نویسنده: رحمت الله رحمانی
وفا به عهد (بخش هشتم)
از جمله کارهایی که اسلام به آن اهمیت داده و ارزش وفای به آن را بیان نموده است، بازپرداخت وامهای مختلف است. به حقیقت، بازپرداخت درست وامها از مؤکدترین حقوق نزد خداوند است و دین به سختی با وسوسههای طمعورزی در تأخیر کردن و طفره رفتن در پرداخت آنها و هوسهای باطل در این باره، مقابله کرده و بدهکاران را از آن منع نموده و ترسانده است. نخستین قانون شریعت این است که وام خواستن را جز به ضرورت و نیاز شدید حرام کرده است. بیگمان خطرناک و وحشتناک است که انسان برای چیزی وام بگیرد که بدان نیازی ندارد، بلکه روایت شده است که این کار از جمله گناهانی است که قصاص دارد. «إِنَّ الدَّيْنَ يَقْتَصُّ مِنْ صَاحِبِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِذَا مَاتَ إِلا مَنْ تَدَيَّنَ فِي ثَلاثَ خِلالٍ: اَلرَّجُلُ تَضْعُفُ قُوَّتُهُ فِي سَبِيلِ الله فَيَسْتَدِينُ يَتَّقَوّى بِهِ عَلَى عَدو اللهِ وَعَدُّوه، و رجُلٌ يَمُوتُ عِنْدَهُ مسلم فَلا يَجِدُ ما يُكَفِّنُهُ وَيُوَارِيهِ اِلاّ بِدَيْنِ. وَ رَجُلٌ خَافَ عَلَى نَفْسِهِ الْعُرُوبَةَ، فَيَنْكِحُ خَشْيَةٌ عَلَى دِينِهِ. فَإِنَّ الله يَقْضِي عَنْ هَوْلاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛ «بیگمان وام و قرض در روز رستاخیز از صاحب خود قصاص میگیرند، هرگاه مرده باشد و آن را بازپرداخت نکرده باشد، مگر سه کس که برای سه کار وام گرفته باشند: اول، مردی که قوت و توان مالی خویش را در راه خدا از دست داده باشد و وام بگیرد تا بر دشمن خدا و دشمن خویش توان یابد. دوم، مردی که مسلمانی نزد وی میمیرد و او هزینه تکفین و تدفین او را ندارد، مگر اینکه وامی بگیرد. سوم، مردی که زن ندارد و از عزب بودن بر نفس خویش نگران است که نکند دچار گناه شود و به خاطر حفظ دیناش ازدواج میکند و وام میگیرد. این سه نفر اگر موفق به بازپرداخت وامشان نشوند و بمیرند، خداوند در روز رستاخیز خود، وامشان را میپردازد و طلبکار را راضی میکند».[1]
و در روایت دیگری آمده است که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «يَدْعُو اللَّهُ بِصَاحِبِ الدَّيْنِ يَوْمَ القِيَامَةِ حَتَّى يُوقَفَ بَيْنَ يَدَيْهِ. فيقال: يَا ابنَ آدَمَ، فِيمَ أَخَذْتَ هَذَا الدَّيْنَ وَفِيمَ ضَيَّعْتَ حُقُوقَ النَّاسِ؟ فَيَقُول: يَا رَبِّ، إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنِّي أَخَذْتُهُ فَلَمْ آكُلْ وَلَمْ أَشْرَبْ، وَلَمْ أَلْبَسْ، وَلَمْ أَضَيَّعْ، وَلَكِنْ أَتَى عَلَيَّ إِمَّا حَرْقٌ وَإِمَّا سَرْقٌ وَإِمَّا وَضِيعَةٌ. فَيَقُولُ اللَّهُ: صَدَقَ عَبْدِي، أَنَا أَحَقُّ مَنْ يَقْضِي عَنْكَ، فَيَدْعُو اللَّهُ بِشَيْءٍ فَيَضَعُهُ فِي كَفَّةِ مِيزَانِهِ فَيُرَجِّحُ حَسَنَاتِهِ عَلَى سَيِّئَاتِهِ، فَيَدْخُلُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ»؛ «خداوند بدهکار را روز رستاخیز میخواند، تا اینکه وی را در پیشگاه خداوند نگاه میدارند و متوقف میگردد. به وی گفته میشود: ای فرزند آدم! این وام را برای چه چیزی گرفته بودی؟ و چرا حقوق مردم را ضایع کردی؟ او پاسخ میدهد: پروردگارا، تو میدانی که من این وام را گرفتهام و آن را نخورده و ننوشیده و بدان لباس نپوشیدهام و آن را ضایع نکردهام، لیکن دچار حریق یا دزدی یا گرفتاری شدهام! خداوند میفرماید: بنده من راست میگوید، من سزاوارترین کس هستم که این وام تو را بازپرداخت کنم. پس خداوند چیزی را میطلبد و آن را در کفه ترازوی وی مینهد و بدینوسیله کفه ترازوی خیراتش را بر بدیهایش ترجیح و برتری میدهد و به فضل و رحمت خود وی را داخل بهشت میکند.»[2]
