نویسنده: ابوالخیر عبدالرحمن «معتصمی»

پدیده‌ی الحاد و راه‌های مبارزه با آن (بخش دوازدهم)

پاسکوینی با استفاده از نظریه‌ی «پدر ناکارآمد» پروفسور ویتز، نقش عوامل روانشناسی و اجتماعی را در گرایش به الحاد بررسی کرده است. وی برای اثبات مدعای خود، به سراغ نمونه‌های مشهوری از متفکران، فیلسوفان و ملحدان رفته است که با این نظریه همخوانی دارند. فهرستی نسبتاً طولانی را که وی ارائه کرده است، می‌توان به گروه‌های مختلف دسته‌بندی کرد:
۱. مرگ پدر
گروه اول شامل متفکران و فیلسوفانی مانند: دیوید هیوم (۱۷۱۱-۱۷۶۶)، فردریش نیچه، برتراند راسل، ژان پل سارتر، آلبرت کامو، آرتور شوپنهاور و دنیل دنت (۱۹۴۲) است که پدران خود را در خُردسالی یا نوجوانی از دست داده‌اند.
۲. پدران طرد کننده‌ی فرزندان و خانواده
گروه دوم شامل ملحدانی است که توسط پدرانشان در خُردسالی طرد و رانده‌ شده‌اند، مانند ولتر، فویرباخ، زیگموند فروید و کارل مارکس.
پدران مستبد
گروه بعدی شامل متفکران و فیلسوفانی است که پدران خشن و مستبدی داشتند که با خشونت زیادی با آن‌ها رفتار می‌کردند، مانند جوزف استالین، مائو تسه‌تونگ، ساموئل باتلر و ژان ملیه.
۳. پدران فاسد، ضعیف النفس و منفور
در گروه دیگر نیز افرادی جای می‌گیرند که پدرانشان یا دچار مفاسد اخلاقی بوده‌اند یا به دلیل روابط عاطفی بسیار سرد و منفور، فرزندانشان را به خود نزدیک نمی‌دانستند، مانند مادالین ماری اهر، کیت میلت و آنتونی فلو.
۴. پدر یا مادر ملحد قهرمان
کودکان با عشق و تحسین به پدر و مادر می‌نگرند، گویی آن‌ها پدر و مادر را همراه با جهان‌بینی خویش در آغوش می‌گیرند، یا به عبارت دیگر، جهان را از دریچه‌ی چشم آن‌ها می‌نگرند. جهان‌بینی مؤمنانه یا منکرانه‌ی پدر و مادر، بنیان فهم و درک آن‌ها از جهان را تشکیل می‌دهد.
پاسکوینی معتقد است که پدر یا مادر ناباور به خدا که به عنوان قهرمان در زندگی فرزندش ظاهر شده، یکی از عوامل گرایش به الحاد است که شاید به صورت همه‌ی انواع الحاد نظری، عملی و خصمانه بروز یابد. جان استوارت میل، روبرت تیلور، سیمون دو بوار و برتراند راسل، نمونه‌هایی از متفکران و فیلسوفانی هستند که پدر یا مادر آن‌ها به عنوان قهرمان زندگی‌شان موضع منکرانه‌ای نسبت به خدا داشته‌اند و با همه‌ی اشکال ایمان در زندگی مخالفت ورزیده‌اند.
پاسکوینی پس از ارائه‌ی این نمونه‌ها، سعی دارد به نحو تجربی اثبات کند که یک پدر ناکارآمد، اگر جایگزین سالمی نیابد، می‌تواند زادگاه الحاد و بی‌خدایی باشد. در واقع، تلخی و ناکامی از دست دادن پدر و نفرت و بیزاری از او، درک مفهوم خدا را با غمگینی، بیزاری و خشم، دشوار و غیرممکن می‌سازد.[1]
۵. مادر غایب یا ناکار آمد
در حاشیه‌ی فرضیه‌ی پدر معیوب، تیم دیگری نیز نظریه دلبستگی (Attachment theory) را تدوین کرد که می‌گوید ماهیت رابطه‌ی کودک و مادرش مدلی را تعیین می‌کند که رابطه‌ی کودک با دیگران در آینده خواهد بود. این تأثیر برای تعیین رابطه‌اش با خدا در آینده نیز گسترش می‌یابد. این نظریه توسط روانشناس انگلیسی «جان بولبی» تدوین گردید و سپس شاگرد آمریکایی او، «مری آنسورث»، روانشناس تربیتی با آزمایش و سنجش تأثیر انواع دلبستگی بین کودک و مادرش، آن را گسترش داد و اعتبار آن را اثبات کرد.
آرتور اشپونهاور، فیلسوف ملحد آلمانی (۱۷۸۸-۱۸۶۰میلادی)، مادری نداشت که تمایلی به بارداری او داشته باشد. بنابراین هنگامی‌که او به دنیا آمد، مادرش او را رها کرد و نادیده گرفت. وقتی بزرگ شد، او مسئولیت خودکشی پدرش را به دوش مادرش انداخت و در این زمینه او را بیش از همه سرزنش می‌کرد. این فیلسوف حتی میراثی طولانی از تحقیر و تمسخر زنان از خود به جای گذاشت که جنبه‌ی پیچیده‌ی فلسفه و عقاید او را آشکار می‌کند. برتراند راسل، مورخ و فیلسوف بریتانیایی (۱۸۷۲-۱۹۷۰میلادی) و نویسنده‌ی نامه‌ی «چرا من بی خدا هستم؟»، نیز مادر خود را در سنین پایین از دست داد.
ژان پل سارتر، اگزیستانسیالیست ملحد (۱۹۰۵-۱۹۸۰میلادی)، پس از  اینکه مادرش  با مردی ازدواج کرد، اورا اخراج نمودند که مورد بی توجهی قرار گرفت.
بلدیه فرانسوا ماری آروویه، مشهور به ولتر (۱۶۹۴-۱۷۷۸)، یکی از نمادهای ادبیات فرانسه بود. او مادرش را به دلیل غیبت مکرر از او و بی‌توجهی به او، به عنوان یک فاحشه توصیف می‌کرد.
فیلسوف آلمانی، فردریش ویلهلم نیچه (۱۸۴۴-۱۹۰۰) نیز وضعیت بهتری از او نداشت. او تمام زنان را (اعم از مادر و خواهر) موجوداتی پست می‌دانست که برای خوش‌گذرانی و سرگرمی آفریده شده‌اند و گاه آن‌ها را در مقام گربه و پرنده قرار می‌داد.
این بود نظریه‌­ی پدر غایب  پل سی ویتز و نظریه‌­ی دلبستگی  جان بولبی که از اسباب  و عوامل مهم الحاد شمرده شده است.
بنیامین هالهمی، روانشناس یهودی، این دو نظریه (پدر معیوب و دلبستگی) را به یک مفهوم نسبت می‌دهد که آن «عدم تعادل خانوادگی» است. این عدم تعادل دلیل بی‌خدایی ملحدان و فیلسوفان بزرگ معاصر غربی است، همانطور که پل فیتز در مطالعه‌ی عمیق خود پیرامون زندگی‌نامه‌های این ملحدان از جنبه‌ی روانی به آن اشاره نمود.
ادامه دارد…
[1] مرجع سابق ص ۵-۹.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version