نویسنده: سید مصلح الدین

حال وآینده اسلام از نگاه خاورشناسان (بخش پنجم)

امیل در منگام
امیل در منگام می‌گوید: «… انحطاط سیاسی و اجتماعی با فراموش کردن مبانی صحیح اسلامی موازی بود، گرچه از آن نشأت نگرفته بود. امروزه آشکار می‌شود که ملت‌های اسلامی در حال خیزش هستند و می‌توانند نقش بزرگی را ایفا کنند، وسیلهٔ ارتباطی میان غرب و خاور دور شوند و یکی از سرمایه‌های دنیای کهن باشند.»[1]
هنری دی کاستر
هنری می‌گوید: «… مسلمانان در چین جایگاه والایی دارند. و ازیلیف که از کسانی است که به مطالعهٔ اسلام در آن مناطق پرداخته، حدس می‌زند که سرنوشت اسلام آن است که جای مذهب بودا را بگیرد و اینکه مسلمانان چین باور استواری دارند که اسلام باید چنان (در چین) فراگیر شود تا دین کهن بودایی به وسیلهٔ آن از بین برود. البته این یکی از مهم‌ترین مسائل است؛ زیرا چین یک‌سوم ساکنان جهان و یا بیشتر از آن را در خود جای داده است. پس اگر همه آن مسلمان شوند، این مسأله تغییرات بزرگی را در همهٔ آن سرزمین‌ها ایجاد می‌کند و آئین محمد از جبل الطارق تا اقیانوس گسترش می‌یابد و باری دیگر ترس بر دین مسیحیت به وجود می‌آید. روشن است که ملت چین، با آن که از خوی و اخلاق آرامی برخوردارند، ملتی کوشا و تلاشگر هستند و اکنون همه ملت‌ها از کار آن بهره می‌گیرند. اگر تعصب نیرومند اسلامی در میان آنها جای گیرد، ملت‌های دیگر از افتادن زیر قدرت آن می‌ترسند. مسیو مونتیه گوید: حتمی شده است که اسلام بی‌گمان، بر دیگر ادیان درگیر در چین پیروز است.»[2]
مسیو مونتیه باز می‌گوید: «بیشترین گسترش اسلام در آفریقا که به سرعت در آنجا پیشرفت داشت و موفقیت کلی را به دست آورد، به این دلیل بود که مسلمانان در سمت شمال از امکانات زیادی برخوردار بودند. بنابراین هیچ دین دیگری توان رقابت با دین اسلام را ندارد. از این رو شمار مسلمانان افزایش می‌یابد و این دین پیوسته در حال رشد است.»[3]
«اسلام با جذب کردن بت‌پرستان در آفریقای میانه و بسیج کردن آنها زیر پرچم قرآن، دارد نیرو و پویایی خود را اثبات می‌کند. همچنین در شمال شرق سرزمین سیاهان و در سودان دلایلی مبنی بر نیروی شگفت‌انگیز و حرکت خیره‌کننده‌ی آن وجود دارد؛ زیرا دو مملکت نیرومند به نام مملکت مهدی و مملکت امام جغبون (سنوسی) از پنجاه سال پیش به شیوه حکومت دینی پیامبر اسلام بر پا گردید. همچنین در گوشه مقابل این دو مملکت و به سبک آنها، مملکت سومی در شمال آفریقا وجود دارد که هنوز هم پیروزمندانه در برابر یورش‌های دین مسیحیت ایستادگی می‌کند و آن مملکت مراکش است.»[4]
«تسلیم‌ناپذیری مسلمانان در برابر مسیحی شدن به وسیله مبلغان مسیحی و ناممکن بودن فرمانبردار کردن آنان به زور، دو سببی بودند که مانع مسیحی شدن آنها می‌شد. مبلغان مسیحی نخستین آگاهان از ضرورت کنار نهادن موعظه و اندرز مستقیم هستند، اما با وجود این به پیام خود پایبند هستند. بنابراین از جهاد و مبارزه در راه آن در برابر استواری اسلام، خسته نشدند. ولی اصلاً پیرامون مسأله دین نگردیدند. آنها با وجود اینکه از کشیشان بودند دوری از دین را ترویج می‌دادند و با وجود اینکه در وارد کردن و پخش انجیل میان عرب‌ها موفق نشدند، ولی بهترین ابزار برای گسترش نفوذ دولت فرانسه بودند.»[5]
