
نویسنده: رحمتالله رحمانی
شجاعت وپایداری
بخش دوم
اگر ایمان به اوهام و خرافات برخی را بر آن دارد که وی را مسخره کنند و به وی اهانت نمایند، بیگمان اسلام باید یاران خود را قوی و نیرومند و راسخ و ثابتقدم سازد: «وَإِذَا رَأَوْكَ إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا إِن كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ آلِهَتِنَا لَوْلَا أَن صَبَرْنَا عَلَيْهَا وَسَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذَابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا»؛ ترجمه: «هنگامی که تو را میبینند، تنها به استهزا و تمسخرت میگیرند (و شوخی کنان برخی به برخی میگویند) این است آن کسی که خدا او را بهعنوان پیغمبر فرستاده است؟ (تا ما عقلا و کبراء از او پیروی کنیم و به دنبال او راه بیفتیم؟!) اگر ما استقامت و پایداری بر (پرستش) خدایان خود نکنیم، بیم آن میرود که این مرد ما را گمراه سازد (و با حسن بیان و قوت حجت خویش ما را از معبودهایمان منصرف کند و به سوی یکتاپرستی متمایل نماید، در نتیجه ما را منحرف گرداند. مشرکان در روز قیامت هنگامی که عذاب (خدا) را دیدند، خواهند دانست که چه کسی گمراه و منحرف است. (آیا تو بیراهه میروی، یا این که ایشان کج راهه میروند؟).»[1]
بلي، باید مسلمان قوت یقین را در ذات خویش و جذابیت ایمان را در دل خویش احساس کند اگر نتواند بر اطرافیان خود نیز اثر بگذارد و آنان را به راه خود بکشاند، لااقل خود همچون کوه بلند و استواری باقی بماند و موج گردابهای گمراهی دیگران در وی اثری نداشته باشد و سربلند و استوار باقی بماند، مردم چه میتوانند بکنند با مردی که عزت خود را در ایمان و قوت خود را در پیوند با خدایش و استقامت و راستی را در دیناش میداند؟
اگر همه مردم علیه چنین کسی جمع شوند، نمیتوانند اندک و بسیار در وی اثری بگذارند. از ابن عباس رضی الله عنه نقل شده که گفت: پشت سر پیامبر صلیالله علیه وسلم سوار شده بودم فرمود: «يا غِلامُ اِحْفَظِ اللَّهَ يَحْفَظْكَ: اِحْفَظُ اللَّهَ تَجِدْهُ تِجَاهَكَ، تَعَرَّفْ إِلى الله فِى الرَّخاءِ يَعْرِفْكَ فِي الشِّدَّةِ وَ إِذَا سَأَلْتَ فَاسْأَلِ اللَّهَ وَإِذَا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بالله، فَإِنَّ الْعِبَادَ لَو اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يَضُرُّوكَ بِشَيء لَمْ يَكْتُبُهُ اللَّهُ عَلَيْكَ لَمْ يَقْدَرُوا عَلى ذلِكَ، جُفَّتِ الأقلام وطويت الصُّحُف»؛ «ای جوان! از خداوند اطاعت کن و اوامر و نواهی وی را نگهدار، او نیز تو را نگه میدارد، اوامر و نواهی خدای را انجام بده او را در برابر خودت مییابی، هنگام فراخی خدای را بشناس او نیز تو را هنگام سختی میشناسد و مواظب است، هرگاه چیزی خواستی فقط از خداوند بخواه و هرگاه یاری طلبیدی فقط از خداوند یاری بجوی؛ زیرا اگر همه بندگان خدا جمع شوند و بخواهند به تو زیانی برسانند که خداوند مقدر نکرده باشد نمیتوانند چنین چیزی کنند همه چیز در تقدیر خداوند بر مبنای آنچه روی خواهد داد نوشته شده و قلم را برداشتهاند و کار تمام شده است و دفترها و دیوانها بسته شده است کسی نمیتواند کم و زیاد کند چون بر مبنای علم خداوند، آینده انسانها نوشته شده است.»[2]
به حقیقت فضیلت قوت و استقامت در دل مسلمان بر مبنای عقیده به توحید قرار دارد؛ زیرا زمانی که توحید در دل وی مستقر باشد و نسبت خود را با خدای آسمانها برقرار سازد دیگر در روی زمین پستی و خواری نمیپذیرد و در دایره ایماناش به تنهایی یک امت است و بر زباناش چنین جاری است: “قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِر السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ”. «بگو: آیا غیر خدا را معبود و یاور خود بگیرم؟! در صورتی که او آفریننده آسمانها و زمین است و او روزی میدهد (و رازق همگان اوست و همه بدو نیازمندند) و به او روزی داده نمیشود (و نیازمند کسی نیست) بگو: به من دستور داده شده است که نخستین کسی باشم که (از این امت، خویشتن را خالصانه تسلیم فرمان خدا کند و) مسلمان باشد (نیز خداوند به من دستور داده است که) از زمره مشرکان مباش.»[3]
از جمله فضایل قوت و نیرویی که اسلام بر تو واجب کرده آن است که دارای عزم و تصمیم استوار و نیت و قصد جازم باشی بر این که با ابزار صحیح و درستی که تو را به خداوند نزدیک میکند بتوانی اهداف خویش را تحقق بخشی و نهایت تلاش خویش را برای رسیدن به آرزوها و نیازمندیهایت به کار ببری و نگذاری که سهم و نصیب و بخت تو را به بازی بگیرد و چیزی را که در تدبیر آن کوتاهی کردهای به مقدرات واگذار نکنی و بدان نسبت ندهی و نگویی که تقدیر نبود، باید بدانید که خود مقصری و کوتاهی کردهای؛ زیرا گروههایی از مردم هستند که برای توجیه تقصیر و تفریط معیوب و سستی و رسوایی خویش به تقدیر الهی پناه میبرند و تاوان عدم موفقیت خود را به گردن تقدیر میاندازند و این چیزیست که اسلام از آن ناخرسند است.
