نویسنده: عبیدالله نورزهی

اسلام در اروپا (بخش سیزدهم)

اروپای غربی و مرکزی
در زمانی‌که غرب اروپا در آتش جهل و خرافات قرون وسطایی می‌سوخت و هرگونه اندیشه و خلاقیتی توسط کلیسا محکوم و سرکوب می‌شد، جهان اسلام در اوج شکوفایی علمی و فرهنگی قرار داشت. در این دوران، دانشگاه‌های اشبیلیه، طلیطله و قرطبه به عنوان مراکز مهم علمی و فرهنگی شناخته می‌شدند و جوانان بسیاری از سراسر اروپا برای تحصیل به این مراکز روی می‌آوردند.[1]
اگرچه اسلام علاوه بر پیشرفت‌های علمی، در تقویت اخلاق و روابط انسانی نیز نقش بسزایی داشت، اما اروپاییان پس از رهایی از جهل قرون وسطایی و دستیابی به توسعه، اسلام را مانعی برای جاه‌طلبی‌های خود دیدند. ازاین‌رو، اقدامات متعددی برای تضعیف مسلمانان انجام دادند؛ از جمله تجزیۀ اندلس، سرکوب مسلمانان در آن مناطق و حمله به دولت عثمانی.
در دوره‌های بعد، استعمارگران اروپایی به بهانۀ دسترسی به منابع طبیعی و بازارهای جدید، سرزمین‌های اسلامی را اشغال کردند. آن‌ها با مسخ فرهنگ و هویت اسلامی، تلاش کردند ارزش‌های مادی و مصرف‌گرایانۀ خود را جایگزین سنت‌های اسلامی کنند.
به گفتۀ «روژه دو پاسکیه»: «سلطۀ استعماری قدرت‌های اروپایی در بسیاری از کشورهای مسلمان با خشونتی بی‌سابقه همراه بود. این هجوم، برخلاف جنگ‌های صلیبی یا حملات مغول‌ها، نه‌تنها به صورت فیزیکی بلکه با استفاده از ایده‌های فریبندۀ تمدن مدرن، به عمق فرهنگ و هویت اسلامی نفوذ کرد. اگر در گذشته، دشمنان اسلام جسم‌ها را به بند می‌کشیدند، امروز جان‌ها و اندیشه‌ها هدف اصلی حملات هستند.»[2]
پس از پایان دوران استعمار مستقیم بر کشورهای اسلامی، غرب هم‌چنان از دشمنی خود با اسلام دست نکشید. این دشمنی شکل دیگری به خود گرفت و از طریق تهاجم فرهنگی، ایجاد تشنج در مناطق مسلمان‌نشین و کنترل سیاسی غیرمستقیم بر کشورهای اسلامی ادامه یافت. هدف اصلی این اقدامات جدا کردن مسلمانان از ارزش‌های اسلامی و رواج فرهنگ جدایی دین از سیاست بود تا غرب بتواند بدون حضور مستقیم در سرزمین‌های اسلامی، منابع و ذخایر آن‌ها را غارت کند.
غرب با ترویج قوم‌گرایی و نژادپرستی، دامن زدن به تفرقه، حمایت از دولت‌های دست‌نشانده و پیوند با یهودیان تلاش کرد فرهنگ و تمدن اسلامی را تضعیف کند. از دیگر روش‌های آن‌ها می‌توان به حذف اسلام از معادلات سیاسی و فرهنگی، تغییر نام‌های اسلامی مناطق جغرافیایی، کم‌رنگ جلوه دادن مسلمانان در آمارهای رسمی، تغییر سنت‌های اسلامی مانند حجاب و تخریب ارزش‌های اسلامی با برچسب‌هایی چون ارتجاع و کهنه‌پرستی اشاره کرد.
هم‌چنین، آن‌ها با مبارزه با زبان قرآن و جایگزینی زبان‌های دیگر به جای آن، به تضعیف فرهنگ قرآنی اقدام کردند. این اقدامات که ریشه در کینه‌ورزی عمیق غرب نسبت به اسلام داشت، در راستای هدفی بلندمدت برای حذف اسلام از معادلات جهانی صورت گرفت.
