سوای اسلام، هیچ دین دیگری توان حل و پاسخگویی به تمام مشکلات مردم در جهان کنونی را ندارد و این امتیاز فقط منحصر به اسلام است. اگر اسلام در جامعه به درستی عرضه شود، میتواند به تمام مشکلات پاسخگو باشد و تمام نیازمندیهای اجتماعی، روحی و سیاسی را برای افرادی که در سایه نظامهای سرمایهداری و کمونیستی زندگی میکنند، به طور مساوی برآورده کند. زیرا این دو نظام مذکور در حل مشکلات انسانی با شکست مواجه شدهاند، ولی اسلام میتواند صلح و ثبات را برای تیرهبختان و امید و هدایت را برای سرگشتگان و گمراهان فراهم آورد. همچنین، اسلام از امکانات عظیمی جهت برخورد با جهان و فراهم آوردن نیروهای انسانی برای دستیابی به بالاترین سطح تولید و خودکفایی برخوردار است.
پیشرفت علمی در عصر کنونی، مدیون اسلام است. بسیاری از خاورشناسان اعتراف میکنند که پیشرفت علمی در عصر حاضر با دستاوردهای علمی مسلمانان هماهنگ و کاملاً با اصول و مبادی اسلام مطابقت دارد.
مقدمه:
بسیاری از ما وقتی به اوضاع و احوال کنونی اسلام و مسلمانان نگاه میکنیم، به خاطر اوضاع اسفباری که مسلمانان در گوشه و کنار جهان از آن رنج میبرند، دچار یأس و ناامیدی میشویم و در نهایت نتیجهگیری میکنیم که مسلمانان در سراشیبی سقوط قرار گرفته و سیر قهقرایی را طی میکنند و تا روز قیامت به همین منوال خواهند ماند.
این همان چیزی است که گهگاهی عملاً از گوشه و کنار میشنویم، چه از طرف افراد دینداری که دلشان به حال اسلام و مسلمانان میسوزد و از راه دلسوزی چنین میگویند، و چه از طرف کسانی که شیفته زرق و برق تمدن غرب هستند و رهایی مسلمانان از این اوضاع اسفبار را در دنبالهروی بیچون و چرا و کورکورانه از تمدن غرب میدانند.
شاید علت چنین پنداری این باشد که وقتی آنها به اوضاع و احوال مسلمانان نگاه میکنند و پدیدههایی همچون فقر، بیسوادی، عقبماندگی، عدم پایبندی بخش بزرگی از مسلمانان به اسلام و عدم برخورداری از حکومت اسلامی مرکزی و مستقل در تصمیمگیری و غیره را مشاهده میکنند، دچار چنین ذهنیت منفی از آینده اسلام و کل امت اسلامی میگردند.
اتفاقاً اگر با نگاهی سطحی و ایدهآلگرا به امت اسلامی نگاه کنیم، شاید حق با اینگونه افراد باشد. ولی اگر قدری دقیقتر نگاه کنیم و اوضاع امت اسلامی را در طول تاریخ کنکاش نماییم و شرایطی که در طول تاریخ بر این امت گذشته است را مد نظر قرار دهیم، به نادرستی این نگرش و همچنین به خطر شیوع آن در بین مسلمانان پی خواهیم برد.
در این نوشته به نگاه خاورشناسان در مورد اکنون و آینده اسلام اشاره میکنیم که دال بر سیر صعودی اسلام در عصر حاضر دارد.
