نویسنده: سید مصلح الدین

عاقبت غرور علمی

بخش ششم

عزت علم:
وقتی هارون الرشید، خلیفه عباسی، به شهر مدینه منوره برای زیارت قبر رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم سفر کرد و وارد مسجد رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم شد، امام مالک رحمه‌الله را دید که در آنجا تدریس می‌کرد.
هارون الرشید خطاب به امام مالک رحمه‌الله گفت: «ای امام مالک، چه ضرری دارد که به بغداد بیایی و در خانه‌ی ما برای فرزندانم تدریس علم کنی؟» امام مالک رحمه‌الله پاسخ داد: «ای هارون! علم به سراغ هیچ‌کس نمی‌آید بلکه باید به سراغ علم بروی تا آن را فراگیری!» هارون پذیرفت و گفت: «تو راست می‌گویی ای امام دار الهجرة!» و سپس اضافه کرد: «من دوباره به مسجد بر می‌گردم و نزد شما می‌آیم.» امام رحمه‌الله جواب داد: «ای هارون، امیدوارم وقتی دوباره به مسجد بر می‌گردی، اگر تأخیر کرده باشی، برای تو جایز نیست که صف‌های مردم را بر هم زنی و از میان صف‌ها بگذری تا به صف اول برسی!» هارون رشید گفت: «شنیدم و اطاعت کردم.»
دفعه بعد که امام مالک برای گروه زیادی که از دور و نزدیک آمده بودند درس می‌گفت، در اثنای درس هارون رشید به مسجد آمد و مردی که همراهش بود برایش صندلی گذاشت تا بر روی آن بنشیند. هارون رشید بر روی آن نشست. وقتی که امام مالک رحمه‌الله مشاهده کرد که هارون روی آن نشسته است، موضوع درس را تغییر داد و گفت: «حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وسلم در حدیثی فرموده است: “مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللهُ، وَمَنْ تَكَبَّرَ وَضَعَهُ اللَّهُ؛  هر کس به خاطر خدا تواضع و فروتنی کند، خداوند او را در میان مردم سربلند می‌کند و هر کس تکبر ورزد، خداوند او را در میان مردم خوار و ذلیل می‌گرداند.”»[1]
هارون رشید دریافت که مقصود امام از نقل این حدیث، شخص اوست. بلافاصله دستور داد تا آن صندلی را بردارند و بر زمین نشست و با سایر مردم مساوی شد. سپس نزد امام مالک رفت و هدایایی به ارزش چهار هزار درهم به او پیشکش کرد تا برای خود به مصرف برساند. وقتی گفت: «این هدایا را از من بگیر»، امام مالک رحمه‌الله با خونسردی گفت: «ای امیرالمومنین! من نه استحقاق صدقه را دارم و نه هدیه را قبول می‌کنم!» هارون گفت: «ای مالک، چرا هدیه را قبول نمی‌کنی در حالی که شخص رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم هدیه پذیرفتند؟» امام مالک رحمه‌الله پاسخ داد: «آخر من نبی نیستم که آن را بپذیرم.» سپس به هارون گفت: «مالت را بردار و بر خدا توکل کن.» بعد، هارون رشید از امام مالک دعوت کرد تا سفری به بغداد کند و به مهمانی خلیفه عباسی برود، ولی امام مالک رحمه‌الله سفر به بغداد را رد کرد و گفت: «به خدا قسم، راضی نیستم که برای جوار (همسایگی) رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم جایگزینی بپذیرم.»[2]
علم نافع:
علم نافع علمی است که سبب اصلاح خود فرد شود. اگر برای صاحبش تقوا، خداترسی، توکل، شوق اعمال و توجه به آخرت را به ارمغان آورد، نشانه‌های نافع بودن آن است. اما اگر نتواند مانع خودخواهی، تکبر و غرور، گناه و معصیت شود، نشانه‌های غیر نافع بودن آن است. برای تحصیل علم نافع لازم است که:
۱. نیت درست باشد؛ هدف از تحصیل علم احیای اسلام باشد.
۲. در دوران تحصیل علم، تقوا برای نافع بودن علم بسیار مهم و مؤثر است.
۳. رعایت آداب علم و بزرگ داشتن علم نیز مهم است.
مقام عالم:
علم درجه‌اش بالاتر از همه مراتب است و بعد از مرگ نیز یاد می‌شود، هم در دنیا و هم در آخرت. اما جهل بعد از مرگ زیر خاک‌ها پنهان می‌شود. بزرگ‌ترین پادشاه و فرمانده نیز به مقام عالم نمی‌رسد.
انسان به وسیله علم نجات پیدا می‌کند هنگامی که بقیه مردم در غفلت فرو رفته باشند. به سبب علم، امید نجات است و به وسیله علم، عالم افرادی را که دارای بدترین مکان در جهنم هستند شفاعت می‌کند. علم بالاترین مقام است؛ هرگاه به آن رسیدی، به خاطر نرسیدن به مقام دنیوی غمگین مباش. اگر دنیا و لذت نعمت‌های آن را به دست نیاوردی، ناراحت نباش زیرا علم بزرگ‌ترین نعمت است.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1] ـ التذکرة فی الوعظ،ج۱،ص۲۰۳.
[2] ـ مقام علم و علماء،ص ۱۲۳.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version