نویسنده: سید مصلح الدین

انتشار اسلام وتعامل آن با غیر مسلمانان از نگاه خاورشناسان (بخش نزدهم و پایانی)

هـ . ج. ولز
هـ. ج. ولز می‌گوید: «ابوبکر با ایمان راسخی که کوه‌ها را تکان می‌داد، با کمال سادگی و بصیرت نیک در جهت فروتنی و فرمان‌برداری امّت به خدا می‌کوشید. او با لشکر کوچک سه یا چهار هزار نفری عرب، در اجرای نامه‌هایی که پیامبر اسلام از مدینه به پادشاهان جهان می‌فرستاد و حملات نظامی که در آن هنگام به وقوع پیوست، از مهم‌ترین خاطرات تاریخی است. در آن هنگام مسلمانان در هر مکانی مردمان را به سه چیز مخیّر می‌داشتند: یا جزیه را پرداخت کنند، یا به واقع تسلیم خدا شوند و به ما بپیوندند، و یا آماده‌ی نبرد باشند. اسلام در هیچ مکانی نام جنگ را مقاومت ملی نگذاشته است. اگر میان مردان فاضل در ممالک فارس و ممالک عرب مقایسه‌ای صورت گیرد، اعراب سابقین در سال‌های عظمت اسلام، تمیزتر و پاک‌ترین مردم از جهت ظاهر و باطن بودند و آنان از عدالت بیشتر و رحمت گسترده‌تری برخوردار بودند. به همین خاطر اعراب مسیحی بدون تردید و اکراه به غازیان اسلام می‌پیوستند همان‌گونه که بسیاری از یهودیان بدان روی می‌آوردند و این شیوه بسان آن که در شرق جریان داشت، در غرب هم در جهت انتشار اسلام جریان داشت.»[1]
«نژاد سامی، چند سالی نگذشت که با نام خدا و پیامبرش توانست تقریباً تمام املاکی را که فارس‌های آریائی در هزار سال قبل به تصرف خود درآورده بودند، باز پس گیرد. و نصرانیان هم با تسامح اسلامی در مقابل پرداخت جزیه، از آزادی و حقوق خود بهره‌مند می‌گردیدند و کلیساها و معابد مقدسشان در حوزه‌ی خودشان قرار می‌گرفت. از آن جهت سیادت و حاکمیت به دست اسلام افتاد که اسلام بهترین نظام اجتماعی و سیاسی به شمار می‌رفت و بر اثر عدالت‌خواهی توانست بر همه‌ی نظام‌ها مقدم گردد. انتشار اسلام با چنین سرعتی به این علت بود که در ممالک مغلوب، افراد کودن و پستی سیادت و حاکمیت منطقه را به عهده می‌گرفتند، ظلم، غارت و ترس را در میان ملت گسترش می‌دادند و از آن طرف، حاکمان خودمحور و بیمار هیچ پیوندی میان آنان با ملت‌های تحت سلطه نداشتند. ولی اسلام، نظامی عدالت و مساوات‌گرا و بهتر از هر نظام دیگری عرضه می‌شد. نظام سرمایه‌داری و برده‌داری در امپراتوری رومانی حاکم بود و نظام آداب و فرهنگ و رسوم اجتماعی در اروپا، قبل از ایجاد اسلام، رو به فروپاشی و انحلال بود.»[2]
ریشار وود
ریشار وود می‌گوید: «صاحب شریعت اسلامی میان اهل کتاب (نصاری و یهود) و مشرکان عرب که مخالف آنچه خدا بر پیامبرش نازل کرده بود، تفاوت قائل می‌شد. میان خلیفه‌ی اسلام، عمر بن خطاب، و بطریق بیت‌المقدس توافقی انجام گرفت که در بر دارنده‌ی حمایت نصرانیان و بخشیدن امتیازاتی به آنان بود و آن توافق از خلفای بعد از عمر تا عصر سلاطین کنونی پابرجا مانده است. قبایل نصرانی در حالت امنیت و رفاه زندگی خود را تاکنون ادامه داده‌اند و چه بسا در بعضی مواقع و حالت‌های اجتماعی، نصاری بر هم‌میهنان اسلامی برتری داشته‌اند.»[3]