حال و آینده اسلام از نگاه خاورشناسان
سر توماس ارنولد
سر توماس ارنولد میگوید: «فقدان تعصب قبیلگی و طائفهگری باعث شد که نیروی اسلام واقعی در هند به وجود آید و توانست شمار فراوانی از هندوها را به اسلام بکشاند.»[1]
نویسنده روسی در سال ۱۸۶۷
در سال ۱۸۶۷، یک نویسندهٔ روسی در کتاب مهم خود دربارهٔ اسلام در چین، اندیشهای را بیان داشته و میگوید: «اسلام میتواند برای امپراطور چینی به عنوان یک دین قومی قرار گیرد، که در اثر آن اوضاع سیاسی در جهان شرقی را واژگون کند.»[2]
اسلام در قانون روسیه
در قانون روسیه، پیوستن به هر دینی سوای دیانت کلیسای ارتدوکسی، ممنوع شده بود، لذا اسلام از هر گونه پیشرفت جدیدی در آنجا متوقف گشت. تا آنگاه که در سال ۱۹۰۵ فرمان رسمی راجع به تسامح دینی در روسیه صادر شد. نتایجی که به دنبال صدور این فرمان رسمی در مملکت قفقاز روی داد، این بود که گروههای فراوانی از مردمان بومی آنجا که مدتهای طولانی فقط به نام، مسیحیت را پذیرفته بودند، به دین اسلام گرویدند و روز به روز فراوانتر میشدند تا اینکه سرانجام مردان کلیسای ارتدوکسی از آنان هراسناک شدند و مجبور شدند گروهی را تعیین کنند که منشورات دینی کلیسا را میان مسلمانان منتشر سازند تا از نفوذ برنامههای اسلامی پیشگیری کنند.[3]
اکنون دو جریان اصلی در رابطه با فعالیت دعوت اسلامی در جهان فعالیت دارند؛ نخست، از سرگیری زندگی دینمداری که تاریخ آن از حرکت اصلاحی وهابی در قرن دوازدهم آغاز گشت و تأثیرات آن در جهت نهضت دینی در تمام ممالک آفریقا، هند و جزایر مالزی تاکنون ملموس است. همانگونه که در بسیاری از حرکات اسلامی در جهت تأثیرگذاری، گوی سبقت را ربوده است. توضیح دادهایم که چگونه بسیاری از گروههای جدید اسلامی، ارتباط تنگاتنگی با این حرکت بسیار گسترده داشتند و چگونه این حرکت، هواخواهانی را با حرارتی برانگیخت و همراه با نظام دینی، زندگی جدیدی را متجلی ساخت. تمام اینها در راستای بیداری روح فطری اسلام بود که بر انتشار دعوت در تعالیم آن تأثیرگذار بود و بر ابقای این اسلام تلاش مینمودند.
عامل دیگری که همگام با این حرکت اصلاحی قدم به قدم پیش میرفت، حرکت وحدت اسلامی بود که میکوشید تمام ملل و قبایل جهان اسلام را با پیوند مشترکی از محبت و عطوفت به هم متحد سازد. از این جهت، اسلام مسلمانان را واداشت که نسبت به نشر دعوت اسلامی اقدام نمایند تا در راستای آن، حیات دنیایی نمونه و اخوت و برادری اسلامی به تمام انسانها تحقق یابد و عقیدهی عالی و کامل در معنای وحدت شمولگرایی واقعی در میان امت جاری گردد. این امر باعث میشد تا روح و زندگی سعادتمندانهای در دلهای مؤمنان دمیده شود و جرأت و جسارتی در خود ایجاد کنند تا در میان کافران پیامی برای گفتن داشته باشند.
شناخت تأثیرات والای این دو حرکت در دعوت اسلامی، آینده آن را تضمین خواهد کرد و فعالیت مسلمانان در عصر کنونی و گرایش مردمان به آن، دلیلی است بر اینکه اسلام نمرده و زنده است. فعالیت معنوی اسلام، برخلاف تصور بسیاری، همسو با سلطهی سیاسی نیست. بلکه فقدان سیاست و پشتیبانی مادی، از زیباترین صفات معنوی آن بوده و از مهمترین انگیزهها برای گسترش دعوت اسلامی در گذشته و حال به شمار میرود. اسلام به ما یاد داده است که شدائد و سختیها را تحمل کنیم و از اینکه گاهی به دور از آسایش مادی است، به این دلیل است که رفاه مادی ممکن است به انحلال چنین دیانتی منجر شود.
مهم این است که کشورهایی که در گذشته تحت حکومت مسیحی زیستهاند، از بیشترین فعالیت در جهت انتشار تعالیم دعوت اسلامی برخوردار گردند. البته آن حماسه و فعالیتی که در مسلمانان هند و مالزی دیده میشود، چنان حماسه و غیرتی را در مسلمانان ترکیه یا مراکش مشاهده نخواهیم کرد.[4]