از دیدگاه قرآن کریم دولت امری است که در ذات دیانت نهفته است: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَأَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَالْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ»؛ «همانا پیامبران خود را با ادله و معجزات فرستادیم و به ایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند و آهن (دیگر فلزات) را که در آن هم سختی (جنگ و کارزار) و هم منافع بسیار بر مردم است (نیز برای حفظ عدالت) آفریدیم تا معلوم شود که خدا و رسولش را با ایمان قلبی چه کسی یاری خواهد کرد، هرچند که الله بسیار قوی و مقتدر و از یاری خلق بینیاز است.»[1]
یکی از دانشمندان غربی مینوسید: «در آن اعصاری که بشر به علت عدم رشد عقلی نمیدانست که چگونه بر خود حکومت کند، دین به او یاد داد که چگونه اطاعت کند.»
ژیل میگوید: «تلقی مردم از دولت به عنوان نمایندۀ خداوند، جایگاه آن را از نظر اخلاقی ارتقاء میدهد و آن را به نهادی تبدیل میکند که شهروندان برای آن احترامی توأم با ترس قائل هستند. در نظر آنها، دولت نماد زندگی مطلوب است.»[2]
۲. اندیشۀ سیاسی:
آیۀ ۸۹ سورۀ نحل بیانگر همه چیز است؛ زیرا که از مباحث سیاسی بحث کرده است: «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ في كُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهيداً عَلى هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمينَ»؛ «و روزی که بر انگیزیم در میان هر امتی گواهی را بر ایشان از خودشان و بیاوریم تو را گواه بر اینان و فرو فرستادیم بر تو این کتاب را برای بیان کردن هر چیزی و رهنمودی و بخشایشی و مژدهای برای مسلمانان.»[3]
دین اسلام در عرصۀ سیاست نیز وارد شده، این ورود به سیاست به این معناست که قرآن کریم دارای اندیشۀ سیاسی است که دارای دو بخش فلسفۀ سیاسی و فقه سیاسی است: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَإِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ سَمِيعاً بَصِيراً»؛ «همانا الله فرمان میدهد به شما که بازگردانید امانتها را به صاحبان آنها و هنگامیکه داوری کردید میان مردم، داوری کنید به عدالت، به راستی که الله به خوب چیزی پند میدهد شما را، همانا الله شنوای بیناست.»[4]
۳. اقتصاد:
از آیات قرآن فهمیده میشود که دستیابی به زندگی شایسته و سالم در گرو بهرهگیری از معارف آسمانی و تفکر و تعقل است. باید خطوط کلی، اصول و شاهراه هدایت را از وحی دریافت کرده و در چارچوب آنها و با کمک قوای ادراکی، اندوختههای تجربی را افزایش دهیم و از این طریق، ابهامات و مشکلات فراروی بشر در زندگی را برطرف کنیم. امور اقتصادی بخش مهمی از زندگی انسان را به خود اختصاص داده است و جهتدهی و ساماندهی اقتصاد نیز از این قضیه مستثنی نیست؛ بنابراین، برای یافتن اصول و خطوط کلی در مسائل اقتصادی، باید به آنچه خالق انسان و زندگی نازل کرده است، مراجعه کنیم.
حیات طیبهای که خداوند معرفی کرده و مسیرهای منتهی به آن را از طریق وحی کشف نموده، باید با تفقه و تعقل و به کارگیری راهکارهای لازم، به کار گرفته شود. در آیات بسیاری رهنمودهای جزئی در مسائل گوناگون اقتصادی وجود دارد: «الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»؛ «کسانیکه ربا را میخورند برنمیخیزند (از گور) مگر همانگونه برمیخیزد کسیکه آشفته سر میکند او را شیطان بر اثر تماس، این بدان سبب است که همانا آنان گفتند جز این نیست که دادوستد همانند ربا است، حال آنکه حلال کرده است الله دادوستد را و حرام گردانیده است ربا را، پس کسیکه آمد برای او اندرزی از (جانب) پروردگارش، آنگاه (از ربا) بازایستد، پس برای اوست آنچه گذاشته است و کارش با الله است و کسیکه (به ربا خواری) بازگردد، پس آنان همدمان آتشند، آنها در آن جاودانهاند».[5]
۴. علماندوزی:
علم به معنای آگاهی و دانستن، در مقابل جهل و نادانی، کاربردهای گوناگونی دارد. از جمله این کاربردها میتوان به اعتقاد یقینی مطابق در برابر جهل بسیط و مرکب، مجموعهای از قضایایی که بین آنها مناسبت وجود دارد و همچنین مجموعۀ قضایای کلی، اعم از حقیقی و اعتباری، اشاره کرد.