«در بررسی‌های دقیق در مورد دلایل فتنه‌هایی که در ممالک شرقی روی می‌داد، تنها دلیل آن، دخالت سیاستمداران بیگانه بود که فرصت را در شعله‌ور ساختن آتش فتنه غنیمت می‌شمردند. آن مفسدان نمی‌پنداشتند که آن فتنه‌ها به قتل و خونریزی منجر می‌شود، همان‌گونه که حوادث موارنه، واقعه‌ی صقالیه و بلغاریان نشان داد، که تجاوزگری و خصومت از جانب نصرانیان بوده است.»[4]
«قرآن به ذمیان آزادی در انجام شعائر دینی‌شان را داده بود و آنان را در حقوق اجتماعی و جنایی با مسلمانان مساوی قرار می‌داد و در مشورت کردن با آنان در مصالح کشوری، هیچ مانعی وجود نداشت.»[5]
«نصرانیان در دولت عثمانی از آزادی کامل برخوردار بودند. و تنها ما نیستیم که این مطلب را بر زبان می‌آوریم، بلکه بسیاری از دانشمندان و نویسندگان روسیه در تألیفات خود بیان داشته‌اند که کشاورزان در خارج از انگلیس به کشاورزان تحت حکومت عثمانی غبطه و حسادت می‌ورزیدند، به خاطر وضعیت خوب آنان و امنیتشان در منازل و باغ و بستان‌های خود، تا آنجا که می‌گفتند: بلغار و عثمانیان از خودِ مسلمانان بیشتر بهره‌مند هستند.»[6]
لويس يونگ
لوئیس یونگ می‌گوید: «با وجود ناعدالتی اروپا به سبب تعصب دینی و ناسازگاریش با مسلمانان، باز می‌یابیم که اروپا از اعتراف به تمدن و فرهنگ عرب سرباز زد و پیوسته نقش تمدن و فرهنگ آنان را پایین می‌آورد.»[7]
«تسامح و گذشت دینی‌ای که اسلام در قرون وسطی از آن بهره‌مند بود به مراتب بیشتر از تسامح و گذشتی بود که مسیحیان در همان دوران از آن بهره‌مند بودند. در آن زمان، هیچ تساهل دینی با یهودیان، مسلمانان و دیگرانی که نسبت به حاکمیت مسیحیت فرمانبردار بودند، از جانب آنان مشاهده نمی‌شد.»[8]
«در دو قرن یازدهم و دوازدهم میلادی، نمود دیگری در جهت نشان دادن دیپلماسی میان عرب و اروپا در اعطای امتیازات و حق اقامت برای بیگانگان، برای امت عرب شگفت‌آور نبود. بیگانگان در نظام و قوانین محلی مستثنی بودند و تنها با نظم زندگی کشورهای آنجا می‌توانستند به زندگی خود ادامه دهند. می‌گفتند، قانون بر افراد تطبیق می‌گردد ولی نه به واسطه‌ی وجود آنان در امت اسلامی. از این‌رو می‌دانیم که تسامح دینی مسلمانان در قبال اقلیت مسیحی و یهودی، بسیار متفاوت با تسامح بیگانگان با اسلام بود.»[9]
«چیزهای فراوانی وجود دارند که پیوسته غرب آن‌ها را از تمدن و فرهنگ اسلامی یاد می‌گرفت، از جمله، عرب از تسامح و عدم تفاوت میان ادیان، نژادها و رنگ‌ها برخوردار بود.»[10]
[1]ـ سالم تاريخ الانسانية، ج ۳، ص ۶۴۳ – ۶۴۴ .
[2]ـ همان، ص ۶۴۹.
[3]ـ الاسلام و الاصلاح، ص ۲۰۱۹ .
[4]ـ همان، ص ۲۰.
[5]ـ همان، ص ۲۱.
[6]ـ همان، ص ۲۵ ــ ۲۷.
[7]ـ العرب و اروپا، ص ۹۰ .
[8]ـ همان، ص ۵۱.
[9]ـ همان، ص ۱۰.
[10]ـ همان، ص ۱۰.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version