نویسنده: عبیدالله نیمروزی

فیلسوف افغانستان؛ سید جمال‌الدین افغان

بخش بیست‌وسوم

اجتهاد و تغییر احکام با تغییر زمان
در یکی از جلسات سید جمال‌الدین، بحث دربارۀ فتوای قاضی عیاض مطرح شد و برخی از حاضران بر نظر او تکیه کردند. در این هنگام، افغانی با تعجب گفت: «قاضی عیاض مطابق فهم و درک خود که با عصر و زمانش سازگار بود، این فتوا را صادر کرد. آیا دیگران حق ندارند سخنی بگویند که به حقیقت نزدیک‌تر و مناسب‌تر از فتوای او باشد؟»
او تأکید دارد که در مسائل اجتهادی و فروع دین، تغییر احکام با تغییر شرایط، امری طبیعی است. این اصل در فقه اسلامی نیز مورد تأکید قرار گرفته، چنان‌که قاعدۀ فقهی می‌گوید: «نباید از تغییر احکام با تغییر عصر و زمان انکار کرد.»
او به روش خلیفۀ دوم، عمر بن خطاب رضی‌الله‌عنه اشاره می‌کند که در قضاوت‌های خود شرایط زمان را در نظر می‌گرفت و می‌فرمود: «این قضاوت را در پرتو شرایط دیروز انجام دادیم و این قضاوت را در شرایط امروز انجام می‌دهیم.»[1]
نقد دیدگاه بسته دربارۀ اجتهاد
وقتی در محفل سید جمال‌الدین گفته شد که اجتهاد در میان اهل سنت مسدود است، او با ناراحتی نفس بلندی کشید و پرسید: «این سخن که باب اجتهاد بسته است، چه معنایی دارد؟! به کدام حکم شرعی این دروازه مسدود شده است؟ کدام پیشوای دینی چنین فتوایی داده است که پس از او، هیچ‌کس حق اجتهاد ندارد، در دین فقیه نشود، و از قرآن و حدیث هدایت نگیرد؟ چرا که باب اجتهاد بسته نیست!»
افغانی برای تأیید نظر خود به حدیثی از پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وسلم استناد می‌کند که هنگام فرستادن معاذ بن جبل به یمن، از او پرسید: «چگونه قضاوت خواهی کرد؟» گفت: «بر اساس قرآن مجید.» رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود: «اگر در قرآن حکم نیافتی، چه می‌کنی؟» گفت: «بر اساس سنت رسول‌الله حکم می‌کنم.» رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود: «اگر در سنت نیز نیافتی، چگونه داوری خواهی کرد؟» گفت: از اجتهاد خود استفاده می‌کنم و نهایت تلاش را به کار می‌برم.» در این هنگام، رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم دست خود را بر سینۀ معاذ گذاشت و فرمود: «سپاس خدایی را که نمایندۀ پیامبرش را توفیق داد تا آنچه موجب رضای خدا و رسول اوست، بگوید.»[2]
دعوت سید جمال‌الدین افغانی به اجتهاد و پاکی دین
پیامبری که به زبان قومش فرستاده شد
خداوند جل‌جلاله، محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم را به‌عنوان پیامبر، به زبان قوم عربش فرستاد تا آن‌ها را تعلیم دهد و به آنچه نمی‌دانند، آگاه سازد. چنان‌که می‌فرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ.»[3] «و هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم، تا [حقایق را] برای آنان روشن سازد.»
و نیز فرمود: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ.»[4] «ما آن را قرآنی عربی نازل کردیم، باشد که شما [آن را] درک کنید.»
قرآن مجید برای آن نازل شده است که انسان با به‌کارگیری عقل و تدبر، معانی آن را درک کند، احکام آن را بفهمد و به مراد الهی پی ببرد.
شرایط اجتهاد در فهم قرآن
هر کسی‌که زبان عربی را به‌درستی بداند، عاقل باشد، مجهول‌الحال یا دیوانه نباشد، با سیرت سلف صالح آشنایی داشته باشد، شیوه‌های استدلال از اجماع را بشناسد، و آگاه باشد که آیا یک نص، به‌صراحت بر حکمی دلالت دارد یا نه، می‌تواند به اجتهاد در احکام قرآن بپردازد. چنین فردی می‌تواند:
  • در معانی و مفاهیم قرآن تدبر کند.
  • از حدیث صحیح برای استخراج احکام استفاده نماید.
  • از قیاس برای فهم مسائل جدید بهره ببرد.
دعوت تجدیدی سید جمال‌الدین افغانی
این همان دعوت دینی سید جمال‌الدین افغانی است که بر اجتهاد و پاک‌سازی دین از بدعت‌ها، خرافات و تفسیرهای بی‌اساس تأکید دارد. او خواهان آن بود که تفسیر قرآن، در چارچوب اصول زبان عربی و شرع باشد، نه بر پایۀ برداشت‌های نادرست.
