نویسنده: عبدالحمید گرگیج

آفات نسل پیشتاز

بخش چهارم

جوانی را تصور کنید که آن‌چنان به تماشای مسابقات فوتبال مشغول و در آن غرق شده است که حاضر نیست یک لحظه از آن دور شود و حرف هیچ­‌کس را هم قبول نمی‌­کند که به او بگوید این چه کاری است که شما  می­‌کنید؟!
سخن این نیست که جوانان مسلمان و پیشتازان دعوت به چنین افکار و اعمال کودکانه‌­ای مشغول شوند، اگر چنین چیزی روی دهد باید گفت که آنان به عقب برگشته‌­اند و احتمال انحراف و سقوط‌شان حتمی است؛ سخن این است که در دایره­‌ی مسئولیتِ دعوت و اصلاح دینی هم، چنین آفاتی در کمین نسل پیشتاز است؛ مانند: عدم رعایت اولویت‌­ها، اهتمام به امور فرعی به جای امور اصلی، اهتمام به جزئیات به جای کلیات، اهتمام به اختلافات مذهبی به جای وحدت اسلامی، اهتمام به مسایل گروهی و حزبی به جای موضوعات دینی و دعوت، به قضاوت نشستن درباره‌­ی اصحاب و بعضی را بر بعضی برتری دادن، بحث و مجادله پیرامون پاره­‌ای از مسائل فقهی مورد اختلاف و سایر قیل و قال­‌های فقهی تا گاهی کار به جایی می‌­کشد که همدیگر را تکفیر و تفسیق کنند. یا به مقام امام ابوحنیفه رحمه‌الله  یا امام شافعی رحمه الله و یا امامان و بزرگان دین دیگر توهین و گستاخی می­‌کنند.
می­‌توان موارد و مثال‌­های بیشتری را در این خصوص ذکر کرد و در هر منطقه‌­ای و برای هر شخصی و هر گروهی مسایل دیگری به‌­عنوان اهتمام غیر ضروری و پیش پا افتاده، برشمرد؛ ولی هرچه و هر اندازه گفته و نوشته شود به رسایی و زیبایی این سخن پروردگار نخواهد رسید که در وصف مؤمنان فرموده است: «وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»؛ «وآنان که از لغو و سخن باطل اعراض و احتراز می‌کنند».[1]
۳ـ دخالت کردن در اموری که به انسان مربوط نیست
دخالت کردن در اموری که به انسان مربوط نیست، جلوه‌­ای دیگر از جلوه­‌های عوام­‌زدگی است، در این مورد، انسان در چیزی که به او مربوط و برایش هم ضروری نیست وارد می­‌شود و در حالات بسیار پایین و در انسان‌های معمولی، می­‌توان آثار آن­‌را این­گونه برشمرد: بدون اجازه وارد بحث دیگران شدن، بدون سؤال و پرسش از سوی دیگران جواب دادن، نماینده‌­ی کسی شدن و به‌جای او اظهار نظر کردن، بدون اذن و اجازه­‌ی کسی از مال او مصرف نمودن و یا از وسایل او استفاده کردن، کنجکاوی نمودن و سؤالات و پرسش­‌های اضافی از دیگران کردن و تلاش برای کشف اسرار و رموز مردم و… در میدان دعوت و اصلاح نیز می‌­توان موارد ذیل را از آثار این جنبه از عوام­زدگی دانست:
– فرو رفتن و غور و بررسی در اموری که میدان و جولان‌گاه عقل نیست؛ مانند ذات باری تعالی، کیفیت غیب و اسرار آن، تعداد ملایکه و چگونگی وجود و هستی آن­ها، مسایل مربوط به آخرت و عذاب قبر و یا تحقیق پیرامون علت و فلسفه‌­ی تعداد رکعت‌­های نماز و … .
– بحث و بررسی پیرامون پاره‌­ای از مسایل فلسفی و کلامی که اصلاً دردی از دردهای بی‌­شمار انسان و انسانیت را درمان نکرده و گرهی از مشکلات او را نخواهد گشود. به قول یکی از بزرگان دین: «برای غرب، یک اسپارتاکوسِ بی‌سواد از یک آکادمی پُر از سقراط و افلاطون و ارسطو، به کارآمدتر است و برای شرق، یک ابوذر عربی بدوی، از صدها بوعلی و ابن رشد اثربخش­‌تر.»
