نویسنده: عبیدالله نیمروزی

فیلسوف افغانستان؛ سید جمال‌الدین افغان

بخش بیست‌ودوم

اتحاد ادیان و آرزوی سید جمال‌الدین
سید جمال‌الدین افغانی به مساوات میان انسان‌ها باور داشت و کار و عمل را برای خیر و سعادت نوع بشر می‌ستود. او مخالف تفرقه در دین بود و اعتقاد داشت که ادیان اسلام، یهودیت و مسیحیت از نظر مبدأ، عقیده و توحید خداوند یگانه، اتفاق نظر دارند. وی آرزو می‌کرد که اگر پیروان این ادیان متحد شوند، جامعۀ بشری گامی بلند به سوی صلح و آرامش جهانی برخواهد داشت.
پاسخ به شبهات دربارۀ اسلام و عقب‌ماندگی مسلمانان
سید جمال‌الدین نقل می‌کند که یکی از اعضای پارلمان هند از او دربارۀ برخی شبهات پرسید و سعی داشت در عقیدۀ اسلامی او تردید ایجاد کند. مهم‌ترین سؤال او این بود: اگر قرآن کلام خداوند است و آیۀ «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»[1] حقیقت دارد، چرا اسلام در این عصر دچار عقب‌ماندگی و انحطاط شده است؟
سید در پاسخ گفت: «هر دین آسمانی حق است و اسلام نیز یک نام است که مسمای آن حق می‌باشد. اگر فردی که خود را «عالم» می‌نامد، در واقع جاهل باشد، آیا این بدین معناست که علم و فضیلت بی‌ارزش است؟ به همین ترتیب، اگر میلیون‌ها نفر نام «مسلمان» بر خود بگذارند اما حقوق اسلام را ادا نکنند، آیا باید حقیقت و فضیلت اسلام را انکار کرد؟»
ظهور دین حق، نه صرفاً نام اسلام
اسلام نامی مجرد و بدون محتوا نیست، بلکه حقیقتی است که باید بدان عمل شود. خداوند می‌فرماید: «وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ»، اما نمی‌گوید: «وَمَنْ تَسَمَّى بِدِينِ الْإِسْلَامِ لِيُظْهِرَهُ»، یعنی غلبه و پیروزی وعده داده شده، برای کسانی است که حقیقت دین را به‌جا می‌آورند، نه کسانی‌که صرفاً نام «مسلمان» را بر خود دارند.
ریشۀ مشکلات مسلمانان امروز
مشکلاتی که مسلمانان امروز با آن دست‌به‌گریبان‌اند، ارتباطی با حقیقت اسلام ندارد، بلکه ناشی از جهل و ناآگاهی آنان نسبت به دین‌شان است. آیۀ «وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» نشان می‌دهد که ادیان آسمانی به‌عنوان یک کل در نظر گرفته می‌شوند و اجزای آن را دین موسی، عیسی و اسلام تشکیل می‌دهند. بنابراین، هرکس که به این ادیان منسوب باشد و حق آن را ادا کند، نصیب او غلبه و حاکمیت خواهد بود، زیرا وعدۀ غلبه به دین حق داده شده است، نه به نام‌های مجردی چون یهودیت، مسیحیت یا اسلام.
خداوند در قرآن می‌فرماید: «إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ»[2]
یعنی دین خالص تنها از آنِ خداوند است و پیروزی، متعلق به کسانی است که آن را با اخلاص به‌جا آورند.[3]
جمال‌الدین افغانی و دیدگاه او دربارۀ دین و اتحاد ادیان
تقسیم دین به عبادات و معاملات
 جمال‌الدین افغانی بر این باور بود که دین به دو بخش تقسیم می‌شود: عبادات و معاملات. عبادات امری فردی است که انسان برای خدای خود انجام می‌دهد و نباید مورد اعتراض دیگران قرار گیرد، همان‌گونه که او نیز نباید در ادای عبادات مورد اعتراض واقع شود. زیرا هر کس به جهتی رو می‌آورد و خداوند، پروردگار همۀ جهانیان است، نه تنها پروردگار یهود، نصارا و مسلمانان. در مقابل، معاملات، قوانینی عام و قابل اجرا بر همۀ مردم است. ازاین‌رو، تمام گروه‌ها و طوایف تشویق می‌شوند تا برای خیر و سعادت وطن خود متحد شده و با یکدیگر همکاری کنند.
تلاش برای اتحاد پیروان ادیان
سید جمال‌الدین افغانی آرزوی اتحاد سه دین بزرگ را در سر داشت و برای تحقق این هدف، برنامه‌ای تدوین کرد. او پیروان ادیان و گروه‌های مختلف را دعوت نمود تا در مسیر اتحاد و اتفاق گام بردارند. اما به‌زودی دریافت که موانع بزرگی بر سر راه این هدف وجود دارد. او متوجه شد که برخی گروه‌ها و فرقه‌ها از دین به‌عنوان ابزاری برای کسب منافع شخصی استفاده کرده و آن را به مثابۀ یک تجارت‌خانه درآورده‌اند. در این میان، اختلافات مذهبی و دینی نیز به‌گونه‌ای گسترش یافته که مانع تحقق اتحاد شده است. چنان‌که شاعر معروف، معری، گفته است:
«گاهی اتفاق می‌افتد که شخصی به پا می‌خیزد و دکان تجارتی را می‌گشاید، من نیز دکانی در امور دین گشوده‌ام.»[4]
مقابله با تفرقه‌افکنی در دین
