نویسنده: سید مصلح الدین

دیوبند؛ مادر مدارس دینی در شبه قارۀ هند

بخش ششم

دارالعلوم دیوبند
مدرسه با مرور زمان به «دارالعلوم دیوبند» مشهور شد و در مدت کوتاهی پیشرفت چشم­‌گیری کرد و جایگاه علمی، فرهنگی و اجتماعی بی‌بدیلی میان مردم پیدا کرد، تا جایی­‌که امروزه به نمادی برای شناخت مسلمانان و هویّت اسلامی آنان در هند تبدیل شده است و چشمه­‌های زلال علم و فرهنگ و دعوت و اصلاح از آن جوشیده و به اطراف و اکناف سرزمین هند و سرزمین‌های دور و نزدیک جاری است.
مدارس و دانشگاه‌های فراوانی بر اساس تفکر دارالعلوم دیوبند در هند (و کشورهای دیگر) راه‌اندازی شده­ که خود را به آن منسوب می­‌کنند. دانش‌آموختگان این دانشگاه و کسانی‌که از آن­ها دانش آموخته‌­اند، بیش از یک‌ و نیم قرن است که در کشورهای خود رهبری کشتی امت اسلامی را در میان امواج متلاطم بی‌دینی به‌عهده دارند.
بنیان­گذار دارالعلوم دیوبند
بنیان­گذار دارالعلوم دیوبند، امام محمّدقاسم‌بن اسدعلی صدّیقی نانوتوی رحمه‌الله، از علمای ربّانی، مجدّد و متفکّر قرن سیزدهم هجری است. ایشان در سال ۱۲۴۸ق. در شهر نانوته از توابع شهرستان سهاران‌پور به دنیا آمد و در سال ۱۲۹۷ق. در ۴۹ سالگی در دیوبند وفات کرد و در همان­‌جا به خاک سپرده شد.
ایشان برای فراگیری علوم اسلامی در محضر مولانا مملوک‌علی نانوتوی رحمه‌الله (متوفای ۱۲۶۷ق.) زانوی تلمذ زد و علوم حدیث را از محضر مولانا عبدالغنی مجدّدی‌ دهلوی رحمه‌الله (متوفای ۱۲۹۶ق.) و شیخ‌الحدیث مولانا احمدعلی سهارانپوری رحمه‌الله (متوفای ۱۲۹۷ق.) فرا گرفت.
امام نانوتوی رحمه‌الله تقریباً دارای ۳۰ تألیف و اثر برجستۀ علمی است که بر وسعت علم، اندیشۀ بلند و ژرف‌نگری ایشان در علوم و معارف کتاب و سنّت و عرصه‌های دیگر دانش و حکمت دلالت دارد. ایشان همچنین در دفاع از آیین اسلام و جهت مقابله با فعالیت‌های تبشیری،  مناظره‌های مختلفی با علمای مسیحی و هندو داشته است. مشهورترین این مناظره‌ها، مناظره‌ای است که در شهر چاندپور ایالت اتراپرادش برگزار شد و ایشان پس از چند مرحله مناظره با علمای برجستۀ مسیحی و هندو آنان را شکست داد.
امام نانوتوی رحمه‌الله در آغاز سال ۱۸۵۷م. نهضت آزادی و انقلاب علیه استعمار بریتانیا را رهبری کرد و در جبهۀ «تهانه‌­بَون» و «شاملی» فرمانده نیروهای مسلمان بود. آن‌گاه ­که این انقلاب بنابر علل دردآوری شکست خورد و راهی برای حاکمیت دوبارۀ اسلام و مسلمانان باقی نماند، امام نانوتوی رحمه‌الله با همکاری علمای دیگر در راستای نشر تعالیم دین و معارف اسلامی با بنیانگذاری دارالعلوم دیوبند و ایجاد شبکه‌ای از مدارس و مکاتب علوم اسلامی که با کمک­های تودۀ مردم اداره می­‌شدند، نهضت فراگیری را آغاز کرد. این مدارس پناهگاه مسلمانان و مراکزی برای رهبری ملت مسلمان هند بودند.
امام نانوتوی رحمه‌الله با این اقدام خود پایه‌گذار حرکت پویا و فراگیرِ تأسیس مدارس و مکاتب اسلامی جهت بقای اسلام و مسلمانان در سرزمین پهناور شبه‌قارۀ هند محسوب می­‌شود.