با وجود این تلاش‌ها، غرب نتوانست به اهداف خود دست یابد. اسلام هم‌چنان زنده و پویا در حال گسترش است و هر روز حقیقت آن برای جهانیان روشن‌تر می‌شود. به قول «روژه دو پاسکیه»:
«اسلام، گزارش‌گر آخرین وحی الهی، هم‌چنان در حال گسترش است و در این عصر تاریک انوار خویش را به اطراف می‌پراکند. این دین جاودانه، به عنوان رحمت الهی تا پایان جهان در دسترس بشریت خواهد بود.»[3]
آلمان متحد
در پی تحولات اساسی در بلوک شرق، در یازدهم مهرماه ۱۳۶۹ (۳ اکتبر ۱۹۹۰ میلادی)، دو بخش شرقی و غربی آلمان پس از ۴۵ سال جدایی، به یکدیگر پیوسته و کشوری واحد تشکیل دادند. آلمان اکنون با وسعتی برابر ۳۵۷,۰۰۰ کیلومتر مربع، جمعیتی بالغ بر ۷۸ میلیون نفر دارد که ۸۲ درصد آن‌ها در مناطق شهری ساکن هستند.
اولین حضور مسلمانان در آلمان به قرن هجدهم و مبادلۀ هیئت‌های سیاسی بین پروس و دولت عثمانی بازمی‌گردد. در جنگ جهانی اول (۱۹۱۴-۱۹۱۸ میلادی)، دولت عثمانی به نفع آلمان وارد جنگ شد. اگرچه این اتحاد به شکست انجامید، اما به گسترش اسلام در آلمان کمک کرد.
پس از تقسیم آلمان به دو بخش شرقی و غربی، تعداد زیادی از مسلمانان کشورهای سوسیالیستی به آلمان غربی پناهنده شدند. هم‌چنین، مهاجرت گستردۀ مسلمانان تُرک به آلمان، به‌ویژه در سال ۱۹۵۵ میلادی، نقش مهمی در افزایش جمعیت مسلمانان داشت. کارگران تُرک در آلمان به شغل‌های سطح پایین روی آوردند و ۹۵ درصد رفته‌گران شهر فرانکفورت را ترک‌ها تشکیل می‌دادند.
دولت ترکیه به دلیل نیاز به ارز حاصل از کار تُرک‌ها در آلمان، به تحقیر و توهین‌هایی که به اتباع مسلمان خود وارد می‌شد، واکنش خاصی نشان نداد. پس از دستیابی آلمان به اهداف اقتصادی و فرهنگی خود، از سال ۱۹۷۹ میلادی، از ورود بیشتر ترک‌ها جلوگیری و افراد حاضر را تشویق به بازگشت کرد.
تُرک‌ها که حدود ۱.۵ میلیون نفر از جمعیت آلمان را تشکیل می‌دهند، اکثریت مسلمانان این کشور هستند. در کنار آن‌ها، حدود ۴۰۰,۰۰۰ عرب، ۱۰۰,۰۰۰ مسلمان از یوگسلاوی سابق، و بقیه مسلمانانی از ملیت‌های مختلف در آلمان زندگی می‌کنند. بیشترین تمرکز مسلمانان در مناطقی مانند «بایرن»، «رنانیا»، «وستفالی»، و «بادن-وورتمبرگ» دیده می‌شود.
امروزه، تعداد مسلمانان آلمان بیش از ۲.۵ میلیون نفر تخمین زده می‌شود. با این حال، مسلمانان با مشکلات زیادی مواجه هستند که در رأس آن‌ها، عدم به رسمیت شناخته شدن توسط دولت است. برای نمونه، در سال ۱۹۸۸ میلادی، مقامات آلمانی مدرسۀ اسلامی کلن را که تحت سرپرستی شیخ کمال‌الدین قبلان بود، تعطیل کردند. هم‌چنین، دادگاه شهر بُن، دستور تخلیۀ تنها نمازخانۀ مسلمانان را که از سال ۱۹۷۹ میلادی اجاره شده بود، صادر کرد. این رویکردها نشان از فشارهایی دارد که هم‌چنان بر مسلمانان آلمان وارد می‌شود.[4]
ادامه دارد…
[1]. مصطفی زمانی، اسلام و تمدن جدید، ص ۷۶.
[2]. روژه دو پاسکیه، ترجمه و تحریر: دکتر حسن حبیبی، اسلام و بحران عصر ما، ص ٦٤.
[3]. روژه دو پاسکیه، ترجمه و تحریر: دکتر حسن حبیبی، اسلام و بحران عصر ما، ج ۲، ص ۱۳۵-۱۳۶.
[4]. عبدالهادی حائری، بررسی وضعیت مسلمانان در کشورهای غیر اسلامی، ص۵۶۳.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version