جمال‌الدین افغانی دریافت که هر کس در برابر تفرقه‌افکنی ایستادگی کند و مردم را به اتحاد و بازگشت به اصول حقیقی دین دعوت نماید، متهم به کفر و الحاد خواهد شد. چنین شخصی از چارچوب دین خارج شده و به‌عنوان تفرقه‌افکن معرفی می‌شود. اما این تهمت‌ها او را از ادامۀ مسیر بازنداشت. هدف او افشای چهرۀ علمای سوء بود که به علم خود عمل نکرده و دین را به ابزاری برای ماجراجویی بدل کرده بودند.
نگاهی به اختلافات تاریخی میان مسلمانان
جمال‌الدین افغانی دربارۀ اختلاف میان حضرت علی و حضرت معاویه رضی‌الله‌عنهما چنین می‌گوید: «اگر بپذیریم که این اختلاف در زمان خود مفید بود، اکنون بازگرداندن آن به صحنۀ اجتماعی و زنده کردن آن پس از قرن‌ها تنها باعث ضرر خواهد شد و وحدت امت اسلامی را به خطر می‌اندازد.» او معتقد بود که این اختلاف دیگر جایگاهی در دنیای امروز ندارد و تنها موجب تفرقۀ بیشتر میان مسلمانان می‌شود.
لزوم آگاهی و بیداری مسلمانان
سید جمال‌الدین افغانی در نهایت، مسلمانان را به آگاهی و بیداری فرا می‌خواند و می‌پرسد: «آیا زمان آن نرسیده است که مسلمانان از این غفلت بیرون آمده و خود را از مرگ تدریجی نجات دهند؟» او تأکید می‌کند که امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب رضی‌الله‌عنه هرگز از این‌که پیروان شیعه و اهل سنت درگیر جنگ شوند، خشنود نخواهد شد. هم‌چنین، ابوبکر صدیق رضی‌الله‌عنه نیز راضی نخواهد بود که اهل سنت به دفاع از او برخیزند و با شیعه وارد درگیری شوند. او این طرز تفکر را متناقض با روح قرآن می‌داند، قرآنی که دستور می‌دهد مسلمانان باید مانند دیواری مستحکم در کنار یکدیگر باشند و برای اتحاد تلاش کنند.[5]
موضع اهل سنت در برابر رافضیت
اهل سنت همواره اختلافات علمی خود را با شیعه داشته و دارند و در مسائل مذهبی خویش استوار و ثابت‌قدم بوده‌اند. بااین‌حال، هرگز با رافضیت سازش نمی‌کنند؛ زیرا در اینجا مسئلۀ ایمان و اعتقاد مطرح است و اهل سنت حتی یک گام از موضع خود عقب‌نشینی نخواهد کرد. هرگونه مماشات در این زمینه، سرانجام به مداهنه (سازش بر سر اصول عقیدتی) خواهد انجامید که امری غیرقابل قبول است.
ضرورت هماهنگی میان دین و علم
سید جمال‌الدین افغانی گامی فراتر نهاده و تلاش می‌کند میان دین و علم هماهنگی ایجاد کند. او این کار را یک نیاز مبرم و از ضروریات اساسی می‌داند. وی معتقد است که دین، واقعیت‌های علمی را رد نمی‌کند و اگر در ظاهر چنین به نظر برسد، باید آیات دینی را تأویل کرد. در جایی دیگر، او با انتقاد از برخی تفاسیر سطحی قرآن، می‌گوید: «پس چگونه آواز افسوس بلند نکنیم و وا اسفا نگوییم، وقتی شخصی در صدد برمی‌آید تا قرآن را تفسیر کند، مشاهده می‌کنیم که تمام اهتمام و توجه خویش را صرف «بسم‌الله» کرده و در بحث و تحقیق آن غرق می‌شود، به‌گونه‌ای که حتی از محدودۀ مخرج حرف «ص» در «الصراط» فراتر نمی‌رود! درحالی‌که قرآن مجید سرشار از معارف بلند دنیوی و اخروی است و باید از آن بهرۀ عظیم برد.»
نقد تحجر فکری و جمود علمی
افغانی بر این باور بود که جهل و نادانی در جوامع اسلامی گسترش یافته و تحجر فکری حتی دامنگیر کسانی شده که لباس عالم بر تن دارند. او به‌شدت از افرادی انتقاد می‌کند که قرآن را مخالف علوم قطعی می‌دانند و می‌گوید: «علم، کرویت زمین را ثابت کرده و به گردش آن معتقد است. این حقیقتی علمی است که با قرآن هیچ‌گونه تناقضی ندارد، بلکه کاملاً با آن هماهنگ است. قرآن مجید، با مقام والایی که دارد، بزرگ‌تر از آن است که با واقعیت‌های علمی در تضاد باشد، به‌ویژه در حوزۀ کلیات علوم. بنابراین، اگر در قرآن حکمی صریح در هماهنگی با علم نیابیم، اشارات قرآنی کفایت می‌کند و باید از تأویل بهره گرفت.»
افغانی معتقد است که قرآن با نیازهای زمان سازگار است و باید طوری تفسیر شود که با مدنیت و شرایط روزگار در تناقض قرار نگیرد. او در تأویل آیات، به بصیرت و توانایی در اجتهاد تأکید دارد و تقلید محض و اجتهاد کورکورانه را مردود می‌شمارد.[6]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1] . توبه: ۳۳.
[2] . زمر: ۲-۳.
[3] . حکیم مشرق زمین، صفحه ۱۲.
[4] . حکیم مشرق زمین، صفحه ۱۴.
[5] . مخزومی، محمد پاشا، خاطرات سید جمال الدین افغان، صفحه ۸۲.
[6] . حکیم مشرق زمین، صفحه ۱۸.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version