طبع از طبع، خوی دزدی میکند و چقدر زود انسان در مسیری قرار میگیرد که دوستش میخواهد. قانون سرایت همچنانکه در اندام و اجسام جاری است، در اخلاق نیز جاری است. بلکه یکی میتواند مجلسی و محفلی را تحت تأثیر خود قرار دهد و تحت نفوذ افکار خویش درآورد. بیشک مشاهده میشود که بدیها زودتر و بیشتر از خوبیها سرایت میکنند و فراوان پیش میآید که سیگار کشیدن به کسانی که سیگار نمیکشند سرایت میکند، ولی بهندرت عکس آن پیش میآید. به خاطر ارزیابی این آثار و پیروی از اخلاق نیکو و عادات کریمانه است که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به گزینش همنشین خوب دستور داده و فرموده است: «مَثَلُ الْجَلِيسِ الصَّالِحِ كَمَثَلِ صَاحِبِ المُشكِ إِنْ لَمْ يُصِبْكَ مِنْهُ شَيْءٌ أَصَابَكَ مِنْ رِيحِهِ. وَمَثَلُ الْجَلِيسِ السُّوءِ كَمَثَلِ صَاحِبِ الْكِيرِ اِنْ لَمْ يُصِبْكَ مِنْ سَوَادِهِ أَصَابَكَ مِنْ دُخَانِهِ»؛ «مثل همنشین شایسته و درستکار، مانند صاحب مشک و مشکفروش است که اگر چیزی از آن به تو نرسد، حداقل بوی خوش آن به مشام تو میرسد. و مثل همنشین بد، همچون صاحب کوره آتش است که اگر سیاهی آن به تو نرسد، حداقل دود آن به تو میرسد.»[1]
اگر تأثیر همنشین که در لحظات گذران و ساعات اندک در شبانهروز با توست چنین باشد، پس حال تو با کسی که تمام عمر در خوشی و ناخوشی با توست چگونه خواهد بود؟ بیگمان دوستی با پاکان و هوشمندان گاهی انسان را به بلندترین قلهها میرساند، ولی دوستی با سفیهان ابله، انسان را به پستترین پلهها میلغزاند. خداوند متعال میفرماید: «وَإِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ ﴿۱﴾ هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ ﴿۲﴾»؛ «ستمگران کفرپیشه، برخی یار و یاور برخی دیگرند و خدا هم یار و یاور پرهیزگاران است. این (قرآن و شریعت) وسیله بینش مردم و مایه هدایت و سبب رحمت برای کسانیست که اهل یقیناند.»[2]
به حقیقت، دوستی باید بر نیروی عقیده و کردار نیکو و عالی متکی باشد. بهترین کسانی که انسان باید به معاشرتشان ادامه دهد و مهر و مودّتشان را برای دنیا و آخرت نگهدارد، کسانی هستند که در این روایت به آنها اشاره شده است: «مَنْ عَامَلَ النَّاسَ فَلَمْ يَظْلِمْهُمْ وَحَدَّثَهُمْ فَلَمْ يَكْذِبْهُمْ وَوَعَدَهُمْ فَلَمْ يَخْلُفْهُمْ فَهُوَ مِمَّنْ كَمُلَتْ مُروءَتُهُ وَ ظَهَرَتْ عَدالَتُهُ وَوَجَبَتْ أخُوَّتُهُ»؛ «هرکس با مردم معامله کند و به آنها ستم روا ندارد، با مردم سخن گوید و دروغ نگوید، و در وعدههایش خلف وعده نکند و به وعدهاش وفا نماید، چنین کسی از جمله کسانی است که مروّت کامل و عدالت آشکار دارند و دوستی و برادریشان واجب است.»
هرگاه دوستی برای خدا و در راه خدا پدید آمد، جز به طاعت خدا ادامه نمییابد و بقای آن در گرو طاعت خداست. تا دوستان از فساد و نفاق به دور نباشند، این دوستی رشد و نمو نمیکند. پس هرگاه معصیت به سیرت و رفتار یکی یا هر دو سرایت کرد، دلها دگرگون میشوند و محبت میخشکد. در حدیث آمده است: «وَ الَّذِى نَفْسِي بِيَدِهِ مَا تَوادَّ اثْنَانِ فَيُفْرَقُ بَيْنَهُما إِلَّا بِذَنْبٍ يُحْدِثُهُ أَحَدُهُما»؛ «سوگند به آن کس که جان من در دست اوست، دوستان خدایی از هم جدا نمیشوند مگر به سبب گناهی که یکی از آنان مرتکب میشود.»
لذا یاران پیامبر (صلی الله علیه وسلم) توصیه به حق و همکاری بر خیر را عاملی برای حفظ و صیانت مهر و محبت خود قرار میدادند و آن را وسیله تقرب به خدا و رضایت وی میدانستند. به روایت از ابو قلابه آمده است: دو مرد در بازار به هم رسیدند، یکی به دیگری گفت: بیا از خداوند طلب غفران و آمرزش کنیم، در اینجا که مردم غافلاند و چنین کردند. سپس یکی از آنان مرد و دیگری وی را به خواب دید و گفت: آیا میدانی خداوند ما را آمرزید به خاطر همان شب که در بازار بههم رسیدیم.
به روایت از انس بن مالک (رضی الله عنه) آمده است که عبدالله بن رواحه (رضی الله عنه) هرگاه با یکی از یاران پیامبر (صلی الله علیه وسلم) ملاقات میکرد، به وی میگفت: «بیا با هم لحظاتی به ذکر خدا بپردازیم.» روزی به شخصی چنین گفت و آن مرد خشمگین شد و نزد پیامبر (صلی الله علیه وسلم) رفت و فرمود: «آیا میدانی که ابن رواحه از ایمان و ذکر با تو به ایمان و ذکر قیامت میپردازد؟» پیامبر گفت: «خداوند بیامرزد ابن رواحه را که او دوست دارد مجالسی را که فرشتگان بدان مباهات میکنند (مراد مجالس ذکر است).»[3]
باید دوستان به خوبی یکدیگر را بشناسند تا پیوندشان موجه باشد و اعزاز، احترام و محبت خود را به یکدیگر بفهمانند. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرموده است: «إِذَا أَحَبَّ أَحَدُكُمْ أَخَاهُ فَلْيُخْبِرْهُ أَنَّهُ يُحِبُّهُ»؛ «هرگاه یکی از شما برادر دینی خود را دوست داشته باشد، به وی خبر دهد که او را دوست میدارد.»[4]