نویسنده: سید مصلح الدین

حال وآینده اسلام از نگاه خاورشناسان (بخش چهارم)

کوفهى لال جابا
کوفهی لال جابا می‌گوید: «اسلام دینی است که می‌تواند به تمام نیازهای انسان در عصر کنونی پاسخگو باشد. هیچ دینی مانند اسلام نمی‌تواند موفق‌ترین راه‌حل‌ها برای مشکلات و مسائل عصر حاضر را به جوامع خود ارائه دهد. برای مثال، شدیدترین چیزی که جهان امروز بدان نیازمند است، همان اخوت و برادری است که این‌ها و تمام فضائل دیگر جز در برنامه‌ی اسلامی یافت نمی‌شود، زیرا اسلام، فضل و بزرگواری را جز بر مبنای عمل و تقوای شخص به شمار نمی‌آورد.»[1]
«در جهان امروزی ما که بحث دربارۀ حقوق انسان است، اگر به اطراف خود نگاهی بیافکنیم چه چیزی خواهیم دید؟ می‌دانیم که روابط خانوادگی به شدت متلاشی شده است. هنگامی که متوجه می‌شویم اسلام، تمام حقوق زن را عرضه کرده و عقد ازدواج را بر اساس عقد حکیمانه و عادلانه میان دو طرف هم‌کفو قرار داده، و از طرف دیگر مادران ازدواج نکرده در جامعه‌ی اسلامی بسیار غریب و نادر هستند، به دلیل اینکه اسلام مجازات سنگینی را برای کسانی که مرتکب زنا می‌شوند مقرر کرده است، برعکس قوانین جدید به‌خصوص غربی که در برابر چنین مسائل بی‌تفاوت و متساهل هستند. اینجاست که با تمسک به قانون اسلامی، می‌توان جامعه را پاک و تمیز و آراسته از هر چیز ناپسند دانست.»[2]
«اسلام، بهترین دین برای بشریت به شمار می‌آید. هنگامی که به اطراف خود نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که مکان‌های عبادت در ادیان غیر اسلام در بیشترین اوقات خالی است. در حالی که به مساجد اسلامی نگاه می‌کنیم، آنها را پر از مؤمنان و به‌ویژه جوانانی می‌بینیم که به تعداد زیاد، روزی پنج بار خداوند متعال را پرستش می‌کنند. این بزرگترین دلیل بر این است که اسلام پیوسته مرکز خیر و نیکی است، همان‌گونه که در گذشته نیز چنین بوده است. اسلام با تمام تفاصیل در زندگی مسلمان نفوذ و رخنه می‌کند و با شمول‌گرایی خود و با سرشت انسانی، در تمام فعالیت‌های مسلمان حضور دارد. سوای اسلام، هیچ دین دیگری توان حل مشکلات مردم را در عصر جدید ندارد. این پاسخگویی به تمام مشکلات انسان بر حسب زمان و مکان و شرایط، تنها امتیاز اسلام به شمار می‌آید.»[3]
دانكوس[4]
دانکوس می‌گوید: «ادامه احساسات دینی در اتحادیه جماهیر شوروی و یا نو شدن آن، یک واقعیت اجتماعی فرهنگی است که خود مسئولان شوروی به آن اعتراف دارند و ناظران بیگانه آن را مشاهده می‌کنند. دولت از دو منظر به این واقعیت می‌نگرد: گاهی آن را مایه مباهات می‌داند؛ زیرا آن را دلیل روشن و ملموسی بر موضع‌گیری باز و دموکراتیک خود در برابر همه باورهای ویژه می‌شمارد، گاهی هم در برابر آن برخی نگرانی‌ها از خود نشان می‌دهد. در این هنگام است که دستگاه‌های رسانه‌ای ویژه تبلیغات ضد دینی خود را بسیج می‌کند، یورش‌های خدا ناباورانه شدیدتر می‌شود، و در روزنامه‌ها فراخوانی برای بیداری و هوشیاری چند برابر می‌شود. همچنین به معلمان یادآوری می‌شود که وظیفه نخست مدرسه، پرورش کمونیست‌ها است؛ یعنی دور نگه داشتن شهروندان آینده شوروی از اندیشه‌های واپسگرایانه و ضد کمونیستی که ادیان منتقل می‌کنند.
