نويسنده: مهاجر عزیزی
سیکیزم؛ پیدایش و مبانی اعتقادی آن
بخش یازدهم
عقاید آیین سیک و نقدی بر آن
یکی از مهمترین عرصههای پژوهش در زمینۀ ادیان، بررسی عقاید و باورهای بنیادین آنهاست، ادیان بهطور کلی به دو دستهٔ ابراهیمی و غیرابراهیمی تقسیم میشود. ادیان ابراهیمی، آن دسته از آیینهاییاند که اساس آنها بر توحید و یکتاپرستی استوار است، در مقابل، ادیان غیرابراهیمی بر پایهٔ شرک، بتپرستی و یا مفاهیمی دور از توحید واقعی بنا نهاده شدهاند.
آیین سیک، گرچه یکی از ادیان زنده و فعال جهان بهشمار میآید و بر یکتاپرستی تأکید دارد؛ اما در ردیف ادیان توحیدی و ابراهیمی قرار نمیگیرد. دلیل این امر آن است که توحیدی که در این آیین مطرح میشود، با مفهوم توحید در اسلام تفاوت بنیادی دارد، در حقیقت، صرف ادعای توحید برای ورود به دایرهٔ ایمان کافی نیست، همانگونه که یهودیان و برخی فرقههای مسیحی نیز به وحدانیت خداوند باور دارند؛ اما بر اساس معیارهای اسلامی، نه موحد بهحساب میآیند و نه آیینشان از منظر شریعت الهی، مشروع و پذیرفته است.
از همین رو، در نوشتار پیشرو تلاش خواهیم کرد تا ضمن بررسی عقاید نادرست و باطل آیین سیک، با تکیه بر اصول و آموزههای اسلام، به نقد و رد مبانی این آیین بپردازیم.
۱. توحيد
توحید در لغت: توحید از ریشۀ «وَحَّدَ، یُوَحِّدُ» بهمعنای یگانه دانستن، یکی شمردن و یکتا کردن است، یعنی چیزی را واحد و بیهمتا دانستن.
در اصطلاح: توحید بهمعنای اعتقاد به یگانگی ذات، صفات و افعال خداوند است؛[1] یعنی باور داشتن به اینکه: ذات خداوند یگانه است و شریک و همتایی ندارد. صفات خداوند منحصر به اوست و همانند ندارد، افعال و تدبیر امور عالم تنها از جانب خداوند است، عبادت تنها شایستهٔ خداوند است و غیر او سزاوار پرستش نیست.
علامه ابن قیم رحمهالله توحید را به نهج عالی، زیبا و عامفهم تشریح میکند و میفرماید:
توحید، تنها به این نیست که بنده اقرار کند: «هیچ خالقی جز الله نیست» و «الله پروردگار و مالک هر چیزی است»؛ زیرا مشرکان بتپرست نیز به این امور اعتراف داشتند؛ اما با این حال مشرک بودند؛ بلکه توحید دربرگیرندهٔ محبت خدا، فروتنی و خضوع در برابر او، اظهار ذلت در پیشگاه او، فرمانبرداری کامل از او، اخلاص در عبادت و هدفگیری برای رضای خدا در همهٔ گفتارها و کردارها، در دادن و بازداشتن، در دوستداشتن و دشمنی است؛ بهگونهای که این معانی انسان را از ارتکاب گناهان و اصرار بر آن بازمیدارد.
هر کسی این حقیقت را درک کند، سخن پیامبر صلیاللهعلیهوسلم را بهتر میفهمد که فرمود: «إن الله حرّم على النار من قال لا إله إلا الله یبتغی بذلك وجه الله»؛[2] «خداوند آتش دوزخ را بر کسی که “لا إله إلا الله” را به قصد رضای خدا بگوید، حرام کرده است.»
و همچنین احادیثی از این نوع را بهتر میفهمد؛ احادیثی که برای بسیاری از مردم دشوار شدهاند، تا آنجا که برخی گمان کردهاند منسوخ اند! و بعضی پنداشتهاند که این احادیث پیش از صدور اوامر و نواهی شرعی و استقرار احکام دین گفته شدهاند و عدهای دیگر آنها را ویژهٔ آتش مشرکان و کافران دانستهاند و برخی تأویل کردهاند که مراد این است که فرد موحد وارد آتش نمیشود در حالیکه در آن جاودانه باشد و… از اینگونه تأویلات بعید و تحمیلی.
در حالیکه شارع هرگز این وعده را تنها بر گفتار زبانی قرار نداده است؛ زیرا این خلاف آن چیزی است که بهطور قطعی از دین اسلام دانسته شده، چرا که منافقان نیز این جمله را با زبان خود میگویند، ولی در پستترین درجهٔ دوزخ قرار دارند؛ بلکه گفتار قلبی و گفتار زبانی هر دو شرطاند.[3]
توحید، آغاز دعوت همهٔ پیامبران، نخستین منزل در مسیر سلوک الیالله و اولین مقامی است که سالک در آن قرار میگیرد. خداوند متعال میفرماید:
۱. “لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ” ترجمه: «ما نوح را به سوی قومش فرستادیم؛ پس او گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که شما را معبودی جز او نیست.»
-
“قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ”[4] ترجمه: (هود) گفت: «ای قوم من! خدا را بپرستید که معبودی جز او برای شما نیست.»
-
“قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ”[5] ترجمه: (صالح) گفت: «ای قوم من! خدا را بپرستید که معبودی جز او ندارید.»
-
“قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ”[6] ترجمه: (شعیب) گفت: «ای قوم من! خدا را بپرستید که شما را معبودی جز او نیست.»
-
“وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ”[7] ترجمه: «و همانا در هر امتی پیامبری فرستادیم که (به آنان بگوید:) خدا را بپرستید و از طاغوت دوری کنید».