر این کار مؤثر نبود، باید شر را با آنچه مناسب آن است، دفع کنند تا در معرض ظلم، ستم و تجاوز دیگران قرار نگیرند و فجایع افزایش نیابد. در این باره خداوند سبحان میفرماید: «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الْأَرْضُ».[6] ترجمه: و اگر خداوند برخي از مردم را به وسيله برخي ديگر دفع نكند، فساد زمين را فرا ميگيرد، ولي خداوند نسبت به جهانيان لطف و احسان دارد.
اما ممکن است گفته شود که گاهی انسان ضعیفتر از آن است که بتواند شر را به طور مؤثر دفع کند، این سخن اشتباهی بزرگ است و نشاندهنده عدم اطمینان به الله عزوجل و ضعف ایمان است؛ زیرا مسلمان نباید در برابر تهدیداتی که قصد آسیب رساندن به او را دارند، موضعی منفعلانه بگیرد، بلکه باید در برابر هر حادثه یا تهدیدی فعالانه عمل کند. از این رو، بهتر است که با تمام توان خود تلاش کند تا شر را از خود، دین، کشور و جامعهاش دور کند، صرف نظر از آسیبی که در این راه به او میرسد؛ زیرا این کار برای او شرافتمندتر و با ارزشتر از تسلیم و سستی در برابر تهدید یا اشاره به استفاده از خشونت یا زور است، چون تسلیم و سستی اغلب ستمکاران را به زیادهروی در ستمشان بر مردم تشویق میکند، این امر امنیت و ثبات ملتها و جوامع صلحجو را بر هم میزند و فتنهها را برافروخته و بیدار میکند؛ همان فتنههایی که الله عزوجل به پرهیز از آنها دستور داده و میفرماید: “وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَّا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنكُمْ خَاصَّةً“.[7] ترجمه: «خويشتن را از بلا و مصيبتي به دور داريد كه تنها دامنگير كساني نميگردد كه ستم ميكنند (بلكه اگر جلو ستمكاران گرفته نشود، خشك و تر به گناه آنان ميسوزد) و بدانيد كه خداوند داراي كيفر سخت و مجازات شديد است».
آموزهی پنجم: ریشههای روانشناختی جنایت در پرتو قرآن
جنایت معمولاً با نزاعی درونی آغاز میشود؛ بنابراین، مصلحان باید جنبههای مثبت را تقویت کنند تا از وقوع آن پیشگیری شود. در این داستان به تلاشی اشاره میشود که برادر مؤمن برای نرم کردن قلب برادر کینهتوزش انجام میدهد، او میکوشد تا با برانگیختن حس برادری و بخشش در وجود او، وسوسههای شیطانی را از او دور کند، تمایلات به قتل را از بین ببرد و معانی ایمان، تقوا و ترس از عذاب الله متعال در آخرت را در او بیدار سازد؛ اما مرد کینهتوز به این تلاشهای صادقانه پاسخ مثبت نمیدهد و بر اجرای نقشهاش برای قتل اصرار میورزد، او با همان حس کینه و افکار تاریک، به سمت ارتکاب جرم پیش میرود تا اینکه جنایت را مرتکب شده و برادرش را میکشد.
قرآن کریم، این مرحله پیش از قتل را با جملهای شگفتانگیز و معجزهآسا توصیف میکند: “فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ“.[8] ترجمه: «پس نفس (سركش) او تدريجاً كشتن برادرش را در نظرش آراست و او را مصمم به كشتن كرد، و (عاقبت به نداي وجدان گوش فرا نداد و) او را كشت! و از زيانكاران شد (و هم ايمان خود را و هم برادرش را از دست داد)».
واژه «طوّعت» در اینجا به معنای تشویق کردن، گسترش دادن، تسهیل کردن و زینت بخشیدن است.
در ادامه این جمله قرآنی را با رویکرد علم روانشناسی تحلیلی بررسی کنیم و از این طریق، نوعی تفسیر روانشناختی از قرآن کریم ارائه دهیم. این نگاه میتواند به درک عمیقتر از فرآیندهای درونی که منجر به جنایت میشوند، کمک کند و راهکارهایی را برای مصلحان اجتماعی در جهت تقویت جنبههای مثبت انسانها و پیشگیری از وقوع چنین فجایعی پیشنهاد دهد.