تکفیر مسلمان امری بسیار بزرگ و خطرناک است و زیانهای چشمگیری به همراه دارد. از اینرو، اطمینان یافتن از کفر و تحقیق کامل درباره آن، پیش از اقدام به تکفیر ضروری و لازم است. این کار باید از طریق اعتماد به وسایل شناختهشده علمی انجام گیرد. همچنین، باید در تحقیق و گوش دادن به سخنان گواهان دقت و توجه کامل به خرج داد تا مبادا به کشتن و گرفتن جان افراد گرفتار شویم که تلافی و جبران آن ناممکن است.
ب. آگاهی از عوامل کفر:
دومین معیار تکفیر که باید رعایت شود، لزوم اطمینان از این نکته است که شخص میداند آنچه را میگوید یا انجام میدهد یا باور دارد، کفر به خدا و رسول او است و با وجود آگاهی از لوازم رفتارش، بر این رفتار پا میفشارد. به عنوان نمونه، چنانچه کسی حج را انکار کند، با وجود اینکه میداند حج به نص قرآن و سنت واجب است و نیز توجه دارد که انکار او موجب تکذیب پیامبر و رسالت آن حضرت است، حکم خروج این شخص از دین صادر میشود. بنابراین، عدم رعایت ضروریات، بدون اعتقاد به عدم ضروری بودن آنها باعث کفر نمیشود.
ج. عمد و قصد:
در تکفیر، تنها آگاهی شخص از عوامل کافر شدن و بیرون رانده شدن از دین بسنده نیست، بلکه باید شرط دیگری نیز به آن بپیوندد؛ یعنی عمد و قصد. به همین دلیل، کسی که سخن کفرآمیز را از روی خطا یا غفلت و امثال آن بر زبان جاری کند، تکفیر نمیشود. خداوند متعال فرموده است: [وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ»؛ «و بر شما در مورد آنچه خطا کردهاید گناهی نباشد، بلکه گناه آن باشد که دلهایتان قصد کند.»[1]
د. اختیار و نفی اکراه:
یکی دیگر از شرایط تکفیر آن است که شخص در متعهد شدن به کفر، خواه در گفتار و خواه در کردار، مختار باشد. از اینرو، چنانچه وی بر گفتن سخن کفرآمیز ناگزیر شود، تکفیر نمیشود. خداوند متعال فرموده است: «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنُّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ»؛ «هرکس پس از ایمان آوردن خود، به خدا کفر ورزد (عذابی سخت خواهد داشت) مگر آن کس که مجبور شده و قلبش به ایمان اطمینان دارد. لیکن هرکس سینهاش به کفر گشاده گردد، خشم خدا بر آن است و بر ایشان عذابی بزرگ خواهد بود.»[2]
۳. موجبات تکفیر:
اصل اول در اسلام داشتن حسنظن نسبت به کردار، گفتار، و اعتقادات دیگر مسلمانان است. بنابراین، هیچ مسلمانی صرف شک و شبهه یا تأویل سخنان دیگری و یا عدم توافق در رأی یا اختلاف در استدلال و نتیجهگیری که منجر به صدور احکام و آراء متفاوت میگردد و نظایر آن، حق تکفیر دیگر مسلمانان را ندارد. از این رو، تنها هنگامی میتوان حکم به تکفیر مسلمانی داد که به یکی از چهار صورت، مخالفت خود را با موارد ذکر شده اعلام دارد:
الف. قول:
در اینجا شرط اساسی این است که شخص عاقل و بالغ و دارای مسئولیت، با آگاهی کامل از گفتار خود و پیامدهای آن، عقیده انکاری خود را اعلام دارد. در ترتیب آثار این اقرار، تفاوتی میان هدفهای اقرار کننده وجود ندارد؛ یعنی اقرار قولی او اعم از اینکه به قصد استهزا نسبت به دین صادر شده باشد و یا به قصد عناد و لجاجت و یا از روی اعتقاد، موجبات تکفیر او را فراهم میکند.
ب. فعل:
برای نزدیکی به اهل قبور، قبرها را سجده یا طواف کند.
ج. اعتقاد:
یعنی کسی که اعتقادی داشته باشد، حتی اگر به زبان نیاورد و عملی مطابق با آن نداشته باشد. مانند اعتقاد به بخیل یا ظالم بودن خداوند، عدم وجود روز قیامت، حیات دیگر و بهشت و جهنم، دروغ گفتن بعضی یا همه پیامبران، پیامبری مسیلمه کذاب، شریک دانستن دیگران با خداوند در خدایی مانند پیامبران، ستارگان، خورشید و … . بنابراین، این شخص کافر و از اسلام بیرون است که به سبب این عقیده، اعمالش باطل و جایگاهش جهنم است. قرآن کریم در رد اعتقاد اخیر میفرماید: «ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ»؛ «حقیقت این است که خدای یکتا حق مطلق است و هرچه جز او خوانند، باطل صرف است.»[3]
د. شک:
مثلاً کسی که بگوید: نمیدانم خدا حق است یا نه؟ من شک دارم. این نوع شک، کفر شک نامیده میشود. همچنین اگر کسی بگوید: من نمیدانم و شک دارم که روز قیامت وجود دارد یا نه؟ یا پیامبران حق هستند یا نه؟ و یا بگوید: نمیدانم و شک دارم که بهشت و جهنم حق است یا نه؟ این شخص کافر محسوب میشود و به واسطه کفرش اگر توبه نکند، مجازات میشود؛ زیرا به دلیل نص و اجماع، شک در ضروریات دین دارد. البته وسوسه غیر از شک است؛ زیرا وسوسه در قلب مؤمن مستقر نمیشود و در ایمانش تأثیری نخواهد داشت. به دلیل روایت پیامبر (صلی الله علیه وسلم) که میفرماید: «خداوند از آنچه که در درون بندگان است مادامی که نگویند و یا به آن عمل نکنند، در گذشته است.»[4]