برنامه‌های ضد دینی نیز به گونه‌ای فزاینده بر قابلیت استمرار ادیان و سازگاری آنها با جامعه‌ای که سوسیالیسم تغییر داده، تأکید می‌کنند؛ در حالی که همین برنامه‌های تلویزیونی تا گذشته نزدیک به یورش بردن به ادیان بسنده کرده و نابودی حتمی آنها را پیش‌بینی می‌کردند. مسئولین شوروی به تدریج میزان جذابیت آئین‌های دینی در جامعه‌ای که نظم و یکنواختی بر آن حاکم است را درک می‌کردند، و این که چگونه اخلاق دینی (نه تنها در کنار اخلاق سوسیالیستی) بلکه در جایگاه خود در جامعه‌ای که آماده‌سازی گرایش آن به کژروی را نیفزود، راهی برای خود باز می‌کند.»[5]
«همه اطلاعات و داده‌های رسمی دولت شوروی همدست هستند تا نشان دهند که با جان سپردن نسلی که بر پایهٔ ایدئولوژی شوروی پرورش نیافته‌اند، اسلام نیز آهسته آهسته جان می‌سپارد. اما اطلاعات متضاد، بی‌درنگ این تصویر را بر هم می‌زند. پژوهش‌های فزاینده اجتماعی در اتحاد جماهیر شوروی روشن می‌سازد که جامعه اسلامی همچنان به باورهای خود دلبستگی دارند و نیمی از کسانی که در محیط‌های روستایی مورد بازجویی قرار گرفتند، پایبندی خود به ایمان را آشکارا بیان کردند. به عنوان مثال، تحقیقی که در سال ۱۹۷۲ در جمهوری کاراکالبک ملحق شده به ازبکستان انجام گرفت، نشان داد که ۲۳٪ مردان و ۲۰٪ زنان، خدا ناباوری خود را اعلام کردند. بنابراین، ۷۷٪ مردان و ۸۰٪ زنان ایمان‌دار هستند. در شمال قفقاز (در سال ۱۹۷۴) تنها ۲۰٪ ساکنان اعلام کردند که ملحد و خدا ناباور هستند. با وجود اینکه پژوهشگران در محیط‌های اسلامی اغلب مشاهده می‌کنند که ساکنان در آشکار کردن حقیقت ایمان‌شان احتیاط می‌کنند.»[6]
«اسلام‌گرایی ویژگی دیگری دارد که وضعیت را در اتحاد جماهیر شوروی پیچیده‌تر می‌کند و آن این است که اسلام (برخلاف مسیحیت که کارهای دینی را از کارهای دنیایی جدا می‌کند) هر دوی آنها را با هم جمع می‌کند. عقیده اسلامی، که ثمره قرآن و سنت است، وجود نهادهای ویژه‌ای را بر ایمان‌داران واجب می‌کند که وظیفه آنها نظارت بر زندگی اجتماعی است. دولت شوروی در برنامه‌ی یکسان‌سازی خود (که هدف آن تحمیل یک ایدئولوژی است) نمی‌توانست وجود سیستمی ویژه برای مسلمانان را بپذیرد. بنابراین در سال‌های نخست رسیدنش به قدرت، عناصر اساسی جامعه مسلمانان؛ یعنی نظام قانونی، نهادهای شرعی و قواعد بنیادین مالی را لغو کرد. حال پس از آن که دین اسلام را دین افراد خاصی قرار داد، نه دین یک گروه، و پس از آن که آن را از نهادهای خود محروم کرد و کارهای دنیایی را از آن گرفت، آیا وجود منظمی از آن باقی ماند و یا اسکلتی شد که با از بین رفتن آخرین گروه از ایمان‌داران پوشیده شده از بین می‌رود؟ رویدادهای بسیار و تابناکی وجود دارد که گواهی می‌دهند که بدبینی نسبت به آینده‌ی اسلام در گذشته‌ی نه چندان دوری می‌توانست (تا حدودی) پذیرفتنی باشد، اما امروزه دیگر هیچ اصل و اساسی ندارد؛ بلکه عکس آن درست است؛ زیرا این رویدادها نشان می‌دهند که اسلام از نو و در شرایطی نو در حال برخاستن است و این برخاستن متکی بر وجودی آگاه و ارادی نه وجودی استمراری، مراجع بالای اسلامی از آن پشتیبانی می‌کنند و آن را راهنمایی می‌کنند.»[7]
«… در روزنامه‌های جمهوری‌های اسلامی، چندین اشاره می‌یابیم که از آن می‌توان فهمید همبستگی اسلامی در اتحاد جماهیر شوروی در حال افزایش است و تأثیر ایمان‌داران بر ساکنانی که به آیین‌های دینی خود نمی‌پردازند نیز در حال افزایش است.»[8]
 ادامه دارد…
[1] ـ همان، ج ۶، ص۱۰۴.
[2] ـ اشعة خاصة بنور الإسلام، ص۳۱.
[3] ـ همان، ص۸۶.
[4] ـ هلن کار دانکوس Helene Carrere d’Encausse پژوهشگر فرانسوی معاصر که از برجسته‌­ترین کارشناسان در موضوع مارکسیسم آسیایی است. کتاب او (قومیت­‌ها و دولت شوروی) در سال ۱۹۸۷ م در پاریس منتشر شد و سر و صداهای زیادی را برانگیخت، که هنوز هم ادامه دارد و فوراً به چندین زبان زنده‌­ی دنیا ترجمه شد.
[5] ـ قومیت‌­ها و دولت شوروی، ص ۱۴۳.
[6] ـ همان، ص ۱۴۷.
[7] ـ همان، ص ۱۴۹.
[8] ـ همان، ص ۱۵۱.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version