علم همچنین شامل مجموعۀ قضایای کلی حقیقی حسی و تجربی است که در عرصۀ رابطۀ قرن و علوم، علم به معنای علم تجربی، اعم از انسانی و طبیعی، در نظر گرفته میشود. این علم شامل حوزههای مختلفی از جمله هستیشناسی، ریاضیات، هندسه، جامعهشناسی، زیستشناسی، مفاهیم طبیعی، کیهانشناسی، حقوق، پزشکی، گیاهشناسی، تاریخ و مدیریت میباشد.[6]
از این آیه میتوان نتیجه گرفت، هرچند نتیجه حتمی نیست چون که در آیۀ زیر از اندازه و حساب سخن گفته شده؛ پس اشاره به علوم ریاضی دارد:
«وَ نَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى بِنا حاسِبينَ»؛ «و ترازوهای قسط و عدل را در روز قیامت میگذاریم و بر هیچکس هیچ اندازهای ستم نخواهد شد و اگر هم وزن دانهای از خردل باشد، آن را بیاوریم و کافیست که ما حسابرس باشیم.»[7]
همچنین در آیهای دیگر، نه بهطور حتم، درمورد علوم ماشینسازی و میکروبشناسی بحث کرده است؛ با این مصداق: «وَالْخَيْلَ وَالْبِغالَ وَالْحَميرَ لِتَرْكَبُوها وَزينَةً وَيَخْلُقُ مالا تَعْلَمُونَ»؛ «و آفریدیم اسبان و استران(قاطر) و خران را تا بر آنها سوار شوید و تا مایۀ آراستگی باشند و میآفریند آنچه را که نمیدانید.»[8]
“چون در این آیه به خلق وسایل نقلیه اشاره شده است که اعراب آنزمان از آنها اطلاعی نداشتند؛ بنابراین ممکن است منظور وسایل نقلیۀ جدیدی مانند ماشین، هواپیما و غیره باشد. همچنین، شاید اشاره به خلق میکروبها و ویروسها نیز در این آیه وجود دارد که مردم آنزمان از آنها آگاهی نداشتند.”
امام محمد غزالی رحمهالله در جواهرالقرآن میگوید: «و مثالهای فراوانی میآورد که علوم مختلف از قرآن نشأت گرفته، او بعد از اینکه بیان میکند تمام علوم دینی و علوم وابسته به آنها لغت، نحو، قرائات، علم مخارج، علم تفسیر، علم قصص اولین، کلام، فقه و اصول فقه از قرآن نشأت گرفته، معتقد میشود که سایر علوم نیز همه از قرآن شروع میشود، مانند: علم طب، نجوم، علم هیئت، بدن حیوان، تشریح اعضا، سحر، طلسمات.»[9]
توسعۀ علم و دانش و تأسیس مراکز علمی در عصر زرین اسلام، مراکز علمی؛ همچون بیتالحکمه در بغداد را بهعنوان مهد علم و فرهنگ معرفی کرد. تأثیر دین اسلام که برگرفته از آیات قرآنی بود، بر توسعۀ علم و دانش در تمدن بشری از اهمیتی بیبدیل برخوردار است. با ظهور اسلام در قرن هفتم میلادی، جوامع اسلامی به سرعت به مراکز علمی و فرهنگی تبدیل شدند و این تحولات به سبب تأکید دین اسلام بر علم و تفکر و ترغیب مسلمانان به جستوجوی دانش در تمامی عرصهها به وقوع پیوست.
۵. روابط اجتماعی:
توجه قرآن به جامعه و روابط اجتماعی، امور و مسائل اجتماعی، دعوت به مطالعۀ جوامع و بیان سنت و تاریخ آنها را در تعابیر مختلفی از آیات فراوان میتوان مشاهده کرد. اهمیت این موضوع به حدی است که بیشتر آیات یا احکام اجتماعی را بیان میکنند یا نتیجۀ آنها پیوندی محکم با روابط اجتماعی انسانها دارد. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»؛ «ای کسانیکه ایمان آوردهاید شکیبایی کنید و یکدیگر را به شکیبایی فراخوانید و پیوستگی و همبستگی داشته باشید و تقوای الله را پیشه کنید، باشد که رستگار شوید.»[10]
«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثى وَجَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَقَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ»؛ «ای مردم همانا شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد الله پرهیزگارترین شماست، همانا الله بس دانای آگاه است.»[11]
یکی از دانشمندان غربی به نام «باسپورت اسمیت» به این حقیقت تاریخی اعتراف نموده و در کمال ایجاز و اختصار ولی با وضوح و صراحت، مینویسد: «مورخی که گرایش فلسفی داشته باشد، اذعان میکند که از میان انقلابهای متعددی که آثار جاودانه در تاریخ اجتماعی بشر جا گذاشتهاند، هیچ انقلابی وجود ندارد که مانند اسلام، دور از عقل و قیاس، این همه پیروزی را به خود اختصاص داده باشد. به راستی که ظهور اسلام در عربها واقعهای خلاف توقع و انتظار بود. ما ناچاریم اعتراف نماییم که علم تاریخ (اگر علمی به این نام قبول کنیم) در تحلیل و بررسی سلسله اسباب و عواملی که موجب بروز این انقلاب بزرگ گشتند مات و مبهوت و حیرتزده است.»[12]
۶. هنر و معماری اسلامی:
تاثیر دین اسلام بر معماری با ساخت مساجد بزرگ مشهود است، مساجد بهعنوان مراکز اجتماعی: هیلبراند تأکید میکند که: «مساجد در اسلام تنها مکانهای عبادت نیستند؛ بلکه نقشهای اجتماعی و فرهنگی گستردهای دارند: «وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا»؛ «و اینکه مسجدها از آن الله متعال هستند، پس هیچکس را با الله نخوانید.»[13]