اولین دانش‌آموختۀ دارالعلوم دیوبند
اولین دانش‌آموختۀ دارالعلوم دیوبند، علامه محمودالحسن دیوبندی رحمه‌الله ، متولد سال ۱۲۶۸ق./ ۱۸۵۱م. و فرزند عالم، ادیب و شاعر برجسته، مولانا ذوالفقارعلی دیوبندی رحمه‌الله (متوفای ۱۳۲۳ق./ ۱۹۰۴م.) است. ایشان در سال ۱۲۹۰ق./ ۱۸۷۳م. از دارالعلوم فارغ‌التحصیل شد و در همان‌جا تدریس را آغاز کرد. سپس در سال ۱۳۰۸هـ/۱۸۹۰م. مدیر گروه تدریس شد.
مولانا محمودالحسن رحمه‌الله در بلندهمتی، دورنگری، قاطعیّت، جهاد و مبارزه، رویارویی با مخالفان اسلام، تواضع، انابت الی‌ الله، شجاعت، فعالیت در عرصۀ علوم عقلی و نقلی، شناخت تاریخ و ادبیات، و رعایت ادب و فروتنی نسبت به محدّثان و ائمۀ مجتهدین سرآمد همه بود. تواضع و بردباری در زندگی‌­اش نمایان بود و نور عبادت و مجاهده در سیمای او می‌درخشید.
ایشان در علم فقه و اصول فقه سرآمد متأخرین بود و در نصوص و قواعد آن از آگاهی و تبحر بالایی برخوردار بود.
مولانا محمودالحسن رحمه‌الله برای آزادی هند از چنگال استعمار انگلیس در سال ۱۳۲۳ق./ ۱۹۰۵م. برنامه‌های جامع طراحی کرد و تصمیم گرفت برای اجرای آن از حکومت افغانستان و امپراتوری عثمانی کمک بگیرد. ازاین‌رو، تعدادی از شاگردان ممتاز خود را که از ایمان قوی، آرمان­‌های بلند، اعتماد به نفس، توکل به ذات الله، و اراده و بصیرت برخوردار بودند، انتخاب و مأموریت‌هایی به آنان محوّل کرد. از جملۀ این شاگردان می‌توان به مولانا عبیدالله سندی رحمه‌الله (متوفای ۱۳۶۳هـ/ ۱۹۴۴م.) و مولانا محمّدمیان منصور انصاری رحمه‌الله (متوفای ۱۳۶۵ق./ ۱۹۴۶م.) اشاره کرد.
ایشان در راستای تحقق این هدف در مناطق مرزی هند با افغانستان، مراکز امنی را انتخاب کردند که مسلمانان آزاده و ظلم‌­ستیز در آن­جا استقرار داشته باشند؛ به‌ویژه در منطقۀ یاغستان (مناطق آزاد و تحت کنترل قبایل پشتون) که اهالی آن از انگلیس بسیار متنفر بودند و برای تقدیم جان‌ومال خود آمادگی کامل داشتند. ایشان نخست از میان شاگردانش مولانا فضل‌ربّی رحمه‌الله، مولانا سیف­‌الرحمن رحمه‌الله، مولانا فضل‌محمود رحمه‌الله و افراد دیگری را به این مناطق فرستاد.
درگیری‌های پراکنده‌ای با نیروهای انگلیسی، که از توان نظامی بالایی برخوردار بودند، رخ داد و با وجود برتری نظامی دشمن، مسلمانان به پیروزی‌هایی دست یافتند. اما مبارزان مسلمان برای یک حملۀ فراگیر و سرنوشت‌­ساز، به نیروی نظامی و مهمّات نیاز داشتند؛ ازاین‌رو، با شیخ‌الهند رحمه‌الله مکاتبه کردند و از ایشان کمک خواستند. ایشان شاگرد خود علامه عبیدالله سندی رحمه‌الله را که اندیشمند و سیاست‌مداری زیرک و توانا بود، به کابل فرستاد و خود شخصاً به طرف استانبول حرکت کرد. در مسیر، ابتدا به حجاز رفت و با غالب‌پاشا (والی حجاز در دولت عثمانی) و انورپاشا (وزیر جنگ و فرمانده کل ارتش عثمانی در جنگ بالکان و جنگ جهانی اول)، و نیز جمال‌پاشا (از رهبران برجستۀ سیاسی و نظامی امپراتوری عثمانی) و افراد دیگری ملاقات کرد.