 – دخالت و اظهار نظر پیرامون مسایلی که در شأن و حیطه اختیار انسان نیست و تنها به ذات پروردگار مربوط است؛ مانند به نتیجه رسیدن یا نرسیدن تلاش­‌های ما به خاطر رضای پروردگار و یا زمان فرا رسیدن قیامت و…
به این سبب بود که پرودگار متعال ذهن کسانی را که سؤالات نامربوط و غیرضروری را می‌­پرسیدند به چیز دیگری معطوف می­‌داشت.[2] و حتی آنان­ را هشدار می‌­داد که از چیزهایی سؤال نکنید که اگر جواب داده شد، گرفته و دل‌خور شوید.[3] و نتوانید از عهده‌­ی انجام آن برآئید و سرگذشت قوم موسی را بر آنان می­‌خواند که با سؤالات بی‌­مورد و غیرضروری کار را بر خود سخت و دایره عمل را تنگ­‌تر کردند.[4]
ــ از دیگر موارد دخالت در امور نامربوط در دایره‌­ی مسؤولیت و میدان دعوت را می­‌توان کنجکاوی‌های بی­‌مورد برای آگاهی بر اسرار و رموزی دانست که مربوط به کارگزاران و گردانندگان امور است نه همه‌­ی افراد.
ــ همچنین می­‌توان برای نشان دادن مصداق چنین افرادی، از کسانی نام برد که هرچه را شنیدند و یا دیدند، پیش همه بازگو می­‌کنند و ناآگاهانه در دام شایعه­‌ی دشمنان دین گرفتار می­‌شوند و یا چیزی را که لازم نبود همه بدانند، انتشار داده‌­اند، این در حالی است که خداوند امر فرموده که چنین موارد و شنیده‌­هایی را پیش رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم بازگو نمایند.[5]
 چه زیباست سخن رسول اکرم صلی‌الله‌علیه و‌سلم که فرموده است: «مِنْ حُسْنِ إِسْلامِ الْمَرْءِ، تَرْكُهُ مالا يعنيه»؛ «از نیکی وزیبایی اسلام شخص، ترک کارهای بی‌هوده­‌ای­ست که فایده­‌ای برایش ندارد».[6]
دکتر شریعتی، مناسب حال چنین افرادی درباره شایعه نکته بسیار بدیع و دل‌پذیری دارد: «شایعه را دشمن سفارش می­‌دهد، منافق می‌­سازد و احمق باور می‌­کند!»
۴ـ روزمرگی و بی­‌برنامگی
روزمرگی و بی‌برنامگی یکی دیگر از آثار و جلوه­‌های عوام‌­زدگی است، به این معنی که انسان به حدّی در کارهای جزئی، پیش پا افتاده و نامربوط غرق می­‌شود که قادر به دیدن چند متر جلوتر از خود، نیست، هیچ نقشه‌­ای برای آینده‌­ی خود و کارهایش ندارد، تا چشم باز می‌­کند، موی سفید و چین و چروک پوست را بر سر و روی خود می‌­بیند در حالی‌­که اثری از خود به جای نگذاشته است.
مثلاً مدیری را در نظر بگیرید که برنامه‌­ای برای دوران مدیریت و مسئولیت خود ندارد و فقط مشغول جواب دادن به تلفن‌­ها و نامه‌­های اداری است. تا می­‌بیند ساعت ۳ بعد از ظهر است و تا به خود می‌آید، دوران مسئولیت و خدمت او به پایان رسیده؛ ولی هنوز اثری از خود به جا نگذاشته، تحوّلی ایجاد نکرده و قدمی به جلو برنداشته است، اگر او به محض قبول این مسئولیت، وضعیت موجود را تبیین و تحلیل و وضعیت مطلوب را ترسیم می­‌کرد و امکانات در دسترس و موانع سر راه را شناسایی می‌­نمود، می­‌دانست که در کجا است و به کجا می‌­خواهد برود، یا کسی را در نظر بگیرید که شب و روز کار می‌­کند، ثروت می­‌اندوزد و پول در می­‌آورد اما چرا؟ معلوم نیست! فقط همین معلوم است که او زندگی می‌­کند تا پول درآورد و تکرار مداوم و همیشگی این کار یعنی زنده است که پول درآورد نه این که پول درآورد تا به وسیله‌­ی آن زندگی کند!!
