نویسنده: عبدالحمید گرگیج

آفات نسل پیشتاز

بخش هشتم


۶. انحصار­طلبى:
از دیگر آفات نسل پیشتاز، انحصارطلبی، تمامیت‌خواهی و تنگ‌نظری است. به این معنی که شخص، فقط خود و یا گروه و جماعتی را که به آن منتسب است، برحق می‌داند و دیگران را باطل و منحرف می‌پندارد. انحصارطلبی و تمامیت‌خواهی، اگر فردی باشد، به صورت تک‌روی و پرهیز از هم‌فکری و عدم مشورت درخواهد آمد که این هم از آفات پیش‌روی پیشتازان دعوت است و در جای خود بدان پرداخته خواهد شد. اگر به صورت جمعی و گروهی باشد، این جمع و گروه را به جایی می‌رساند که تنها برای خویش حق حیات و حضور در میدان فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی قائل است. کبر و غرور و خودبزرگ‌بینی‌اش به جایی می‌رسد که حذف سایر گروه‌ها و احزاب را قابل توجیه می‌داند و خود را تنها گروه مسلمان می‌خواند نه گروهی از مسلمانان.
افرادی که در سطوح پایین‌تر به انحصارطلبی و تنگ‌نظری گرفتار می‌شوند، احتمالاً ناشی از حمیت و تعصب متکبرانه است. حمیت و تعصب تا اندازه‌ای از غریزه‌ی حمایت و حفاظت از خود و بستگان نشأت می‌گیرد؛ اما اگر این غریزه نیز همانند سایر غرایز و امیال، تحت کنترل و تربیت قرار نگیرد، از حد طبیعی و فطری خارج شده و به سرکشی و تجاوز به دیگران منتهی خواهد شد.
کبر، همان خودبزرگ‌بینی و محدودنگری است که مقدمه‌ی همه‌ی تعصبات بشری می‌باشد. این بیماری روحی، ریشه و عامل اصلی افتخارات جاهلانه‌ی حزبی، طبقه‌ای، نژادی، مذهبی و … بوده که فخر نام دارد و توجیه‌کننده‌ی حمایت و طرفداری از باطل نیز هست که «حمیت» است. سرانجام حمایت از باطل نیز، به ارتباط و پیوند شدید تشکیلاتی شخص با گروه و جماعتی معین و تأیید همیشگی آن در هر فکر و اقدامی کشیده می‌شود و این به معنی تعصب است.
لازم به یادآوری است که تعلق و پیوستگی شخص به حزب و گروه یا قوم و خویشان و حمایت از آن‌ها در برابر ستم‌گران به تنهایی عصبیت شمرده نمی‌شود. عصبیت هنگامی واقع می‌شود که کسی در برخوردها و اختلافات، همواره طرف خویش را صاحب حق بشمارد و از مواضع ناحق آن در برابر مواضع حق طرف مقابل، دفاع کند.
انحصارطلبان در صحنه‌ی فکر و اندیشه، تنها فکر خود را صواب و درست می‌پندارند و هیچ احترام و ارزشی برای سایر افکار و اندیشه‌ها قائل نیستند. از بعد ایمانی، معتقد به یک مذهب خاص و آراء و نظرات یک مجتهد هستند و سایر مذاهب و مشرب‌های فکری را مردود اعلام می‌کنند و تا جایی پیش می‌روند که حکم تکفیر آنان را صادر می‌کنند. انحصارطلبان خود را بی‌نیاز از گفت‌وگو و تبادل آراء و افکار با دیگران می‌دانند؛ چون چیزی را نزد آنان نمی‌بینند تا محتاج آن باشند! در صحنه‌ی سیاسی، آرای مردم را تنها زینتی برای مشروعیت خویش قلمداد می‌کنند و اگر هم قدرت را به دست گرفتند، اعتقادی به گردش آن نداشته و به هیچ قیمتی حاضر به از دست دادنش نیستند.
