
نویسنده: محمد عاصم اسماعیلزهی
حکمت و فلسفۀ حج و اسرار نهان آن
بخش دوازدهم
حجة الوداع و ارزش تربیتی و بلاغی آن
رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم در سال دهم هجری حج فرضی را انجام دادند و در این حج در رکاب ایشان صدهزار نفر بودند و این حج، حج پایانی و وداع با امت بود.
تمام قرائن بر این دلالت میکنند که این حج از طرف الله تعالی با همۀ این تفصیلات مقصود بوده است و امری اتفاقی نبوده است؛ بلکه این حج در وقت مناسبش انجام گرفت.
“وَكُلُّ شَيْءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارِ”. «وهر چیزی نزد او اندازۀ معینی دارد».[1]
و تأخیر آن تا این زمان، دارای حکمتهای فراوان و مصلحتهای والایی بود؛ زیرا اسلام در جزیرة العرب گسترش یافته بود و مسلمانان زیاد شده بودند و ایمان قوت گرفته بود و محبت رشد کرده بود و انسانها برای فراگرفتن و بهره بردن از آن آماده شده بودند و دلها و دیدهگان آرزومند مشاهده و مراقبه بودند و لحظۀ جدایی نزدیک شده بود و ناگزیر باید با امت خداحافظی بشود؛ بنابراین رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم از مدینۀ منوره خارج شدند تا حج گزارده و با مسلمانان دیدار کنند و به آنان آیین و مناسکشان را آموزش دهند و گواهی را ادا نموده و امانت را برسانند و آخرین سفارشها و توصیهها را بیان کنند و از مسلمانان پیمان محکم بگیرند و آثار جاهلیت را محو بکنند و آنها را از بین برده و زیرپا قرار دهند.
این حج چنان پربار بود که جای هزار سخنرانی و هزار درس را میگرفت و مدرسه، مسجد و قرارگاه سیاری بود که در آن افراد نادان آموزش دیده و غافلان آگاه میشدند و انسانهای فروهمت و کسل سرحال شده و فروماندگان توانمند میشدند و ابر رحمتی، همگیشان را، چه در اقامت و چه در سفر؛ پوشانده بود و آن ابر، ابر همراهی، دوستی، تربیت، و سرپرستی رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم بود.
از آثار پختگی عقلی مسلمانان و محبت و وابستگی زیادشان به تمام آنچه که از این شخصیت دوستداشتنی که جان را برایش قربان میکردند؛ صادر میشد، این بود که هر دقیقه از دقایق این سفر و هر رویدادی از رویدادهای کوچکش را ثبت میکردند؛ رویدادهاییکه به مانند آنها در سفرهای بزرگان، رؤسا، پادشاهان، فرمانروایان، دانشمندان و نوابغ اهمیت داده نمیشود و این ویژگی و حالت شیفته و محبوب راستین است که تمام مواردی را که به محبوبش مربوط میشوند، میپسندد و از یاد آنها لذت میبرد و سخن گفتن دربارۀ آنها را به درازا میکشاند و هیچ امر کوچک و بزرگی را نمیگذارد؛ مگر اینکه آن را برمیشمارد و هیچ امر کمیابی را نمیگذارد؛ مگر اینکه آن را مورد بررسی قرار میدهد. رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم هنگام احرام بستن خوشبو استفاده میکنند و راویان، کسانی را که این کار را برای ایشان انجام دادهاند، یاد میکنند و نوع این خوشبو را ذکر کرده و میگویند: «عن عائشة رضیاللهعنها قالت: طيبت رسول الله صلیاللهعلیهوسلم بيدى بذريرة فى حجة الوداع للحل والإحرام». «سپس حضرت عائشه رضیاللهعنها با دستش، ایشان را با (ذریره) عطرآگین کرد».[2]
به گونهای که درخشش مشک در سر و ریش ایشان دیده میشد و عطر و خوشبوی آن زمان مشک بود.
سپس رسول اکرم رضیاللهعنها قربانیشان را نشانهگذاری میکند و راویان، اندازه و تفصیلات آن را بیان میکنند که آیا در سمت راست بوده است یا چپ؟ و چگونه از آن خون جاری شد؟ و حجامت ایشان را روایت میکنند؛ در حالیکه حجامت یک کار پزشکی است که ربطی به اعمال حج ندارد و جای حجامت در بدن ایشان را و مکانی را که حجامت در آن انجام گرفته است.
و کسی را که همراه ایشان در این سفر پشت مرکب سوار بوده است و نیز کسی را که موهایشان را تراشیده است، نام برده و بیان میکنند که چگونه موهایشان تقسیم شد و به چه کسانی موهای سمت راست و موهای سمت چپ سر ایشان رسید؟ و تمام این تفصیلات و امور انگیزهای جز محبت عمیق ندارند و کار بیهوده و به هدر دادن وقت خواهد بود، اگر دربارۀ چنین اموری در سفرهای فرماندهان و تاریخ اقوام مشهور جستجو شود. این در حالی است که امتهای بسیاری دربارۀ زندگی پیامبران، سیرت، اخبار و مراحل زندگیشان کوتاهی کرده و موارد بسیاری را به هدر دادهاند؛ مواردیکه بدون آنها زندگی و تاریخشان کامل نمیشود و تنها موارد بسیار اندکی از اخبار و حالاتشان را نگه داشتهاند. آنچه ما دربارۀ زندگی حضرت مسیح علیهالسلام میدانیم، اخبار سه سال پایانی زندگی ایشان است، همچنین شخصیتهای دینی دیگری در کشورهای متمدن جهان وجود دارند که جز نام و اخبار اندکی از ایشان باقی نمانده است، نه نیازی را برآورده کرده و نه تشنگیای را برطرف میکنند و نسلها را رهبری نکرده و راه را روشن نمیکنند.
ادامه دارد…
[1]. سورۀ رعد، آیه:۸.
[2]. البخاري، محمد بن إسماعيل، صحیح البخاری، ج۴، ص۱۰، الحج، باب الطيب للمحرم عند الإحرام، رقم الحدیث: ۲۸۸۵، الطبعة: الأولى ۱۴۲۲هـ، الناشر: دار طوق النجاة.