همۀ این شخصیت‌ها بر همکاری مالی و نظامی تأکید داشتند. آلمان نیز به خاطر هم‌پیمانی با ترکیه حاضر به همکاری با ایشان شد. شیخ‌الهند رحمه‌الله درصدد بود که با یک برنامه‌ریزی دقیق و حساب‌شده، درست زمانی که بریتانیا در مناطق مختلف مشغول مقابله با نیروهای متفقین در جنگ جهانی اول (۱۹۱۴- ۱۹۱۸م.) است، با کمک قبایل آزادی‌خواه مسلمان و پشتیبانی دولت عثمانی و هم‌پیمانانش، به مواضع دولت انگلیسی هند حمله کند. اما در پی­شکست دولت عثمانی در جنگ جهانی اول و دستگیری شیخ‌الهند رحمه‌الله توسط شریف حسین[1] (امیر مکّه که علیه امپراتوری عثمانی به‌پا خواسته و با انگلیس هم‌پیمان شده بود) و خیانت برخی افراد دیگر و هم‌چنین افشای نامه‌­های محرمانه‌ای که بین شیخ‌الهند رحمه‌الله و شاگردان و معاونان ایشان رد و بدل می‌شد (امری که در تاریخ معاصر هند به «تحریک ریشمی رومال» معروف است)، این برنامه عملی نشد.
هدف این جنبش، پایان دادن به استعمار انگلیس نه تنها در هند، بلکه در سایر مستعمرات بریتانیا بود. مولانا محمودالحسن رحمه‌الله پایگاه­‌هایی را در دهلی و کراچی و چند نقطۀ دیگر در مناطق آزاد قبایلی پشتونشین برای آموزش‌‌های نظامی ایجاد کرد و برنامه‌هایی را برای تحریک هندی‌‌های شاغل در نیروهای انگلیسی به شورش و نافرمانی و ایجاد یک انقلاب سراسری در نظر گرفت.
ایشان هم‌چنین در قسطنطنیه، آنکارا، برلین، مدینۀ منوره و برخی شهرهای دیگر، تلاش‌هایی را انجام داد تا بدین‌وسیله بتواند دولت‌­ها را در جنگ علیه انگلیس با خود همراه کند و کمک‌­های نظامی و حمایت‌های معنوی آنان را به‌دست آورد. ایشان هم‌چنین برای جلب حمایت از ملت هند، اقدام به ارسال چند هیئت دیپلماتیک به ژاپن، چین، ایالات متحدۀ آمریکا و فرانسه نمود و حکومت موقت هند را در کابل، پایتخت افغانستان، ایجاد کرد.
مولانا محمودالحسن رحمه‌الله در راستای عملی کردن برنامه­‌هایش، با وجود کهولت سِنّ­، در سال ۱۳۳۳ق./ ۱۹۱۵م. شخصاً به حجاز سفر کرد و در مدینۀ منوره با مسئولان بلندپایۀ دولت عثمانی دیدار کرد. اما پس از این‌که حکومت انگلیسی هند از محتوای نامه­‌های محرمانۀ ایشان اطلاع یافت، وی در ماه صفر ۱۳۳۵ق./ نوامبر ۱۹۱۶م. با جمعی از شاگردان و معاونانش از جمله مولانا سید حسین‌احمد مدنی رحمه‌الله (متوفای ۱۳۷۷ق./۱۹۵۷م.) دستگیر و به جزیرۀ مالت در دریای مدیترانه تبعید و در آنجا زندانی شد.
سرانجام پس از سه سال و دو ماه تبعید و زندانی، ایشان در جمادی­‌الثانی ۱۳۳۸ق./ ژانویه ۱۹۲۰م. آزاد شد. مولانا محمودالحسن رحمه‌الله در بیستم رمضان ۱۳۳۸ق./ برابر با ۹ می۱۹۲۰م. به هند رسید و مردم هند از مسلمان و غیرمسلمان از وی استقبال گرم و بی­‌نظیری کردند و لقب «شیخ‌الهند» را به ایشان دادند.
ایشان باوجود ضعف و بیماری و عوارض دوران اسارت در غربت، در شهرش دیوبند نماند، بلکه به شهرهای مختلف سفر کرد و در خطبه‌ها و سخنرانی‌‌هایش مردم را به مبارزه علیه استعمار انگلیس و قطع رابطه با آنان فراخواند. در همین دوران به شهر علیگر سفر کرد و دانشگاه ملّی اسلامی (جامعۀ ملّیه اسلامیه) ([2])  را در ۲۹ اکتبر ۱۹۲۰م. (۱۶ صفر ۱۳۳۹ق.) پایه‌گذاری کرد. این دانشگاه بعدها به دهلی منتقل شد و امروزه یکی از دانشگاه‌­های بزرگ هند به‌حساب می‌آید.