انحصارطلبی می‌تواند دو دلیل عمده داشته باشد: یکی کبر و غرور یا حمیت و تعصب و دیگری جهل و نادانی نسبت به طبیعت دین و انسان. افراد جاهل، چنین می‌پندارند که دین در شکلی واحد جلوه کرده و قابل منازعه و اختلاف نیست. در حالی که اراده الهی چنین مقرر شده است که در دایره احکام، از یک سو مواردی وجود دارد که نص صریحی در مورد آن‌ها وجود دارد و به اصطلاح «منصوص علیه» هستند و از سوی دیگر، مواردی هم وجود دارند که هیچ نص صریحی در موردشان وجود ندارد و حکم مربوط به آن‌ها باید از کلیات استنباط شود، که اصطلاحاً «مسکوت عنه» نامیده می‌شوند. همچنین، «منصوص علیه» نیز خود دارای محکمات و متشابهات، قطعیات و ظنیات و یا صریح و قابل تأویل است تا بتوان اندیشه‌ها را در استنباط و کشف حکم به کار گرفت و به اجتهاد پرداخت. علاوه بر این، در مرحله قرائت نصوص نیز اختلافات گوناگونی وجود دارد که به هفت تا ده قرائت می‌رسد.[1]
ناآگاهان و جاهلان هرگونه اختلاف و تفاوتی را بین انسان‌ها مردود می‌شمارند و چنین می‌پندارند که همگی باید مشابه و یک‌گونه (البته مانند آن‌ها!) بیندیشند، بگویند و بنویسند. حال آنکه این تصور کاملاً غلط و غیرواقع‌بینانه و مخالف با حکمت خداوندی در خلقت عالم است. [وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ]. «و از نشانه‌های (قدرت) و آفرینش آسمان‌ها و زمین و اختلاف زبان‌های شما و رنگ‌های شماست. قطعاً در این (امر نیز) دلایلی است برای دانشوران».[2]
بحث تفاوت‌های فردی امروزه در محافل علمی کاملاً پذیرفته شده است و این تفاوت‌ها در سه جنبه جسمانی، روانی و ذهنی قابل مشاهده است. همان‌طور که قیافه و ظاهر افراد با یکدیگر متفاوت است، به همان شکل نیز روان آن‌ها متفاوت است؛ یعنی احساسات و عواطف گوناگونی دارند و از نظر قوای ذهنی و عقلی نیز یکسان نیستند و دارای استعدادها و توانایی‌های متفاوتی هستند. به این موارد، تجارب مختلف زندگی در محیط‌های گوناگون و همچنین زبان‌ها و گویش‌های مختلف را نیز اضافه کنید. حال ببینید که چرا باید این همه افکار و اندیشه‌های متفاوت، عواطف، احساسات و گرایش‌های مختلف و حتی متباین وجود داشته باشد. بر این مبنا، آرزو کردن که کاش همه انسان‌ها خصوصیاتی واحد داشتند و همچون نسخه‌های تکراری یک اثر، هیچ اختلافی در میان آن‌ها به چشم نمی‌خورد، بیهوده است.
وجود مذاهب فقهی و لزوم اجتهاد و استنباط از احکام در همه زمان‌ها و مکان‌ها و آرا و اقوال مختلف و گوناگونی که در بسیاری از مسائل دینی وجود دارد، دلیلی بر پذیرفتن تنوع و تکثر است. کسانی که آرزو دارند همه یک‌جور بیندیشند و عمل کنند و در یک چارچوب تنگ و محدود جمع شوند، قبل از هر چیز با حکمت خداوندی مخالفند و اختلاف تنوع و تکثر را به انشقاق، تضاد و دشمنی تبدیل می‌کنند. در نهایت، خود را خسته، منزوی و عقده‌ای خواهند کرد که کارشان به افراط، تندروی و خشونت منجر می‌شود و پناه بر خدا، دستشان به خون برادران و خواهران دینی و انسان‌های بی‌گناه و مظلوم آغشته می‌گردد.
نسل پیشتاز، آراء و افکار مخالف خود و احزاب و حرکت‌های دیگر را نه تنها علیه خود و باطل نمی‌داند، بلکه آن‌ها را یاری‌دهنده راه خویش و تکمیل‌کننده کار خود می‌داند و می‌گوید: دین و دعوت فراتر و سنگین‌تر از آن است که من یا جماعتی که متعلق به آن هستم بتوانیم به تنهایی آن را درک و یا تطبیق نماییم. یک نفر یا یک جماعت به تنهایی نه می‌تواند همه دین را بفهمد و درک کند و نه به تنهایی می‌تواند آن را تطبیق و ابلاغ نماید. همچنین، میدان‌ها و جبهه‌های کفر و ضلالت آن‌قدر وسیع، شدید و متنوع‌اند که یک نفر یا یک حزب و جمعیت به تنهایی از پس آن‌ها برنمی‌آید و باید از راه‌های متنوع و گوناگونی با آن‌ها درافتد.
کسانی از مسلمانان و یا گروهی از آنان، از شم سیاسی قوی و بالایی برخوردارند و در این جبهه مشغول پیکارند. عده‌ای از لحاظ تفکر و اندیشه و در میدان علم و قلم، مشمول رحمت پروردگارند و با این اسلحه، با جهل، ظلم و فساد در حال کارزارند. گروهی نیز توانسته‌اند با استمداد از الطاف الهی و با تأسی به مردانی عارف، به درون خود توجه کرده و بر هواهای نفسانی پیروز شوند. این افراد به تزکیه روح و تصفیه روان پرداخته و با شوق به دیدار محبوب و بی‌نیازی از مخلوق، آماده‌اند تا به دیگران بیاموزند که این دنیا و جلوه‌های فریبنده‌اش کمتر از آن است که جان خویش را در این راه ببازند. آنان نشان می‌دهند که می‌توان در حین استفاده از دنیا و زیستن در آن، آن را معبود خویش نسازند و همه همت و تلاش خود را صرف آن ننمایند. این گروه دعای مأثوری را تکرار می‌کنند: «اللهم لا تَجْعَلِ الدُّنْيا، أكْبَرَ هَمْنا وَ لا مَبْلَغَ عِلْمِنا».
