
نویسنده: عبیدالله نیمروزی
فیلسوف افغانستان؛ سید جمالالدین افغان
بخش چهاردهم
بیرقدار بیداری و عدالت
کلیدواژهها: بیداری، عدالت، اتحاد، اصلاح، استعمارستیزی، آگاهیبخشی.
چکیدۀ مطلب
در بخش پیشین این پژوهش، به موقف سیاسی سید جمالالدین افغانی و نقش او در مواجهه با استعمار و استبداد پرداخته شد. اکنون، در ادامه، به بررسی جایگاه او بهعنوان پرچمدار بیداری و عدالت میپردازیم. سید جمالالدین افغانی، یکی از درخشانترین چهرههای بیداری اسلامی در قرن نوزدهم، با اندیشهای ژرف و روحیهای انقلابی، پرچم عدالتخواهی و روشنگری را در روزگاری برافراشت که جهان اسلام در بند استعمار خارجی و استبداد داخلی گرفتار شده بود. او نهتنها یک متفکر برجسته، بلکه رهبری پیشگام و مصلحی عملگرا بود که هم در میدان اندیشه و هم در صحنۀ سیاست، نقشی بیبدیل ایفا کرد. در زمانیکه مسلمانان در سراسر سرزمینهای اسلامی دچار انحطاط علمی، رکود فکری و عقبماندگی سیاسی بودند، او با نبوغ بینظیر خود، مسلمانان را به بیداری، استقلال، و اتحاد فراخواند. سید جمالالدین، نهفقط یک نظریهپرداز بلکه یک کنشگر بود؛ او با سفرهای متعدد، سخنرانیهای آتشین، و تألیفات خود، بذر آگاهی را در میان ملتهای اسلامی کاشت و آتش مبارزه با ظلم و بیعدالتی را شعلهور ساخت.
اندیشههای سید جمالالدین بر چند اصل اساسی استوار بود: نخست، احیای هویت اسلامی در برابر تهاجم فرهنگی و فکری غرب؛ دوم، رهایی از استعمار و سلطۀ بیگانگان؛ سوم، مبارزه با استبداد داخلی و زمامداران نالایق؛ و چهارم، تقویت عقلانیت، علمآموزی، و وحدت مسلمانان. او معتقد بود که ضعف مسلمانان نه از آموزههای اسلام، بلکه از انحراف آنان از مبانی اصیل دین ناشی میشود. ازاینرو، او مسلمانان را به بازگشت به اسلام اصیل، بازسازی تمدن اسلامی، و بهرهگیری از پیشرفتهای علمی و فکری جهان مدرن دعوت میکرد.
او در دوران فعالیت خود، با نخبگان، اندیشمندان و سیاستمداران بسیاری در تماس بود و تلاش میکرد تا میان آنان و تودههای مردم، پیوندی فکری و عملی ایجاد کند. از هند و ایران گرفته تا عثمانی و مصر، سید جمالالدین پیوسته در تلاش بود تا مسلمانان را از خواب غفلت بیدار کند و آنان را به خطر استعمار غرب و خیانت حاکمان خودکامه آگاه سازد. سفرهای پیدرپی او، هرچند با آوارگی و تبعید همراه بود، اما تأثیری شگرف بر جریان بیداری اسلامی گذاشت. او در هند، مسلمانان را به مقاومت در برابر استعمار بریتانیا فراخواند؛ در ایران، استبداد شاهان قاجار را به چالش کشید؛ در مصر، موجی از اصلاحطلبی را برانگیخت؛ و در عثمانی، خواستار وحدت جهان اسلام در برابر تهدیدهای خارجی شد.
