یکی از آسیبهای جدی نشنلیزم، اصالتبخشیدن به مرزهاست؛ مرزهایی که نهتنها برادران دینی را از یکدیگر جدا میسازد، بلکه اختلافات عمیقی میان آنها ایجاد میکند. ملیگرایی به مرزهای جغرافیایی اصالت داده و هدف آن، ایجاد واحدهای ملی است که میهن را کانون اصلی وفاداری میداند؛ درحالیکه اسلام به عقیده و مذهب اصالت میدهد، کانون اصلی دلبستگی را خداوند میداند و به وحدت جهانی بشر بر اساس ایدئولوژی دعوت میکند. از دیدگاه اسلامی، ملیگرایی افق فکری انسان را محدود کرده و جامعۀ انسانی را نادیده میگیرد. همین امر موجب نژادپرستی، استعمار و استثمار جوامع میشود.[1]
در ملیگرایی، تأکید بر تمایزات طبیعی مانند زبان و نژاد است و عوامل مادی، ماهیت اجتماع را شکل میدهند؛ اما در اسلام، شالودۀ اجتماع بر عقیده بنا شده است. در اسلام، زبان، رنگ و نژاد ملاک وحدت و برتری نیستند. اساس ناسیونالیسم بر اصالتبخشیدن به واحدهای ملی و نژادی است. مخاطب ملیگرایی، بشریت بهطور کل نیست؛ بلکه واحدهای ملی را هدف قرار میدهد و نهایتاً جوامع ملی را جایگزین جامعۀ جهانی میکند.[2]
نویسندۀ کتاب ناسیونالیسم از دیدگاه اسلام مینویسد: «اگرچه در نگاه نخست، ناسیونالیسم عاملی برای ایجاد وحدت در میان تودهها بهنظر میرسد، اما پیامدهای آن، بشر را بهسوی اختلاف، کشمکش و حتی جنگ و خونریزی سوق میدهد.»[3]
اسلام؛ پیامآور اتحاد
اسلام همواره پیروان خود را به وحدت، یکپارچگی و چنگزدن به ریسمان الهی که مایۀ نجات آنها از سختیهاست، دعوت کردهاست؛ اما همانگونه که گفته شد، معیار در نشنلیزم و ملیگرایی، تاریخ، قوم و قبیله است. در چنین نظامی، امکان ندارد که دو نفر از طبقات اجتماعی و اقتصادی متفاوت، یا کسانی از نژادهای مختلف، در کنار یکدیگر قرار گیرند.
اسلام بر این تفکرات خط بطلان کشیده است. در تاریخ اسلام، نمونههای فراوانی دیده میشود که رهبران بزرگ در کنار بردگان زندگی کرده، با آنان همسفره شده و به معاشرت میپرداختند.
علامه اقبال لاهوری رحمهالله این واقعیت را به روایت از زبان ابوجهل چنین توصیف کرده است:
مذهب او قاطعِ مُلک و نسب از قریش و منکر از فضلِ عرب
در نگاه او یکی بالا و پست با غلام خویش بر یک خوان نشست
قدر احرارِ عرب نشناخته با کلفتانِ حبش در ساخته
احمران با اسودان آمیختند آبروی دو مانی ریختند
این مساوات، این مواخاتِ اعجمی است خوب میدانم که سلمانِ مزدکی است
ابن عبد الله فریبش خورده است رستخیزی بر عرب آورده است
این ابیات، گواهی بر روح برابریطلب و وحدتجوی اسلام است که در تضاد کامل با اصول تفرقهافکن ملیگرایی قرار دارد.
در اسلام، بالاترین رابطه، رابطۀ اخوت دینی و اسلامی است. این رابطه، فراتر از هر پیوند خونی و روابط خویشاوندی قرار دارد. خداوند متعال در این مورد میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»؛[4] (جز این نیست که مؤمنان برادر یکدیگرند.)
اساس و معیار برتری در اسلام، قوم، قبیله، رنگ، نژاد و ثروت نیست، بلکه برتری تنها بر پایۀ تقوا و خداترسی سنجیده میشود.
رسول الله صلیاللهعلیهوسلم، چهارده قرن پیش، حقیقت رابطۀ ایمانیای را که مسلمانان را به یکدیگر پیوند میدهد و آنان را برادر یکدیگر میگرداند، بهروشنی بیان کرده است. در حدیثی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم آمده است: «المسلم أخو المسلم لا یظلمه ولا یخذله ولا یحقره… بحسب امرئ من الشر أن یحقر أخاه المسلم، کل المسلم علی المسلم حرام: دمه، وماله، وعرضه…»؛[5] (مسلمان برادر مسلمان است؛ بر او ستم نمیکند، او را تنها نمیگذارد و تحقیر نمیکند. برای بد بودن یک انسان، همین کافی است که برادر مسلمانش را تحقیر کند. خون، مال و آبروی مسلمان بر مسلمان دیگر حرام است.)
رسول الله صلیاللهعلیهوسلم همچنین میفرماید: «مثل المؤمنین في توادهم وتراحمهم وتعاطفهم مثل الجسد؛ إذا اشتکی منه عضو، تداعی له سائر الجسد بالسهر والحمی»؛[6] (مثال مسلمانان در دوستی، مهربانی و دلسوزیشان نسبت به یکدیگر مانند یک بدن است؛ اگر عضوی از آن به درد آید، دیگر اعضا نیز با بیداری و تب در رنج او شریک میشوند.)
