نویسنده: سید مصلح‌الدین

زکات

بخش دوم

طبیعت انسان و اثر آن در زندگی و تمدن:
الله تعالى بر خلاف طبیعت جمادات و حیوانات، در سرشت انسان، دوست‌­داشتن زیبایی، حسن، ظرافت، پاکیزگی، تنوع، گستردگی در غذاها و نوشیدنی­‌ها و فزون‌طلبی در کشاورزی و نسل را به ودیعت نهاده است. این فزون­‌طلبی طبیعی به زندگی انسان گرما، سرما، شور و روحیۀ مبارزه داده و حس پیشرفت، دگرگونی و تازگی به این هستی می­‌بخشد. الله تعالی در این باره افسار انسان را به خودش واگذاشته است: «كُلاً نُمِدُّ هَؤُلاء وَهَؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاء رَبِّكَ مَحْظُورًا. انظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأكْبَرُ تَفْضِيلا»؛ «همه را یاری می­‌رسانیم این گروه و آن گروه را از بخشش پروردگارت و نیست بخشش پروردگار تو بازداشته شده. ببین چگونه برتری داده­‌ایم برخی از آنان را بر برخی دیگر، و قطعاً آخرت بزرگ­‌تر است از جهت درجات و بزرگ‌­تر است در برتری.»[1]
و به انسان همکاری، ضمانت حقوق، توجه به سلامت راه­‌ها، امنیت سرزمین­‌ها، علاقه به مسافرت و ماجراجویی در راه به دست­‌آوردن روزی و برآوردن منافع مشترک را الهام کرده است و تمام این‌­ها را، باوجود اختلاف ادوار، زمان­‌ها و مکان‌­ها، در سرشت انسانی به‌ودیعت نهاده است: «لإيلافِ قُرَيْشِ. إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشَّتَاءِ وَالصَّيْفِ. فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ. الَّذِي أَطْعَمَهُم مَن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ»؛ «برای الفت­‌دادن قریش؛ الفت­‌شان به کوچیدن در زمستان و تابستان. پس باید بپرستند پروردگار این خانه را. آن­که خوراک داد ایشان را در گرسنگی و ایمن ساخت ایشان را از ترس.»[2]
ساختار و حقیقت انسان می­‌طلبد که انسان ملکیتی نداشته باشد و ملکیت از آنِ الله تعالی باشد:
این ساختار فطری انسان و حقیقت عملی‌­ای که در آن ناتوانی، فروماندگی و ناچیزبودن انسان در بارزترین شکل آشکار شده، و از سوی دیگر، ربوبیت الهی در زیباترین جلوه‌­ها پدیدار می‌­شود. به حكم عقل، منطق و وجدانِ سالم می­‌طلبد که انسان ملکیت و حقی نداشته باشد و چیزی به او نسبت داده نشود؛ مگر آن چنان­که چیزی به کودک یا نوزادی که در آغوش مادر بوده و در سایۀ مهر و عطوفت پدر و مادر می­‌غلتد و زیر نظر آن دو پرورش یافته و در پرتو تلاش و زحمت ایشان زندگی می‌کند، نسبت داده می‌­شود. حقیقتاً انسان نسبت به الطاف پروردگار بزرگ و قدرت‌مند از آن کودک، در خانۀ پدر و مادرش کم بهاتر و بی‌­ارزش‌تر است.
«وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»؛ «و از آن اوست وصف برتر در آسمان‌ها و زمین و اوست آن پیروزمند سنجیده‌­کار.»[3]
ازاین­رو، باید انسان تمام آن­چه که در ملکیت دارد و اموال و دارایی­‌هایی را که از سرنادانی به خود نسبت می­‌دهد، به ذاتی که آن‌­ها را آفریده است و پرورانده و از آن­‌ها نگهداری و حفاظت می­‌کند، نسبت دهد؛ ذاتی که به انسان در راستای هدفی مشخص و تا زمانی معین و راهی محدود توانایی استفاده و بکار بردن آن­‌ها را داده است.
تفکر اصلی سیستم اقتصاد اسلامی بر اثبات ملکیت حقیقی برای الله تعالی استوار است:
به خاطر همین حقیقت که بر تمام حقایق دیگر چیرگی دارد و در واقع روحی است که بر تمام نظام‌های دینی، اخلاقی و اقتصادی مسلط است؛ قرآن، تمام حالات انسانی را به الله تعالی نسبت داده است و برای انسان، جز منصب امانت و خلافت، چیز دیگری اثبات نکرده است؛ و گاهی با این تعبیر: «وَآتُوهم مِنْ مَالِ اللهِ الَّذِي آتَاكُمْ»؛ «و بدهید به آنان از مال الله آن­چه داده است به شما.»[4]
و گاهی با تعبیر: «وَأَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُم مُّسْتَخْلَفِينَ فِيهِ»؛ «و انفاق کنید از آن­چه قرار داده است شما را جانشین در آن.»[5]
مسلمانان را مورد خطاب قرار داده است و این حقیقت را ثابت کرده است که مالک و وارث حقیقی الله تعالی است و انسانی‌که سرمایه­‌ای بس­‌اندک دارد، هیچ احسان، منت و برتری­‌ای نداشته و هیچ کارنامه و افتخاری که به آن استدلال کند و ببالد ندارد.
الله تعالی می­‌فرماید: «وَمَا لَكُمْ أَلَّا تُنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»؛ «و چه شده است شما را که انفاق نمی­‌کنید در راه الله؛ حال آن­که از آن الله است میراث آسمان‌­ها وزمین.»[6]
این ساختار می­‌طلبد که انسان از تمام دارایی‌­هایش دست بکشد و به او حتی اختیار و دخالت در اموال خودش [چه آن اموال کم باشند و چه زیاد] داده نشود و دستش بسته و حق انتخاب و آزادی‌اش سلب شده باشد.