اما راه سید جمالالدین، راهی هموار نبود. استعمارگران او را دشمن خود میدانستند، زیرا او با افشای نقشههای آنان، مسلمانان را از سلطهپذیری و تسلیم خارج میکرد. مستبدان داخلی نیز او را مزاحمی خطرناک تلقی میکردند، زیرا او با شجاعتی کمنظیر، فساد و خیانت آنان را برملا میساخت. این دشمنیهای مشترک، موجب شد که او بارها تحت تعقیب قرار گیرد، از یک سرزمین به سرزمین دیگر تبعید شود، و در نهایت، با دسیسههای استعمار و استبداد، به سرنوشتی غمانگیز دچار گردد.
بااینحال، اندیشه و راه او هرگز خاموش نشد. تأثیر سید جمالالدین بر جریانهای اصلاحی و نهضتهای استقلالطلبانه، در جهان اسلام بینظیر بود. شاگردان و پیروان او، از محمد عبده در مصر گرفته تا اقبال لاهوری در هند، مشعل بیداری را که او افروخته بود، روشن نگه داشتند. اندیشههای او، زمینهساز انقلابهای فکری و سیاسی شد و بسیاری از جنبشهای ضد استعماری را تغذیه کرد. حتی در دوران معاصر نیز، میراث فکری او همچنان الهامبخش مبارزانی است که برای عدالت، آزادی، و استقلال میجنگند.
این تحقیق، با رویکردی علمی و مستند، تلاش خواهد کرد تا ابعاد مختلف شخصیت، افکار و مبارزات سید جمالالدین افغانی را بررسی کند. در این راستا، نخست به زمینههای تاریخی دوران زندگی او پرداخته خواهد شد، سپس اندیشهها و دیدگاههای او در حوزۀ سیاست، دین، و جامعه واکاوی خواهد شد. در نهایت، تأثیرات او بر نهضتهای اصلاحی و استقلالطلبانه در جهان اسلام مورد تحلیل قرار خواهد گرفت. هدف این پژوهش، نهتنها بازخوانی اندیشههای این متفکر بزرگ، بلکه بررسی این نکته است که چگونه میتوان آموزههای او را در دنیای معاصر بهکار بست و از آنها برای عبور از چالشهای امروز بهره برد.
مقدمه
تاریخ اندیشۀ اسلامی، همواره شاهد ظهور شخصیتهایی بوده است که در مقاطع حساس، مسیر تحولات فکری و سیاسی را تغییر دادهاند. در میان این چهرههای درخشان، سید جمالالدین افغانی جایگاهی ممتاز دارد. او نهتنها یک متفکر و نظریهپرداز، بلکه یک کنشگر انقلابی و مصلح اجتماعی بود که در دوران حاکمیت استعمار خارجی و استبداد داخلی، پرچم بیداری اسلامی و عدالتخواهی را برافراشت. اندیشه و مبارزات او، نهتنها در عصر خودش، بلکه در دهههای بعد، الهامبخش جنبشهای اصلاحی و استقلالطلبانه شد. اهمیت سید جمالالدین، تنها در نظریات او خلاصه نمیشود؛ بلکه او از جمله شخصیتهایی بود که بهجای محدود ماندن در حوزۀ نظری، وارد میدان عمل شد و در جغرافیای وسیعی از جهان اسلام، از هند و ایران گرفته تا مصر و عثمانی، نقشی اثرگذار ایفا کرد.
در قرن نوزدهم، جهان اسلام با بحرانهای متعددی مواجه بود. از یکسو، استعمار غربی، بخشهای گستردهای از سرزمینهای اسلامی را تحت سلطه درآورده بود و منابع اقتصادی، فرهنگی و سیاسی آنها را به یغما میبرد. از سوی دیگر، حکومتهای داخلی مسلمان، که اغلب استبدادی و ناکارآمد بودند، نهتنها قادر به مقابله با استعمار نبودند، بلکه در مواردی با آن همکاری میکردند. افزون بر این، انحطاط علمی و فکری، جامعۀ اسلامی را در وضعیتی از ضعف و وابستگی قرار داده بود. در چنین شرایطی، سید جمالالدین افغانی، با تحلیل دقیق اوضاع، بر این باور بود که رهایی از این وضعیت تنها از طریق بیداری فکری، اتحاد سیاسی، و بازگشت به اصول عقلانی اسلام ممکن است. او بر این نکته تأکید داشت که مسلمانان باید با بهرهگیری از دانش و پیشرفتهای علمی، شکوه تمدنی خود را احیا کنند و در برابر استعمار و استبداد، ایستادگی نمایند.