«نیم قرن بر اسلام در الجزایر گذشت که در آن مدت به خاطر ایستادگی گروه‌های دینی در آن سرزمین، فرانسه‌ی اشغالگر نتوانست بر آن تأثیر بگذارد. اگر این گروه‌ها توانایی لازم را برای انداختن ما در دریا در خود می‌دیدند تا پس از ما پادشاهی اسلامی فراگیر و دارنده‌ی دو قدرت دینی و سیاسی بنیان نهند، خطرها را به جان می‌خریدند و دولت مسیحی را زیر و رو می‌کردند. ولی آنها این هدف را دور و دست‌نیافتنی می‌بینند. از این‌رو تلاش‌های خود را به زنده نگه‌داشتن روحیه‌ی خشم و کینه در درون پیروان خود محدود می‌کنند… بزرگ‌ترین و سرسخت‌ترین این گروه‌ها در پایبندی به مبانی خود، گروه السنوسیه هستند، که بیشتر از گروه‌های دیگر از آن بیم می‌رود و دارای شیخ و مرشدی زیرک و باهوش هستند، که برخی به عنوان جمع‌کننده‌ی وحدت اسلام به او می‌نگرند. او مردی است که چون دید از مقابله کردن آشکار با دولت فرانسه در الجزایر ناتوان است، از الجزایر به سوی گشودن سرزمین دیگری برای پیاده کردن اسلام روی آورد. آن سید سنوسی از اندوه و ناراحتی مسلمانان از فرمانروایی مسیحیان آگاه بود، پس آنها را فرا خواند و به آنان گفت: از خانه و کاشانه‌تان بیرون روید که سرزمین خداوند گسترده است… آن‌گاه به صحرای پهناور لیبی منتقل شدند که در آن جا، با وجود سختی صحرا از هر سو کسانی به آنها پیوستند.»[6]
اتین دینیه
اتین دینیه می‌گوید: «این جسارت و شجاعت نیست که گمان کنیم اگر این هیاهوی هولناک علیه اسلام آرام گیرد و اسلام احترام گذاشتن به همه ملت‌ها و ادیان را تضمین کند، دیگر اسلام شاهد آینده‌ای تابناک و سرشار از بزرگ‌ترین و والاترین آرزوها خواهد بود. اگر اسلام به فضل مشارکت بزرگش در رویدادها وارد تمدن اروپایی شود، درخشش حقیقی و راستین آن هویدا خواهد شد. ملت‌های گوناگون حقیقت آن را، که زمان‌های زیادی از آنها پنهان بوده است، خواهند شناخت و همگی رقابت‌کنان دست‌های هم‌پیمانی خود را به سویش دراز خواهند کرد، چون ارزش آن را تجربه کرده و ابزارهای نیروی نهفته در آن را، که نه مرزی دارد و نه تمام شدنی است، خواهند شناخت. اگر پیروان محمد برخیزند و از خواب عمیق بیدار شوند، عزت و سربلندی گذشته و تاریخ افتخارآمیزشان باز خواهد گشت و امتی خواهند بود که در تعامل و برخورد با همه زیردستانشان ستم را نمی‌شناسد و به جایگاهشان که سزاوار و در شأن افتخاراتشان است، خواهند رسید.»[7]
ادامه دارد…
[1] ـ حیاة محمد، ص ۳۷۱ ــــ ۳۷۲.
[2] ـ الإسلام: خواطر و سوانح،  ص ۸۷-۸۸، به نقل از مسیو دابری. الديانة المحمدية في العين و ترکستان الشرقية،  پاریس ۱۸۷۸م.
[3] ـ همان، ص ۸۸ ، به نقل از مجله تاریخ ادیان، ماه می و ژانویه ۱۸۸۳م.
[4] ـ همان، ص ۱۰۰ .
[5] ـ همان، ص ۱۰۴.
[6] ـ همان، ص ۱۱۳ ــ ۱۱۴.
[7] ـ محمد رسول الله، ص ۳۴۵- ۳۴۶ .
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version