شیخ‌الهند مولانا محمودالحسن رحمه‌الله، قرآن کریم را نیز به زبان اردو ترجمه کرده است که ترجمۀ ایشان یکی از بهترین و مشهورترین ترجمه‌های قرآن در زبان اردو است. علامه شبیراحمد عثمانی رحمه‌الله (متوفای ۱۳۶۹ق./ ۱۹۸۹م.) یکی از شاگردان برجستۀ شیخ‌الهند، با افزودن تعلیقات مفیدی بر حاشیۀ این ترجمه که به «تفسیر عثمانی» معروف است، بر ارزش و افادیت این اثر افزوده است.
چاپخانۀ ملک فهد در مدینۀ منوره این ترجمۀ فاخر را همراه با تفسیر در سال ۱۴۰۹ق./ ۱۹۸۹م. با تیراژ صدها هزار جلد چاپ و در بین مسلمانان جهان توزیع کرده است. (ترجمۀ فارسی «تفسیر عثمانی»، در ایران و افغانستان با نام «تفسیر کابلی» معروف است.)
بیماری و ضعف جسمانی مولانا محمودالحسن رحمه‌الله به‌تدریج شدّت یافت تا این‌که صبح ۱۸ ربیع‌الاول ۱۳۳۹ق./ برابر با ۳۰ نوامبر ۱۹۲۰م. در دهلی داعی اجل را لبیک گفت. روز بعد جنازۀ ایشان با تشییع باشکوهی به دیوبند منتقل گردید و در کنار آرامگاه استاد بزرگوارش امام محمّدقاسم نانوتوی رحمه‌الله (۱۲۹۷ق./۱۸۸۰م.) در قبرستان «جامعیّه» که بعدها به قبرستان «قاسمیّه» مشهور شد، به خاک سپرده شد.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. شریف حسین‌بن علی ‌الهاشمی (۱۸۵۶- ۱۹۳۱م.) از سال ۱۹۰۸م. امیر حجاز و مکه بود. وی در ۲ نوامبر ۱۹۱۶م. خود را حاکم کشورهای عربی خواند. پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و حذف استیلای آنان بر جزیرةالعرب در سال‌­های اولیۀ بعد از جنگ جهانی اول، شریف حسین با حمایت انگلیسی­‌ها به قدرت رسید. در سال ۱۹۲۴م. شریف حسین خود را خلیفۀ مسلمین خواند. در همین سال، آل‌سعود که فرمانروایان منطقۀ نجد بودند، حکومت شریف را نابود کرده و او را به جزیرۀ قبرس تبعید کردند.
[2]. دانشگاه ملی اسلامی (Jamia Millia Islamia) یکی از مهمترین دانشگاه‌های سراسری هند است. به دنبال بایکوت مؤسسات آموزشی وابسته به دولت بریتانیا، جمعی از مسلمانان فرهیختۀ هند از جمله شیخ الهند مولانا محمودالحسن، حکیم اجمل‌خان، مولانا محمدعلی جوهر، دکتر مختاراحمد انصاری و عبدالمجید خواجه، این دانشگاه را در سال ۱۹۲۰ میلادی در شهر علیگر واقع در ایالت یوپی هند، تأسیس کردند.
بنیانگذاران این دانشگاه در سال ۱۹۲۵ آن را از علیگر به دهلی منتقل کردند. دانشگاه ملی اسلامی نقش بسیار مهمی در مبارزات استقلال هند داشت. این دانشگاه به همت بزرگانی چون دکتر ذاکر حسین، رئیس‌جمهور سابق هند که طی سال‌های ۱۹۲۶ تا ۱۹۴۸ ریاست این دانشگاه را به‌عهده داشت، کم کم در تمام رشته‌های آموزشی رشد کرد و در حال حاضر با داشتن بیش از چهل گروه و مرکز تحقیقاتی، کلیۀ رشته‌های علوم را در بر گرفته است. این دانشگاه در سال ۱۹۸۸ به عنوان دانشگاه مرکزی و سراسری در مجلس هند به تصویب رسید.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version