نویسنده: عبدالحی لیان

الگوی تربیت الهی در خانواده انبیا

بخش ششم

 
آموزه‌ی سوم: پرورش اراده و رهایی از خواسته‌های نفس
خداوند متعال در پیمان خود با آدم علیه‌السلام، اجازه خوردن از تمام میوه‌های بهشت را به او داد، جز یک درخت که به عنوان نمادِ ممنوعیتی ضروری برای تقویت اراده، تثبیت شخصیت و رهایی از تعلقات نفسانی تعیین شد. این محدودیت، به روح انسان آزادیِ رهایی از بند نیازهای مادی را می‌بخشد، به گونه‌ای که اسیر خواسته‌ها نشود یا تحت سلطه آن‌ها قرار نگیرد و این اصل، معیاری دقیق برای سنجش پیشرفت انسانی است؛ هرچه توانایی نفس در مدیریت خواسته‌ها، تسلط بر آن‌ها و برتری‌جویی بر تمایلاتش بیشتر باشد، جایگاه او در مسیر تکامل انسان والاتر است. در مقابل، هرچه فرد در برابر خواسته‌ها سُست شود و تسلیم گردد، به‌سوی رفتارهای حیوانی و سطوح ابتدایی وجود سقوط می‌کند، از همین رو، مشیت الهی که پرورش دهنده انسان است، او را با آزمودن اراده، بیدارسازی نیروی مقاومت درونی و آگاهی بخشی به نبرد دائمی بین اراده انسان و پیمانش با خداوند، برای پذیرش مسئولیت جانشینی زمین آماده کرد.
نخستین آزمایش، نتیجۀ خود را این‌گونه آشکار ساخت: «وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا».[1] ترجمه: «در آغاز کار، ما به آدم فرمان دادیم (که از میوه درخت ممنوع نخورد) اما او ترک فرمان کرد و (از آن خورد، و در اوائل کار) از او تصمیم درستی و اراده استواری مشاهده نکردیم».
این رویداد، ضعف ذاتی انسان در رویارویی با وسوسه‌های آراسته شده توسط نفس و شیطان را عیان می‌سازد.[2]
آموزه‌ی چهارم: ضعف نفس انسانی در برابر وسوسه‌ها
خداوند متعال به آدم و همسرش اجازه داد از تمام میوه‌های بهشت آزادانه بخورند، مگر از یک درخت خاص که از نزدیک شدن به آن منع‌شان کرد، چنان‌که در قرآن می‌فرماید: “وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ“.[3] ترجمه: « و گفتیم: ای آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن؛ و از (نعمت‌های فراوان و گوارای) آن، هر چه و هر کجا که می‌خواهید، خوش و آسوده بخورید؛ ولیکن نزدیک این درخت نشوید و از آن نخورید، چه (اگر چنین کنید) از ستمگران خواهید شد».
علت ظاهری ممنوعیت خوردن از میوه درخت خاص، می‌تواند آزمایشی برای آشکارسازی حقایقی مهم مانند موارد ذیل باشد:
  1. نشان دادن ضعف ذاتی نفس انسانی در برابر وسوسه‌ها و منهیات؛
  2. آشکارسازی طبیعت حرص و طمع در انسان؛
ظاهرا انسان‌ها اگرچه تمام نعمت‌ها با رنگ‌ها و طعم‌های گوناگون در اختیارشان باشد؛ اما نفس انسان همواره به سوی «ممنوعه» گرایش دارد.
این آزمایش الهی نسبت به نخستین انسان‌ها، دو هدف را آشکار می‌سازد:
الف. زمینه‌سازی برای هبوط آدم علیه‌السلام و همسرش به زمین، به منظور آبادانی آن؛ چنان که خداوند مقدر فرموده بود.
ب. شناسایی نقاط ضعف و بیماری‌های نفس انسان (مانند حرص و ناتوانی در کنترل خواسته‌ها) تا درمان آن‌ها ممکن شود. همانطور که اندیشمندان تأکید دارند: «شناسایی مشکل، نیمی از راه حل است» تا زمانی که یک بیماری ناشناخته بماند، درمانش ناممکن است؛ اما با آشکارسازی آن، می‌توان برایش چاره‌جویی کرد.
  1. ضعف روان انسان در برابر غرایز؛
این آزمون سرنوشت‌ساز که بر آدم علیه‌السلام (پدر بشریت)، انجام شد، به عنوان رویدادی کلیدی در تاریخ دیرینه انسان ثبت شده است، این واقعه، غرایز پنهان در نهاد بشر را عیان کرد؛ غرایزی که بعدها به موضوع مطالعات دانشمندان علوم مختلفه مانند: روان‌شناسی و جامعه‌شناسی تبدیل شد. پژوهشگران با بررسی این غرایز و احساسات، آن‌ها را بر پایه تأثیرگذاریشان بر روان فرد و جامعه (چه در تقویت رفتارها و چه در تضعیف آن‌ها) دسته‌بندی کردند و پیوند ژرفی میان این نیروهای درونی و واکنش‌های هیجانی انسان کشف نمودند. قرآن کریم به این واقعیت اشاره دارد که شناخت این غرایز و آگاهی از تأثیرشان بر رفتارها و گرایش‌های انسان، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است.
قرآن مجید هم‌چنین تأکید می‌کند که هیجانات روانی و کشش‌های غریزی، از اصلی‌ترین عوامل شکل‌دهنده رفتار آدمی‌اند. این نیروها به عنوان جهت دهنده‌های مسیر زندگی انسان عمل می‌کنند، اگر در مسیر نیکی هدایت شوند، انسان را به سوی خیر رهنمون می‌سازند و اگر به سوی پلیدی سوق داده شوند، راه را برای انحراف می‌گشایند.[4]
این حقیقت در آیه شریفه زیر به روشنی بیان شده است: «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِن سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ».[5] ترجمه: «سپس اهریمن آنان را وسوسه کرد تا (مخالفت با فرمان خدا را در نظرشان بیاراید و لباس‌های‌شان را از تن به در آورد و برهنه و عریان‌شان سازد) و عورات نهان از دیده آنان را بدی‌شان نماید، و (بدین منظور) گفت: پرودگارتان شما را از این درخت باز نداشته است؛ مگر بدان خاطر که (اگر از این درخت بخورید) دو فرشته می‌شوید، و یا این که (جاودانه می‌گردید و) از زمره جاویدانان (در این سرا) خواهید شد».
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
. طه/۱۱۵.[1]
. سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۴، ص۲۳۵۴-۲۳۵۳. [2]
. البقره/۳۵.[3]
. محمد السید، الوکیل، نظرات فی أحسن القصص، دمشق: دار القلم، ۱۴۱۵ق، ص۲۶-۲۵. [4]
. الأعراف/۲۰.[5]
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version