کسی که به این آفت گرفتار شود، هیچ­‌گاه توقف و ارزیابی و محاسبه‌­ای از گذشته‌­ی خود و فعالیت‌ها و کارهایش ندارد، نمی‌­داند واقعاً تا این­جا، سود و زیانش چه نسبتی با هم داشته­‌اند آیا برابرند یا خیر! زیانش از سودش بیشتر است یا برعکس؟ آیا به همین منوال به کارش ادامه دهد یا از نو تجدید­ نظر نماید؟ آیا ناخواسته و ناآگاهانه آب به آسیاب دشمن نمی­‌ریزد؟ آیا همین طور که سرش را پایین انداخته و نگاهی به پشت سر و پیش رو نمی­‌اندازد، به لبه‌­ی پرتگاه نرسیده است؟ آیا این همه تلاش و کوشش، ارزش این نتایج و دست‌اوردها را دارد؟ آیا واقعاً هر کتابی و یا هر سخنی ارزش خواندن و شنیدن را دارند؟ فقط به صرف این­که فعلاً در بازار موجودند و تازه چاپ و منتشر شده­‌اند؟ آیا عُمر او کفاف این همه سرگرمی و مشغولیت را می‌­کند؟ یا لازم است دست به تهیه و تدوین برنامه‌­ای بزند که میان آن­چه موجود و آن­چه مطلوب است، نسبتی برقرار کند و بیندیشد که بین آن­چه قوه و نیروست با آن­چه مانع پیش­رو است چه مناسبتی وجود دارد؟ این افراد، برنامه روزی دارند! نه برنامه‌­ریزی پیش از آن­که در فکر فردا باشند غرق در امروزند و پیش از آن­که ببُرّند، می‌دوزند!! بدون شناسایی مقصدشان می­‌روند و بدون هیچ هدفی می­‌دوند!! بیش از آن­که دل‌گرم باشند، سرگرم‌­اند.
 کسی که به این آفت گرفتار شود، هرچه را از کتاب و از نوار و فیلم و… ببیند، می‌­خرد و می‌­گیرد و روی هم انباشته می‌­کند، هنوز از امکانات قبلی و در دسترس استفاده نکرده است که به دنبال امکانات و وسایل جدید می­‌رود.
اگر جماعتی یا افرادی یا شخصیت­‌هایی دچار روزمرگی شوند، از اصول خود نیز دست می­‌کشند و به نرخ ­روز، نان می‌­خورند، برای کسب آراء بیشتر حاضراند دروغ بگویند و از گذشته‌­ی خود دست بشویند و آن­چه برای آن­‌ها مهم است، ماندن است به هر قیمتی که تمام شود! اگر احساس کنند افکار عمومی و عامه‌­ی مردم با پاره‌­ای از عقاید و باورهای‌شان مخالف است، محتمل است که از ابراز و بیان­‌شان خودداری و یا تحریف­‌شده­‌ی آن­‌ها را اعلام نمایند، در حالی‌­که پای­بندی به مبانی و وفاداری به اصول، در هر شرایطی و در هر زمان و مکانی، علامت و نشانه­‌ی سلامت اندیشه و اصیل بودن اشخاص و احزاب است.
 سَلَفِ صالح، برای خود، رسالتی را جز بیان حقیقت و حفظ اصول و مبانی عقیده­‌ی اسلامی و اوامر و نواهی پروردگار، نمی‌­شناختند و خود را فدای آن­‌ها می‌­کردند و نه این­که برای حفظ و بقای خود، آن‌را زیر پا بگذارند.
ادامه دارد…
[1] ـ سوره مؤمنون، آیه: ۳.
[2] ـ سوره بقره، آیه: ۱۸۹.
[3] ـ سوره مائده، آیه: ۱۰۱.
[4] ـ سوره بقره، آیه: ۶۷ ـ ۷۱.
[5] ـ اشاره به ۸۳ سوره نساء.
[6] ـ سنن ترمذی، ص ۶۵۳، رقم الحدیث: ۶۸، حسنٌ.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version