دعوت تجدیدی او، با پیشرفت و تحولات زمانه هماهنگی کامل داشت و مردم را به تلاش، نوآوری و پیشرفت تشویق می‌کرد. در مقابل، او از جمود فکری و تحجر در برخی از متون تفسیری برحذر می‌داشت؛ متونی که نویسندگان آن‌ها نتوانسته بودند به حقیقت نص و روح شرع پی ببرند.
شباهت جنبش اصلاحی سید جمال‌الدین با نهضت پروتستان
استاد عبدالقادر مغربی روایت کرده و می‌گوید: «سید جمال‌الدین افغانی ضرورت ایجاد یک جنبش تجدیدطلبانه در دین را بیان کرد؛ جنبشی که از برخی جهات، مشابه نهضت پروتستان در اروپا خواهد بود.»
«پروتستانتیسم جنبشی دینی در عالم مسیحیت بود که در قرن شانزدهم میلادی، با اصلاحات دینی آغاز شد. واژۀ “پروتستان” به معنای “معترض” است و نخستین بار به گروهی از امرای امپراتوری مقدس روم اطلاق شد که در سال ۱۵۲۹ میلادی، به تصمیم مجلس شورای آن دوره دربارۀ منع هرگونه اصلاح دینی اعتراض کردند.»
پروتستانتیسم بر اصولی مانند؛ آزادی فردی در امور دینی و دنیوی، قضاوت شخصی و تساهل دینی در برابر اطاعت بی‌چون‌وچرا از سنن و مقامات رسمی کلیسا تأکید داشت.
دایرةالمعارف فارسی در این باره می‌نویسد: «پروتستانتیسم را می‌توان نوعی بی‌قیدی دینی دانست که در واکنش به دیکتاتوری و استبداد نامحدود اربابان کلیسا پدید آمد.»[5]
همچنین در کتاب «احکام زندان در اسلام» آمده است: «نهضت پروتستان، واکنشی در برابر استبداد کلیسا بود که آزادی دینی و استقلال فکری را در برابر تحکمات سنتی مطالبه می‌کرد.»[6]
ضرورت اصلاح بینش دینی
هدف سید جمال‌الدین از این مقایسه آن بود که نشان دهد برخی از مردم – چه عوام و چه خواص – برخی از عقاید دینی را با نصوص شرعی آن‌ها به‌درستی درک نکرده‌اند.
نمونه‌هایی از برداشت‌های نادرست:
۱. برخی از آموزه‌های قضا و قدر را چنان تفسیر کرده‌اند که تصور می‌کنند تقدیر الهی، آن‌ها را به رکود و جمود فکری محکوم کرده و از تلاش برای پیشرفت بازداشته است.
۲. برخی احادیث نبوی را نادرست برداشت کرده و آن‌ها را به‌گونه‌ای فهمیده‌اند که مانع تلاش، اصلاح و کسب پیروزی می‌شود.
بنابراین، لازم است که عقاید دینی مطابق برداشت سلف صالح، به شیوه‌ای صحیح و مناسب، در میان مردم تبلیغ شود تا آنان بتوانند از تعالیم دینی در دنیا و آخرت خود بهره ببرند.
سید جمال‌الدین تأکید داشت که تعلیمات دینی را نباید همچون علوم صرف و نحو و بلاغت دانست که فرد سال‌ها وقت خود را صرف یادگیری آن‌ها کند، اما در نهایت نتواند یک مقالۀ عربی بنویسد که مقصود و اراده‌اش را درست بیان کند.
مبارزۀ سید جمال‌الدین با تقلید کورکورانه
سید جمال‌الدین تلاش می‌کرد تا مسلمانان را از اسارت تقلید کورکورانه‌ای که هیچ رابطه‌ای با عقل، یقین و اخلاق ندارد، رها سازد.
دکتر عثمان أمین دربارۀ دعوت اصلاحی سید جمال‌الدین می‌گوید: «جنبش‌های اصلاحی در اسلام، پیش از سید جمال‌الدین، فاقد روح تجددطلبی بودند. اصلاح‌طلبان غالباً بر این نکته تأکید داشتند که مسلمانان، تنها به این دلیل خوار و ذلیل شده‌اند که در اجرای شریعت اسلامی اهمال ورزیده و از ساده‌زیستی صدر اسلام فاصله گرفته‌اند. اما سید جمال‌الدین پا را فراتر گذاشت و برای این درد، درمانی اندیشید.»
او از روشن‌فکران مسلمان خواست که وضعیت اسفبار مسلمانان را بررسی کنند و نهضتی دینی، بر اساس تجدد و همخوانی با شرایط زمانه، بنیان‌گذاری کنند.
دیدگاه سید جمال‌الدین این بود که اگر اسلام به معنای واقعی آن شناخته شود، انسان می‌تواند در زندگی طبیعی خود پیشرفت کند.
دین باید به‌گونه‌ای تفسیر شود که میان مصالح نوین زندگی عملی و خواسته‌های متعالی نفس انسانی هماهنگی برقرار گردد.[7]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1] . حکیم مشرق زمین، ص ۱۹.
[2] . ابوداوود، سنن أبي داوود، ج ۳، ص ۳۰۳، حدیث شماره ۳۵۹۲، تحقیق شعیب الأرنؤوط، دار الرسالة العالمية، ۱۴۳۰هـ.
[3] . سورۀ ابراهیم، آیه ۴.
[4] . سورۀ یوسف، آیه ۲.
[5] . دایرة‌المعارف فارسی، ج ۱، ص ۵۳۵.
[6] . شیخ احمد وائلی، ترجمه محمد حسن بکائی، ص ۳۲۷.
[7] . عبدالقادر مغربی، جمال‌الدین الأفغانی، ذکریات و أحادیث، ص ۹۵-۱۰۰.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version