این حدیث بهروشنی نشان میدهد که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم مسلمانان را به وحدت و همبستگی دعوت کرده است تا مانند یک بدن واحد، نیرومند و پرتوان باشند و توطئهها و دسیسههای دشمنان نتواند به آنها آسیب برساند.
یکی از ابزارهای اسلام برای گسترش امنیت در سطح بینالملل، تأکید بر وفاق و وحدت میان آحاد جامعۀ بشری از یکسو و میان جوامع اسلامی از سوی دیگر است. ازهمینرو، ملیگرایی و ایجاد تفرقههای نژادی و ملی، از دیدگاه اسلام کاملاً مردود است. دلایل مخالفت اسلام با این پدیده، ریشه در ضعفهای اساسی در بنیادهای این نظریه و آثار مخربی دارد که از آن ناشی میشود.[7]
وحدت کلمه، رمز موفقیت امت اسلامی است. راز سربلندی این امت در برابر توطئهها این است که تمام اقشار امت، فارغ از قوم، زبان و نژاد، متحد شوند و در برابر استعمارگران و فرصتطلبان ایستادگی کنند. هنگامی که امت اسلامی متحد بود، هیچ قدرتی جرئت نمیکرد به آنها نگاه خصمانهای داشته باشد؛ اما از زمانیکه کشورهای اسلامی توسط دشمنان از هم جدا و به کشورهای کوچک تبدیل شدند، هرکس به خود اجازه داد به آنها دستدرازی کند.
شیخ عبدالرحمن حسن حنبکه در کتاب «أجنحة المکر الثلاثة» دربارۀ تلاش دشمنان برای برهم زدن اتحاد مسلمانان چنین مینویسد: «دشمنان اسلام برای برهم زدن وحدت بزرگ مسلمانان، تلاشهای بسیاری انجام دادند؛ اما موفق نشدند تا اینکه سلاح خطرناکی بهکار بردند. این سلاح، ملیگرایی بود؛ سلاحی انفجاری و وحشتناک که توانست مسلمانان را به گروهها و ملیتهای مختلف تقسیم کند و آنها را پیش از بازگشت به وحدت اسلامی، به تفرقه و اختلاف دچار سازد. درپی تفرقۀ مسلمانان بر اساس ملیگرایی، عوامل جدایی میان آنان رشد یافت و حوادث تاریخی، این شکاف را عمیقتر کرد…»[8]
دشمنان اسلام از این فرصت استفاده کرده و مسلمانان را به جان یکدیگر انداختند. نتیجۀ این تلاشها، تجزیۀ خلافت بزرگ اسلامی بود که مسلمانان را برای قرنها از تفرقه حفظ کرده بود. احزاب و گروههای متفرق، بزرگترین خدمتها را به دشمنان اسلام در این زمینه ارائه دادند.
«ملیگرایی یکی از ابزارهایی است که دشمنان اسلام برای دور کردن مسلمانان از دینشان بهکار بردند.»[9]
قرآن کریم نیز برتری اخوت اسلامی بر تمامی پیوندها را بهخوبی نشان داده است. بیزاری قرآن از ابولهب که عربی بانفوذ و عموی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم بود، تنها بهدلیل ایستادن او در برابر حق و انکار هدایت الهی است.[10]
ایجاد احساسات ناسیونالیستی همچون هندوئیسم، ترکیسم، افغانیزم، عربیزم و ایرانیزم، نتیجۀ طبیعی نشنلیزم است. این پدیده وحدت اسلامی را از هم پاشیده و احساس ملت واحد اسلامی را از بین برده است. تجربه نشان داده است که از زمان پیدایش تعصبات نژادی و وطنی، مسلمانان به جان یکدیگر افتادهاند.[11] این درحالی است که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم به صراحت از چنین رفتارهایی نهی کرده و فرموده است: «ألا لا ترجعوا بعدی کفارا یضرب بعضکم رقاب بعض»؛[12] (مراقب باشید که پس از من، به کافرانی تبدیل نشوید که گردن یکدیگر را میزنند.)
ادامه دارد…
[1]. نظیفی، نازنین، تعامل و تقابل ملیگرایی و اسلامگرایی…، منتشرشده در فصلنامۀ پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شمارۀ ۵، تابستان ۱۳۹۲ هـ. ش، ص ۲۰۷.
[5]. الجمع بین الصحیحین البخاری ومسلم، تألیف: محمد بن فتوح الحمیدی، تحقیق: د. علی حسین البواب، باب: المتفق علیه من مسند أبی هریرة رضیاللهعنه، ج ۳، ص ۱۷۲، رقم الحدیث: ۲۴۸۴.
[6]. رواه مسلم في صحیحه، باب تراحم المؤمنین وتعاطفهم وتعاضدهم، ج ۴، ص ۱۹۹۹، رقم الحدیث: ۶۶ و کذلک: ۶۷۵۱.
[7]. باقرزاده، محمد رضا، راهکارهای دستیابی به امنیت بینالمللی از منظر اسلام، نشرشده در مجلۀ حکومت اسلامی، سال بیستم، ۱۳۹۳ هـ.ش، ص ۴۵.