تأثیر پیروزی هریک از روح و جسم در زندگی انسان و در تاریخ ادیان و اخلاق:
تاریخ دینی و اخلاقی انسان چیزی جز نبرد بین این دو طبیعت (طبیعت ملکوتی و طبیعت حیوانی) نبوده است و نتیجۀ نبرد نیز بین آن دو در نوسان بوده است؛ گاهی طبیعت در ملکوتی چیره شده و دچار افراط و زیادهروی شده و رهبانیت را بهوجود آورده است و ریاضتکشیدن در زندگی، ترک چیزهای پاکیزه و مباح و از پای درآوردن طبیعت انسانی و نفس مبالغه کرده است و در پی آن، انسان گرسنگی و بیخوابی را به درازا کشانده است و به جنگلها و غارها پناه برده و خوشبختی و روحپروری را در شکنجهکردن نفس و به درد آوردن جسم انگاشته است و داستان افراطگرایان قرون وسطی در اروپا داستان پنهانی نیست.[1]
«وَرَهْبَانِيَّة ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاء رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا»؛ «و رهبانیتی که خود ابداع کردند آنرا، ما ننوشته بودیم آنرا بر آنان؛ مگر آنکه برای طلب خشنودی الله بود ولی رعایت نکردند آنرا آنگونه که حق رعایت آن بود.»[2]
و در نتیجۀ آن، عقل و جسم انسانها رو به ضعف نهاد و روابط ازهم گسست و جامعۀ انسانی در معرض تهدیدی فراگیر قرار گرفت و انسان از منصب خلافت، که الله تعالی به او عنایت کرده بود، شانه خالی کرد و از میدان مبارزه و انجام مسؤولیت عقبنشینی کرده و فرشتگان را بهعنوان الگوی برتر برگزید و به آنان حسادت ورزیده و چشم دوخت، پس از آنکه خودش محسود و مسجود فرشتگان بود.
و چهبسا طبیعت دوم، طبیعت جسمی و زمینی غلبه یافته و انسان را از تمام مرزهای عقلی و شرعی و سیطرۀ روح و اخلاق گسلانده است و با انگیزههای برگرفته از ماده و معده همگام شده و به حرکت درآمده است و در برآوردن شهوتهای بدنی و عملی کردن آرزوها و خواهشات مادیاش هیچ حد و مرزی را نشناخته و در پی آن، شعلۀ روح و قلب به خاموشی گراییده و معده، در عوض عقل و وجدان، بزرگ و گشاد شده است؛ به صورتیکه غذای یک خانواده یا قبیله او را کفایت نکرده و در جسمش معدۀ مصنوعی و تخیلی به وجود آمده و در زندگیاش گرسنگی توهمآمیز و افسانهای شکل گرفته است؛ که بزرگترین مقادیر غذاها، نوشیدنیها، ذخیرهها، انبارها، واردات و محصولات او را سیر نمیکنند و به دنبال آن، ستمها و جنایات پدید آمدند و انسان، به حیوانی درندهخو و شکاری تبدیل شد که همنوعانش را میدرید و افراد خانوادهاش را تحقیر میکرد.
داستان جنگها، یورشها، فتوحات و پیروزیها – جز جهاد مقدس دینی- چیزی به غیر از داستان آز و طمع فردی یا گروهی و داستان شیفتگی نسبت به کامجویی، ریاستطلبی و برتریخواهی در زمین نیست.
تأثیر پرخوری و حرص در اخلاق و سلیقهها:
و اگر این طبیعت حیوانی غلبه یابد و افسار زندگی را بهدست گیرد و بر قوای حسی و عواطف انسان حکمفرما شود و معده به قطبی تبدیل شود که زندگی بر محور آن میچرخد، انجامدادن کاری که بین انسان و تمایلات و خواهشاتش حایل شود و او را از برآوردن شهوتش بازدارد و آغاز و سرنوشتش را به او یادآور شود و محاسبه، احتساب، پاداش و مجازات را برای او به تصویر بکشد، بسیار سخت و دشوار خواهد بود و در این سالهای دراز عمرش نمیتواند زمانی فارغ، قلبی صاف، عقلی بیدار و وجدان زندهای بیابد و عبادت، ذکر و متعلقات آن برایش سنگین و دشوار خواهد بود و طبیعتاً لذت آنها را احساس نخواهد کرد: «وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلا عَلَى الْخَاشِعِينَ * الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُلاقُوا رَبّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»؛ «و همانا آن، البته گران است مگر بر خاشعان؛ کسانیکه گمان دارند به اینکه آنان ملاقات کنندهاند پروردگارشان را و اینکه آنان بهسوی او بازگشت کنندهاند.»[3]
«وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلاَةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَآؤُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللهَ إِلا قَلِيلاً»؛ «و چون برخیزند بهسوی نماز برخیزند با کسالت مینمایانند خود را به مردم و یاد نمیکنند الله را جز اندکی.»[4]
نبوت با قانونگذاری روزه، بشریت را فریادرسی نمود؛ تا ارزشهای والا و اهداف حقیقی زندگی انسان محقق شود:
نبوت در زمانها و مکانهای مختلف، بشریت را فریادرسی کرده است؛ بشریتی که در معرض تهدید مادیت سرکش بوده است. نبوت آمده است تا نقش روح، اخلاق، احساسات مهرورزانه و قلبی را؛ که بنابر سرکشی شهوات و زمختی معدهها خفه و فلج شده است، بازگرداند و معیارهای عدل و داد را در زندگی برپا کرده و انسان را کاملاً برای پیاده کردن هدفی که برای آن آفریده شده است، یعنی عبادت و رسیدن به کمال مطلوب، از سرنو آماده کند؛ کمالی که انسان برای آن تدارک دیده شده است و آن همان «ولایت» و «خلافت» و کامل کردن مسئولیتی است که به خاطر آن به زمین فرو فرستاده شده است.
و این امر، تنها با روحانیت فرشتهگونه یا مادیت حیوانی امکانپذیر نیست؛ لذا شریعت به روزهگرفتن فرمان داده است؛ تا تیزی مادیت معدهگرا را کُند کرده و به انسان زندگی، نشاط، تازگی و نیرویی را که از دست داده است، بازگرداند و او را از نظر روحی و ایمانی تقویت کند؛ به گونهای که بتواند در زندگی، اعتدال و توازن را رعایت کرده و با انگیزههای شهوات و پیامدهای منفی پرخوری مبارزه کند و به برخی از اخلاق الهی آراسته شود و از آن بهره ببرد و سعادتمند شده و اوج بگیرد و به فرشتگان و ملأ اعلی بپیوندد و در باغهای روح و قلب و در ملکوت آسمانها و زمین چریده و تردد کند و لذتی را که در غذاها و نوشیدنیهای رنگارنگ و در سیری بیش از حد و پرخوری ملالآور سراغ ندارد، احساس کند.
ادامه دارد…
[1]. در رابطه با این موضوع به كتاب «تاريخ الأخلاق في أروبا» (History of European – Moials) تألیف استاد لپکی و کتاب «ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین»، فصل نخست باب چهارم مراجعه شود.