پایداری برخی از بلاد اسلامی در برابر پیکارجویان (بخش دوم)
مقاومت شهر حلب در مقابل هجوم صلیبیها:
با آغاز جنگهای صلیبی در شام و سرزمینهای جزیرهالعرب، شهر حلب بارها از سوی مسیحیان مورد تهاجم قرار گرفت که نقطهی اوج این حملات را میتوان محاصرهی این شهر در سال ۵۱۸ هجری قمری عنوان کرد.
این شهر از لحاظ نظامی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارای موقعیت استراتژیک ویژهای بود، به طوری که راه ارتباطی دو قلمرو مسیحینشین یعنی حکومت «رها» در جانب شرق جزیرهی فراتیه و حکومت «انطاکیه» در جانب غرب دریای مدیترانه محسوب میشد. بنابراین، تصرّف آن در حالی که این دو قلمرو را به یکدیگر متصل مینمود و میتوانست راههای ارتباطی میان آنها را برای عبور و مرور ایمن گرداند و باعث یک اتحاد سیاسی-نظامی شود، به انفصال سرزمین ترکمنهای مسلمان از یکدیگر منجر میشد که در بخشهایی از جزیره، فرات آناتولی و شمال شام پراکنده بودند و یکپارچگی آنها میتوانست یک حرکت جهادی مؤثر را در مقابل صلیبیها سامان دهد. از این منظر بود که تصرف شهر حلب برای صلیبیها اهمیت پیدا میکرد و میتوانست نقش بهسزایی در تأمین منافع و اهداف آنها ایفا نماید.
در همین اوان، اتفاقاتی در شهر حلب در جریان بود که وضعیت را بغرنجتر و حساستر مینمود؛ رضوان بن تاج الدوله، تُتُش سلجوقی، در سال ۵۰۷ هجری قمری از دنیا رفت و از آنجا که فرزندان وی از کفایت لازم برای ادارهی امور برخوردار نبودند، حاکمیت سیاسی اقتدار خود را از دست داد و تشکیلات نظامی از هم پاشید. نتیجهی این چالشهای درونی آن شد تا در سال ۵۱۱ هجری قمری، سپاهیان بر لؤلؤ، فرزند و جانشین رضوان بشورند و او را به قتل برسانند و هرج و مرج به اوج خود برسد و حلب به آسانی قابل دستیابی قرار بگیرد.
هادن روجر، امیر انطاکیه، یارقطاش ارمنی را به سمت جانشینی حاکم در حلب منصوب کرد. در مقابل، یارقطاش علاوه بر اموالی که در این راستا هزینه نمود، از برخی امتیازات خود به سود روجر چشمپوشی کرد. بهعنوان نمونه، امتیاز مالیات کاروانهای تجاری را به روجر واگذار کرد. فراتر از این، هادن روجر به مرد برتر سیاسی در حلب مبدل شد، به طوری که عزل و نصب امرای مسلمان مستقیماً زیر نظر او انجام میگرفت و به تعبیری، شهر حلب عملاً زیر پرچم صلیبیها اداره میشد. ساکنان حلب که از این آشفتگی به رنج افتاده بودند، صلاح را در آن دیدند که سرنوشت شهر خود را به حاکمی مقتدر بسپارند که از عهدهی رتق و فتق امور برآید. بنابراین، در همان سال از ایلغازی أرتقی، حاکم دیاربکر، خواستند تا حلب را ضمیمهی قلمرو خود گرداند. ایلغازی در پی این درخواست، قلمرو خود را تا حلب بسط داد و سیطرهی خویش بر این شهر و توابع آن را اعلام نمود. لیکن مشغلههای فراوان سیاسی که در دیاربکر داشت، مانع از حضور وی در حلب و رسیدگی بایسته به مشکلات آن میشد و این خلاء فرصتی برای صلیبیها فراهم میکرد تا حملات خود به حلب و نواحی اطراف آن را شدت بخشند و نهایت استفاده را از اوضاع ببرند. این وضع تا سال ۵۱۶ هجری ادامه داشت تا این که ایلغازی أرتقی از دنیا رفت و صلیبیها در صدد برآمدند با تقسیم حلب در میان فرزندان وی، نظم تشکیلات دفاعی را به هم بریزند و از رهگذر ضعفی که از این محل دامنگیر مسلمانان میشد، پیشرویهای خود را در شمال شام تسریع نمایند. اما این توطئه، با قیام بلک بن بهرام، برادرزادهی ایلغازی، که پرچم جهاد علیه صلیبیها را برافراشته بود، ناکام ماند و بلک توانست به واسطهی مقاومت خویش، شرّ خطراتی که حلب را تهدید مینمود، دفع نماید.
دولت مستعجل بلک بن بهرام دیری نپایید و دو سال بعد، با کشته شدن وی، حکومت به دست پسرعموی بیکفایت و دون همت او، حسامالدین تمرتاش افتاد. با مرگ بلک بن بهرام، صلیبیها برای بار دوم به صرافت افتادند تا بر حلب بتازند و رؤیای سیطرهی خویش را بر این شهر تحقق بخشند.
ابن عدیم، مورخ، اوضاع حلب در عهد زمامداری تمرتاش را اینگونه به تصویر میکشد: چون تمرتاش حاکم حلب گردید، عیاشی او را از رسیدگی به امور مملکتی بازداشت و در نتیجه، هرج و مرج حلب را فرا گرفت و امارت مسلمین روی در سستی نهاد.[1]
تمرتاش بلافاصله پس از تکیه زدن بر اریکهی قدرت، بلدوین دوم، پادشاه بیتالمقدس، که در یکی از جنگهای ضدصلیبی توسط بلک بن بهرام به اسارت گرفته شده بود، را در مقابل مبلغی ناچیز آزاد نمود. نه تنها این، بلکه او را به محفل عشرت خود راه داد، خلعت شاهانه به وی بخشید و اسبش را که در اثنای اسارتش به غنیمت گرفته شده بود، به وی بازگرداند.[2] او که رغبتی به ایستادگی در مقابل صلیبیها نداشت، به مقر اصلی خود در دیاربکر عقب نشست و بدین ترتیب زمینه برای صلیبیها فراهم گشت تا شهر حلب را در چنبر خویش گیرند و به آرزوهایی که سالها از آن بازمانده بودند جامه عمل بپوشانند. این شهر، به تفصیلی که از نظر گذشت، در سال ۵۱۸ هجری قمری از سوی مسیحیان به محاصره درآمد و شاهد یکی از سختترین کارزارها در تاریخ جنگهای صلیبی شد.