راز نسبت‌­دادن ملکیت و اموال به انسان و فایدۀ آن:
خداوند تعالی در قرآن، آخرین کتاب آسمانی، به‌طور مستقیم و یک‌جانبه اموال و نتایج تلاش‌های انسان را به خود نسبت نداده است. اگر چنین می‌شد، جای تعجب و شگفتی نداشت و در نتیجه، انسان اعتماد به نفس، احساس کرامت و تکیه بر توانایی‌ها و انرژی‌های خود را از دست می‌داد. این امر می‌توانست او را از احساس تلاش، شور بلندپروازی، انگیزۀ رقابت و لذت نسبت دادن ثمرۀ دست‌رنجش محروم کند؛ لذتی که در فطرت انسان نهفته است. به‌گونه‌ای که حتی کودکان نیز از لذت نسبت دادن وسایل خانه یا دارایی‌های پدرشان به خودشان برخوردارند. و با این کار، انسان از انگیزۀ محبت، دل‌سوزی، خیرخواهی و اخلاص در نگهداری اموال و دارایی‌­ها و پاک کردن، توسعه‌دادن و تولید آن‌­ها، محروم می­‌شد و زندگی انسان از نیرومندترین عوامل و انگیزه‌های مبارزه، نبرد، تلاش و کوشش تهی می‌­شد و این جهان به کارخانۀ بزرگی تبدیل می­‌شد که در آن، انسان‌ها چون ابزارهای جامد، بی­‌جان، بی‌­دل و بی‌وجدان فعالیت کرده و لذت و بهره‌­ای نداشتند. ازاین‌­رو، قرآن پیش از آن­‌که این اموال را به آفریدگار و روزی­‌دهندۀ حقیقی نسبت دهد، آن‌­ها را به کاسبان، تولیدکنندگان و دارندگان آن­‌ها نسبت داده و فرموده است: «وَلَا تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إلَى الْحُكَامِ لِتَأْكُلُواْ فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالإِثْمِ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ»؛ «و مخورید مال‌های‌­تان را در بین خودتان به ناحق، و (به عنوان رشوه) سرازیر مکنید آن­را به سوی حاکمان تا بخورید بخشی از مال‌های مردمان را به گناه درحالی‌­که شما می‌­دانید.»[7]
و نیز فرموده است: «الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللهِ ثُمَّ لاَ يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُوا مَنَّا وَلا أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ»؛ «کسانی‌که انفاق می‌کنند مال‌های­‌شان را در راه الله سپس از پی نمی‌­آورند آن­چه را انفاق کرده­‌اند منتی را و نه آزاری را، برای آنان است پاداش­‌شان نزد پروردگارشان و نه ترسی است برای‌شان و نه اندوهگین می‌­شوند.»[8]
و فرموده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِّنَ الْأَرْضِ»؛ «ای کسانی‌که ایمان آورده­‌اید، انفاق کنید از پاکیزه‌­های آن­چه کسب کرده‌اید و از آن­چه برآورده‌­ایم برای شما از زمین.»[9]
و فرموده است: «وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاء أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللهُ لَكُمْ قِيَاماً»؛ «و مدهید به بی­‌خردان مال‌های‌تان را که گردانیده است الله برای­تان سبب پایداری.»[10]
و فرموده است: «وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَلَا يَسْأَلْكُمْ أَمْوَالَكُمْ»؛ «و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری کنید، بدهد به شما مزدهای شما را و نطلبد از شما مال‌های شما را.»[11]
و آیات دیگری که در آن­‌ها مال، درآمد و کسب به انسان‌­ها نسبت داده شده است. و در این رابطه الله تعالی چنان مهر و کرمش را شامل حال انسان گردانده و انسان را گرامی داشته است که آن اموالی را که در راه الله انفاق می­‌کند و بندگانش را با آن­‌ها یاری می‌­رساند، قرض نامیده و فرموده است: «من ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً»؛ «کیست آن که وام دهد الله را وامی نیکو تا بیفزاید آن­‌را برایش چند برابر.»[12]
و فرموده است: «إن تُقْرِضُوا اللهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ»؛ «اگر وام دهید الله را وامی نیکو چندین برابر می­‌کند آن‌را برای شما.»[13]
و فرموده است: «وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا»؛ «و برپادارید نماز را و بدهید زکات را و وام دهید به الله وامی نیکو.»[14]
ادامه دارد…
[1]. سورۀ اسراء، آیه: ۲۰-۲۱.
[2]. سورۀ قریش.
[3]. سورۀ روم، آیه: ۲۷.
[4]. سورۀ نور، آیه: ۳۳.
[5]. سورۀ حدید، آیه: ۷.
[6]. سورۀ حدید، آیه: ۱۰.
[7]. سورۀ بقره، آیه: ۱۸۸.
[8]. سورۀ بقره، آیه: ۲۶۲.
[9]. سورۀ بقره، آیه: ۲۶۷.
[10]. سورۀ نساء، آیه: ۵.
[11]. سورۀ محمد، آیه: ۳۶.
[12]. سورۀ بقره، آیه: ۲۴۵.
[13]. سورۀ تغابن، آیه: ۱۷.
[14]. سورۀ مزمل، آیه: ۲۰.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version