از عوف بن مالک (رضی الله عنه) نقل شده است که گفت: «پیامبر صلیالله علیه وسلم میان دو مرد قضاوت و داوری کرد، چون برگشتند، آن کس که علیه وی حکم صادر شده بود گفت: “خداوند مرا بس است و بهترین حافظ و وکیل!” پیامبر صلیاللهعلیه وسلم فرمود: “إنّ اللهَ يَلُومُ عَلَى الْعَجْزِ وَلكِن عَلَيْكَ بِالْكَيْسِ فاذا غَلَبَكَ أَمْرٌ فَقُلْ حَسِبى اللهُ وَ نِعْمَ الوَكيلُ؛ بیگمان خداوند سستی و کوتاهی در امور را ملامت میکند، لیکن بر تو لازم است که هوش و خرد خویش را به کار گیری، آن وقت اگر چیزی بر تــو غلبه کرد و باهوش و خرد از عهدهاش برنیامدی بگو خداوند بس است مرا و بهترین حافظ و نگهبان است.”»[4]
یعنی انسان مکلف است به این که تمام قدرت و قوت خویش را برای چیره شدن بر مشکلات و دشواریها به کار اندازد تا با توان خویش مشکلات را از سر راه بردارد، اگر توانست که بر مشکلات غلبه کند به درستی وظیفهی خویش را انجام داده است و اگر بعد از به کار گرفتن تمام توان خویش از عهده رفع مشکلات و دشواریها برنیامد و مشکلات بر وی چیرهاند، آن وقت پناه بردن به خدا او را از ناامیدی و یأس مصون میدارد و توکلاش بر خداوند قویست؛ پس مؤمن در هر دو حالت قویست یا به سبب عمل و کارش قویست یا به سبب توکل و اعتمادش بر خدا بعد از شکست در تلاشهایش، اسلام نمیپسندد که مسلمان در کارهای خویش مردد و دو دل گردد و در انتخاب بهترین و بیخطرترین کارها سرگردان شود و وسوسه و خیالات، فضایی از شک و گمان و تردید در فکر وی پدید آورد در نتیجه نتواند تصمیم بگیرد که چه کاری را انجام دهد.
زیرا در این صورت نمیتواند کاری را که به سود وی است حفظ کرده و انجام دهد و کار را از دست داده و تلاشاش بیثمر میماند، چنین اضطراب و پریشانخاطری شایستهی یک فرد مسلمان نیست. پیامبر صلیاللهعلیهوسلم فرموده است: «اَلْمُؤْمِنُ الْقَوِيُّ خَيْرٌ وَ أَحَبُّ إِلى اللهِ مِنَ الْمُؤْمِنِ الضَّعِيفِ وَ فِى كُلِّ خَيْرٍ، اِحْرِص عَلى مَا يَنْفَعُكَ وَ اِسْتَعِنَ بالله ولا تَعْجِزُ، وَإِنْ أَصابَكَ شَيْءَ فَلا تَقُلْ: لَوْ أَنِّى فَعَلْتُ كذا لَكَانَ كذا، وَلكِنْ قُلْ قَدَرُ الله وَ ما شَاء فَعَلَ، فَإِنَّ (لَوْ) تَفْتَحُ عَمَلَ الشَّيْطَانِ»؛ «مؤمن قوی و نیرومند نزد خداوند بهتر و محبوبتر است از مؤمن ضعیف و سست، پس در هر کار خیری بر آنچه به سود شماست حریص باش و برای آن بکوش و از خداوند طلب کمک کن و سست و عاجز مباش و تلاشات را بکن، آن وقت اگر موفق نشدی و چیزی به تو رسید که تو را خوش نیامد نگو اگر چنین و چنان میکردم، چنین و چنان میشد، لیکن بگو من تلاش خود را کردم و تقدیر چنان بود و خداوند هر چه بخواهد آن کند؛ زیرا «اگر» گفتن در کارها در شک و تردید را بر شیطان میگشاید.»[5]
ادامه دارد…
[1] ـ سوره فرقان، آیه: ۴۱ ـ ۴۲.
[2] ـ مسند امام احمد، جزء۱، ص ۴۰۹، ومن مسند بنیهاشم، مسند عبدالله بن العباس…، رقم الحدیث: ۲۶۶۹، دارالرسالة العالمیة.
[3] ـ سوره انعام، آیه: ۱۴.
[4] ـ مسند امام احمد، جزء۳۹، ص۴۰۸، أحادیث رجال من أصحاب النبی، حدیث عوف بن مالک…، رقم الحدیث: ۲۳۹۸۳، دارالرسالة العالمیة.
[5] ـ صحیح مسلم، جزء ۴، ص ۲۰۵۲،کتاب القدر، باب فی الأمر بالقوة، رقم الحدیث: ۳۴.