از اینگونه روایات به نظر میآید که خداوند کسانی را که برای کارها و مشکلات سخت ناچار به وام گرفتن میشوند یا به خاطر حوادث و رویدادها از پرداخت دیون عاجز میگردند، معذور میدارد. اما کسی که برای هوسها و شهوات نفسانی و ارضای آنها وام میگیرد و بدون وام گرفتن از ارضای این تمایلات عاجز است، لذا بدون تأمل در عاقبت کار از دیگران وام میگیرد و اهمیتی به بازپرداخت آن نمیدهد، همانگونه که در آثار و اخبار آمده است اینگونه اشخاص دزدان گستاخی هستند. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرموده است: «مَنْ أَخَذَ أَمْوَالَ النَّاسِ يُرِيدُ أَدَاءَها أَدَّى اللَّهُ عَنْهُ، وَمَنْ أَخَذَها يُرِيدُ إِتْلَافَها أَتْلَفَهُ اللَّهُ»؛ «هر کس مال مردم را بدان نیت بگیرد که به آنان برگرداند، هرگاه نتوانست، خدا از بابت وی بازپرداخت میکند، و هرکس اموال مردم را بدان نیت بگیرد که آنها را تلف نماید، خداوند نیز وی را تلف میکند و او خود گرفتار میشود.»[3]
اسلام میخواهد که برای وامها تضمینات متعددی را پدید آورد، زیرا آنها خود اموال زنده به حساب میآیند تا جایی که اسلام وفای به این تضمینات را واجب میداند و اجازه نمیدهد که هیچکس از ادای حقوق نوشته شده و واجب فرار کند، حتی با ادای عبادات بزرگ که پاداش بزرگ دارند. یعنی عبادات بزرگ نیز کفاره و تاوان عدم وفای به تضمینات وامها نیست. از ابوقتاده (رضی الله عنه) روایت شده است: مردی گفت ای رسول خدا! به من بگو اگر در راه خدا شهید شوم، آیا این شهادت کفاره گناهانم میگردد؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: آری، اگر کشته شوی در حال صبر و شکیبایی در جنگ و جهاد و تنها مزد را از خداوند طلب کنی، در جبهه جنگ مقاومت کنی و نگریزی!! سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: چه گفتی؟ آن مرد سخن خویش را تکرار کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: شهادت کفّاره همه گناهان میشود مگر عدم پرداخت غیر موجه وام، و فرمود: بیگمان جبرییل به من چنین خبر داد. و در روایت دیگری آمده است: «يُغْفَرُ لِلشَّهِيدِ كُلُّ ذَنْبٍ إِلَّا الدَّيْنَ»؛ «همه گناهان شهید آمرزیده میشود مگر گناه عدم پرداخت وام غیر موجه.»[4]
چون عاقلان عواقب وخیم عدم پرداخت وام را برای آخرت مسلمان و جایگاه آن را میدانند، مسلمان را نصیحت میکنند که قبل از اینکه حادثهای روی دهد که به زندگیاش پایان دهد، خود را از عواقب وام نجات دهد. از ابوالدرداء روایت شده است که هنگامی که بهعنوان فرمانده جهاد برگزیده میشد، بر سر دروازهای که مجاهدان میگذشتند، میایستاد و با صدایی که همه آنان بشنوند میگفت: ای مردم! هرکس از شما بدهکار است و گمان میکند که اگر شهید شود، چیزی را به جای نگذاشته است که وامش را از آن بپردازند، برگردد و دنبال من نیاید، زیرا ثواب شهادت و گناه عدم پرداخت وام با هم برابر نیستند.
بیگمان مسلمانان کار وام را بسیار دست کم میگیرند، لذا برای شهوتهای نفسانی گمراهکننده نفس و شکم از یهودیان و نصاری با سودهای کلان که خداوند آنها را حرام کرده است، وام گرفته و میگیرند. در نتیجه، دچار این خسارتهای جانفرسا و طاقتفرسا درباره سرزمین و اموالشان شدهاند و همواره وفای به پرداخت وامها بسیار دشوار است و اگر تازیانه قانون نباشد، حقوقهای گزافی ضایع میگردد.
خداوند بندگان باوفای خویش را دوست دارد و مردمان ستمکار شهرها را هلاک نکرده است مگر مردمان شهرهایی که ستمپیشه بودهاند، فرموده است: «وَمَا وَجَدْنَا لِأَكْثَرِهِم مِّنْ عَهْدٍ وَإِن وَجَدْنَا أَكْثَرَهُمْ لَفَاسِقِينَ»؛ «اکثر این اقوام را بر سر پیمان (و وفای به عهد خود) ندیدیم، بلکه بیشتر آنان را نافرمان و گناهکار یافتیم.»[5]
[1] ـ سنن ابن ماجه،جزء۲،ص۸۱۴،کتاب الصدقات،باب ثلاث من أدان…، رقم الحدیث: ۲۴۳۵.
[2] ـ مسند احمد بن حنبل، جزء ۳،ص۲۳۴، مسند الصحابة بعد العشرة، حدیث عبدالرحمن…، رقم الحدیث: ۱۷۰۸، دارالرسالة العالمیة.
[3] ـ مسند احمد بن حنبل، جزء ۳،ص۲۳۴، مسند الصحابة بعد العشرة، حدیث عبدالرحمن…، رقم الحدیث: ۱۷۰۹، دارالرسالة العالمیة.
[4] ـ سنن ابن ماجه،جزء۲،ص۸۱۴،کتاب الصدقات،باب ثلاث من أدان…، رقم الحدیث: ۲۴۷۶.
[5] ـ سوره اعراف،۱۰۲.