انتشار اسلام وتعامل آن با غیر مسلمانان از نگاه خاورشناسان (بخش سیزدهم)
روژه گارودی
روژه گارودی میگوید: «داستان و اسطورۀ دیگری که لازم است بر آن قضاوت کرد، این است که استعمار فرانسه خواست آن را چنین تبیین کند: گسترش عربی از آغاز قرن هشتم میلادی را اینگونه به تصویر کشید که آن توسعه، جوشش مردم نادان آسیایی علیه غرب بوده است.»[1]
او ادامه میدهد: «آنچه در واقع نام “غزوهی اسپانیا” بر آن اطلاق میگشت، غزوهی نظامی نبود. به دلیل اینکه شمار ساکنان اسپانیا در آن موقع تقریباً ده میلیون نفر بود، ولی شمار سواران عرب مسلمان در سرزمینهای اسپانیا، قطعاً بیشتر از هفتاد هزار نفر نمیرسید، و پیروزی مسلمانان در راستای تفوق تمدن و فرهنگ بود، نه نظامی.»[2]
او همچنین میگوید: «چه شد که آن تندباد پیشرو از شرق وزید و با این سرعت عظیم از دریای چین تا اقیانوس اطلس منتشر گردید؟ عامل واقعی و قطعی آن اعرابی بودند که تشکیلات اجتماعی و اقتصادیشان روانها را به خود جلب میکرد و میدانیم که عملکرد اسلام در قلب ملتها که قائل به نظام بردهداری بودند، جای گرفت و به طور قطع در پی الغای نظام بردگی بود.»[3]
ادوین کالغرلی
ادوین کالغرلی میگوید: «مسلمانان در اثنای غزوات پیروزمندانهشان، کسی را که پایبند به مسیحیت یا یهودیت بوده باشد، به پذیرش اسلام وادار نمیکردند. اسلام در رابطه با اهل کتاب، آزادی کامل را در انجام شعائر دینی مقرر داشته است به شرط پرداخت جزیه از جانب آنان. آنچه که مسلمانان از آن امّت مغلوب میخواستند این بود که فقط در امر رهبریت مدنی و سیاسی، تسلیم دین جدید که همان دولت اسلامی است، باشند.»[4]
او ادامه میدهد: «مسلمانان برای اقلیتهای غیرمسلمان در کشورهای فتح شده، حافظ حقوق و امتیازات انسانی آنان میبودند.»[5]
او همچنین میگوید: «در قرآن آیهای هست که لبریز از صداقت و حکمت است و تمام مسلمانان آن را میدانند و لازم است که دیگران هم بدان آشنا گردند. آنجا که میفرماید: «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»؛ «در پذیرش دین اجباری نیست.»[6]
کلو دهن
کلو دهن میگوید: «چنین به نظر میرسد پیدایش اسلام با سرعت فتوحاتش که انگار از موارد خارقالعاده است، در آن عصر، دارای گروهی بینام بودند، و این گروه توانستند با انگیزه عقیدۀ جدید به جمع قبائل بپردازند. سالهایی از این فتوحات اسلامی نگذشت تا اینکه سلطهی خود را بر تمام امپراطوری ساسانی گسترش دادند و همچنین تمام اقالیم آسیایی و آفریقایی که پیرو دولت بیزانس بودند تحت فرمان خود درآوردند. زمانی نگذشت که قسمت بزرگ اسپانیا، بهعلاوه جزیرهٔ صقلیه[7]، را ضمیمه خود ساختند. بهصورت موقتی، بر مناطق دیگری در قارهی اروپا تسلط یافتند و در این هنگام بود که اسلام به دروازه هند، چین، حبشه، سودان غربی و شهر قسطنطنیه وارد شد و تمام ادیان در این کشورهای مرزی، از سیحون تا سنگال، همه پیرو دین جدید اسلام گردیدند.»[8]
او ادامه میدهد: «اسلام، اقوام مغلوب را از آزادی اقامهی شعائر دینی خودشان، ممانعت نمیکرد. فقط مخالف تظاهرات عمومی آنان بود که باعث اذیت و آزار مسلمانان گردند. دیدگاه مسلمانان در رابطه با دریافت جزیه از غیرمسلمانان به عنوان اعتراف به سیادت و رهبریت عالی امت اسلامی تلقی میگردد و این نظام اسلامی حافظ مالکیت آنان بر زمینها و باغ و بستانهای خودشان میشد و باز بر امت مغلوب وفا و اخلاص نسبت به فاتحین واجب میشد، به ویژه در مقاطع جنگ و نبرد، مانند اسکان مسلمانان و بهرهمند ساختن آنان از اخبار جنگی و ممانعت از افشای معلومات به دشمن.»[9]
او همچنین میگوید: «شایان ذکر است که ما بعضی اشتباهات را که قرنها ادامه داشته برملا سازیم. آنجا که صلیبیان با ترکها به جنگ و قتال پرداختند، و صلیبیان برای از بین بردن ترکها، از غرب کمک گرفتند، در نتیجه نظام سیاسی جدید سلجوقی را به تعصب، معیوب ساختند در صورتی که چنین امری باطل بود، زیرا آن ستم و آزاری که تاریخ آن را به ثبت رسانده بود، به دستور حاکم مصر بوده و آن یک واقعهی شاذ و نادری بود که در خارج از امپراطوری ترکیه روی داد. مورخان غربی میان آسیای صغیر که ترکمانها سبب قیام مشکلات آنان بودند، میان تمام مناطق تحت امپراطوری سلجوقی، تفاوتی قائل نمیشدند. ما شماری از گواهیها و قرائنی در دست داریم که بیانگر و دلیل واضحی هستند بر اینکه مسیحیان برعکس آنچه بیان شده، حامی و پشتیبان مسلمانان بودند، اگرچه در مقابل مسلمانان شکست خورده بودند.»[10]