ویژگی برجستۀ سید جمالالدین، درک عمیق او از مکانیسمهای قدرت و سیاست بود. برخلاف بسیاری از مصلحان همعصرش که اصلاح را صرفاً در حوزههای فرهنگی و اخلاقی جستجو میکردند، او به این نتیجه رسیده بود که اصلاح فکری، بدون اصلاح ساختارهای سیاسی و اجتماعی، ثمربخش نخواهد بود. او با دیدگاهی واقعگرایانه، هم به نقد استعمارگران پرداخت و هم حکام مستبد داخلی را مورد هجمه قرار داد. مبارزۀ دوجانبۀ او با استبداد داخلی و استعمار خارجی، باعث شد که هم دولتهای استعماری از او هراس داشته باشند و هم حکومتهای مستبد داخلی او را یک چالش خطرناک تلقی کنند. ازاینرو، در طول زندگی خود، بارها تحت تعقیب، تبعید و سرکوب قرار گرفت.
اما اهمیت سید جمالالدین تنها در مبارزات سیاسی او خلاصه نمیشود. او از جمله متفکرانی بود که به پیوند میان دین، سیاست و عقلانیت باور داشت. برخلاف جریانهای سنتگرای راکد، که هرگونه تعامل با دنیای مدرن را انکار میکردند، و همچنین جریانهای غربگرای افراطی، که به تقلید محض از غرب دعوت میکردند، سید جمالالدین راهی میانه را پیشنهاد کرد. او بر این باور بود که مسلمانان میتوانند با حفظ هویت اسلامی خود، از دستاوردهای علمی و فناوری غرب بهره بگیرند و درعینحال، از سلطۀ فکری و فرهنگی بیگانگان رهایی یابند. به همین دلیل، یکی از مهمترین محورهای فکری او، تأکید بر نقش عقلانیت در فهم دین و سیاست بود. او دین را نه ابزاری برای سلطه و تحمیل، بلکه یک منبع قدرت، آگاهی و پیشرفت میدانست.
در این پژوهش، تلاش خواهد شد تا ابعاد مختلف شخصیت، اندیشه و مبارزات سید جمالالدین افغانی بررسی شود. نخست، زمینههای تاریخی دوران زندگی او و شرایطی که او در آن به فعالیت پرداخت، تحلیل خواهد شد. سپس، افکار و دیدگاههای او در حوزههای مختلف ازجمله سیاست، دین، و اصلاحات اجتماعی مورد واکاوی قرار میگیرد. در نهایت، تأثیرات او بر جنبشهای بیداری اسلامی و استقلالطلبی بررسی خواهد شد تا روشن شود که چگونه اندیشههای او همچنان در جهان اسلام الهامبخش حرکتهای اصلاحی است.
این مقاله بر آن است تا نهتنها سید جمالالدین را بهعنوان یک شخصیت تاریخی بررسی کند، بلکه به این پرسش پاسخ دهد که چگونه میتوان آموزههای او را در دنیای معاصر بهکار بست. آیا راهی که او نشان داد، همچنان میتواند برای حل چالشهای امروز جهان اسلام راهگشا باشد؟ آیا میتوان میان اندیشههای او و مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی امروز، پیوندی برقرار کرد؟ این پژوهش با رویکردی علمی و مستند، بهدنبال یافتن پاسخهایی برای این پرسشها است تا جایگاه سید جمالالدین افغانی را نهتنها در گذشته، بلکه در آیندۀ بیداری اسلامی روشن سازد.
ادامه دارد…