همه افراد و گروه‌های فوق، با خصوصیات و ویژگی‌های مخصوص به خود، در صورت صفای قلب و مساعدت به یکدیگر، می‌توانند تابلوی اسلام و جامعه اسلامی را به دیگران نشان دهند و سایرین را به سوی این حقیقت فراخوانند.
پس چه جای تنگ‌نظری و انحصارطلبی است وقتی که حکمت پروردگار بر تنوع و تکثر در خلقت است و طبیعت انسان‌ها را بر اساس اختلاف و تفاوت در جسم، روح و ذهن سرشته است؟ کلامش را نیز چنین نازل فرموده که می‌توان برداشت‌ها و استنباط‌های گوناگون را از آن در زمان‌ها و مکان‌های متفاوت داشت.
چه جای تنگ‌نظری است وقتی که در زمان حیات پر برکت حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وسلم، که خود قرآنی زنده و تطبیق عملی آن بود، وجود اختلاف و تنوع در فهم و عمل یارانش را می‌پذیرفت و همه را مجبور به قرائتی واحد، اجتهادی یکسان و عملی همگون نمی‌ساخت؟
امام بخاری از ابن مسعود رضی‌الله‌عنه روایت کرده است که: مردی را دیدم که آیه‌ای از قرآن را برخلاف آنچه از رسول خدا شنیده بودم قرائت کرد. ماجرا را به عرض رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم رساندم؛ اما آثار کراهت و ناخشنودی را در چهره مبارکش دیدم و بلافاصله فرمود: «هر دو قرائت درست است؛ اختلاف نباید کرد و بدانید که گذشتگان به واسطه غوطه‌ور شدن در اختلافات هلاک شدند».[3]
و سرانجام این‌که اگر من و تو، یا ما، مجاز هستیم به استنباط، فهم و تفسیر کتاب خدا و سنت پیامبرش بپردازیم و آن را بیان کنیم، دیگران نیز حق و اجازه دارند که چنین کنند. در اینجا است که انحصارطلبان و تنگ‌نظران به دلیل جهل و ناآگاهی، اشتباه دیگری را مرتکب می‌شوند و آن این است که مردم (مخاطبان ما) را موجوداتی بی‌شعور و بی‌استعداد فرض می‌کنند که باید برای آن‌ها تعیین تکلیف کرد. آن‌ها می‌پندارند که مردم، کودکان نابالغ و بی‌سرپرستی هستند که قدرت تشخیص و انتخاب را ندارند.
کسانی که به علت احساس مسؤولیت یا امید به پاداش پروردگار، پیش از دیگران قدم به میدان می‌نهند و بیش از سایرین زحمت می‌کشند و در صحنه‌های علم و عمل بار سنگین‌تری را به دوش می‌کشند، باید بدانند که اگرچه عامه مردم مانند آنان درگیر چنین امر خطیری نیستند، اما آن‌قدر هم بی‌شعور و بی‌اراده نیستند که نتوانند آنچه را مد نظر و هماهنگ با خواست و مصلحت خودشان است، تشخیص دهند و انتخاب کنند.
بنابراین، نسل پیشتاز مکلف به مجبور کردن دیگران و تسلط بر آنان نیست؛ بلکه مکلف به ابلاغ و تبیین حقایق و مفاهیم دین، به شیوه‌ای که خود فهمیده است، می‌باشد و باید این حق را برای دیگران و مخاطبان خویش قائل شود که خودشان انتخاب کنند. اگر آن چیزی را که نسل پیشتاز دارد یا فهمیده است، درست و صواب می‌داند، کافی است که با خلوص نیت، روش‌ها و ابزارهای مناسب، و تلاش و کوشش پی‌گیر و مداوم، آن را عرضه نماید. قطعاً مردم قادرند سره را از ناسره تشخیص دهند، هرچند ممکن است در ابتدا، اندیشه یا گروهی که ما آن‌ها را ناحق و مخالف خود و مصالح عامه می‌پنداریم، به هر طریقی خود را جا بزنند و مردم را دور کنند.
اما بالاخره اگر مردم روزی آن‌ها را مخالف مصالح و سلیقه خود تشخیص دهند، از فکر و راه و روششان دست می‌کشند و به کناری می‌نهند. و اگر هم چنین نشود، که بسیار غیرمحتمل است، ما که به وظیفه و تکلیف خود عمل کرده‌ایم، می‌توانیم در افکار و اندیشه‌ها یا اسلوب و روش‌هایمان تجدید نظر نماییم. اما به هر حال، باید از توهین و افترا و تفسیق و تکفیر دیگران پرهیز کرد، زیرا نه خواست خداست و نه مصلحت ما!
 ادامه دارد…
[1] ـ بیداری اسلامی ومواجهه­ی صحیح با اختلافات ، ص۶۵.
[2] ـ سوره روم،  آیه:۲۲.
[3] ـ رواه احمد، ص۵۵.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version